سایر منابع:
سایر خبرها
خسرو شکیبایی چگونه بازیگر شد؟
پا می شد و ما همه شاد بودیم. البته خوشبختانه الان هم این فرهنگ حفظ شده و مردم این کار را انجام می دهند. به اعتقاد من تمام این آداب و سنن دلایلی محکم داشته و قدیمی ها آنها را بر اساس مفاهیمی عمیق پایه ریزی کرده بودند. آن هنگام که از روی بوته آتش می پریم و این جمله زیبا را می گوییم که: زردی من از تو، سرخی تو از من درحقیقت هزار و یک مفهوم متعالی را بیان می کنیم. البته بوته آنش ...
از نقد جایزه شهید غنی پور متنفرم
کارها را خراب میکند. آنها هربار یا با دست خالی برمی گردند یا چیز دندان گیری عایدشان نمی شود. سرهنگ غفور، از همان ابتدای فرار قاسم، در تعقیب اوست. ندانم کاری های قاسم در کار خلاف، و این که او فقط به نجات مادرش فکر میکند، باعث می شود که تعقیب کنندگان ردش را به راحتی پیدا کنند. قاسم عادت دارد که برای خودش یاداشت بنویسد و نقشه ها را روی کاغذ مرور کند، و برای پاره ای گزارشات هم، به غفور نامه می ...
شهید چمران: این سردار خیبر، قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است
پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه شهرضا نقش چشم گیری داشت . وی به دنبال حوادث کردستان، به پاوه عزیمت کرد و مسوولیت روابط عمومی سپاه آنجا را بر عهده گرفت و به فرماندهی سپاه پاوه منصوب شد با شروع عملیات رمضان، در23 تیر سال 61 در منطقه شرق بصره، فرماندهی تیپ 27 محمدرسول الله (ص) را بر عهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشکر، تا زمان شهادتش، در سمت فرماندهی آن لشکر ایفای ...
تاجیک: اجازه بدهید درباره هاشمی حرف نزنم
همه چیز به قدرت متصل می شود و این همان اتفاق نامشروعی است که اصولگرایان رقمش زده اند. اینکه اگر قدرت در دست ما باشد انقلاب شکوفا و پابرجا و مردم رستگار خواهند شد و امنیت ملی و منافع ملی مردم تامین می شود و ارزش ها و هنجارهای دینی در جامعه نشر و وصول می شود. از آن طرف هم مدام می گویند اگر قدرت در دست رقیب ما باشد همه چیز سیاه می شود، انقلاب و دین، هنجار و منافع ملی نخواهد بود. متاسفانه این دو قطبی ...
خیلی افتخار می کنم که بگویم رشتی هستم
نمی گویم، اما همیشه راست هم نمی گویم؛ یعنی ممکن است چیزی را نگویم، بنابراین اگر نخواهم راستش را بگویم حداقل برداشت خودم را می توانم این طور عنوان کنم که این نامه اعمال آدمی است که بیش از 50 سال در جریان های روشنفکری، روزنامه نگاری و هنر دوران خودش حضور داشته. حالا به نظرم می رسد در سال های بعد از انقلاب حضور نافذ داشته ام؛ یعنی اگر کسی بخواهد درباره هنرهای تجسمی، فرهنگ بعد از انقلاب و ...
از صحنه پرتاب چنگال در "ایستاده در غبار"، تا کات به چارلتون هستون با جلوه های ویژه در "سینما نیمکت"، و ...
زمین در اژدها وارد می شود و موسیقی فوق العاده کریستف رضاعی و شخصیت جذاب سرکار چارکی. 19- بازی غافلگیرکننده پردیس احمدیه در لاک قرمز. 20- سکانس های اجرای کنسرت و صحنه قتل در خشم و هیاهو. 21- طراحی صحنه سیانور و و استفاده از رنگ در بازسازی فضاهای سال های پیش از انقلاب. 22- بیماری من و خانه نشینی و طبق معمول از دست دادن چند تا از مهم ترین فیلم های جشنواره (ابد و یک روز و ...
خانم دکتر قلابی در لنگرود دستگیر شد! / آیدین آغداشلو: افتخار می کنم که بگویم رشتی هستم / مرگ یک قلاده ...
...؛ یعنی ممکن است چیزی را نگویم، بنابراین اگر نخواهم راستش را بگویم حداقل برداشت خودم را می توانم این طور عنوان کنم که این نامه اعمال آدمی است که بیش از 50 سال در جریان های روشنفکری، روزنامه نگاری و هنر دوران خودش حضور داشته. حالا به نظرم می رسد در سال های بعد از انقلاب حضور نافذ داشته ام؛ یعنی اگر کسی بخواهد درباره هنرهای تجسمی، فرهنگ بعد از انقلاب و هنرهای اسلامی ایران تحقیق کند ...
شپش ها در جعبه چوب کبریت!
برای تکمیل درمان به بیمارستان بردند که وقتی برگشتم دستور آمده بود مجروحان را به کشورشان برگردانید و من جزو همان مجروحان هستم که درست بعد از یک سال به کشور عزیزمان برگشتم. * پرچم، بوی عشق می داد، بوی زیارت و بوی بوسه های زائرین آزاده سرافراز مفید اسماعیلی از رزمندگان گردان حمزه سیدالشهدا (ع) لشکر ویژه 25 کربلا، می گوید: تو عملیات رادیوی کوچکی داشتم تا از اخبار عملیات باخبر شوم ...
ترجیح می دهم در عوض من جشن نامۀ کتاب برگزار شود
مرکز خدمات کتابداری فانی، خرمشاهی و زنده یاد دکتر طاهری سه دوست جدانشدنی بودند. هر سه فاضل و هر سه انسان و هر سه مهربان. دو نفر دیگر ازدواج کردند، ولی فانی تنها ماند. روزی آن دو به فانی گفتند: حالا فهمیدیم که از ما سه نفر تو از همه عاقل تری! آری فانی تنها ماند. قبلاً با مادر و خاله هایش زندگی می کرد و پس از فوت مادر (در سال 1382) با دو خاله نازنینش که مثل فانی مهربان اند و ایثارگر، زندگی می کند. با ...
هنرمندی که تئاتر شهر را کاشی کاری کرد
به شغل اجدادمان مشغول بودم. استاد کاشی تراش می افزاید: 8 سال بیشتر نداشتم که روزی در خانه نشسته بودم که صدای زنگ در مرا از جای بلند کرد پشت دریکی از دوستان پدرم بود به من گفت پدرت را صدا کن، گفتم که در منزل نیست گفت تیشه را بردار و به دنبال من بیا، تیشه را برداشته و به دنبال دوست و همکار پدرم راه افتادم، اولین بار تیشه به دست گرفتم و کاشی ها را برش دادم. کاشی تراش اصفهانی در ...