سایر منابع:
سایر خبرها
حسین شباب
شما چند ماه بود؟ وقتی که اعزام شدم بمدت یکماه نگهبان محله جماران بودم و بعد از آن یکماه مسئول پاسبخش(تقسیم نیروها در اطراف بیت امام) شدم و بعد از دوماه، در خود بیت امام(ره) آمدم اولین ملاقات بنده با امام دقیقا61/1/22 بود. در ابتدا مأموریتم سه ماه بود اما بدلیل مسئولیت بالا واحساس نیاز نیرو بمدت 8 ماه در بیت امام خدمت نمودم. آقای شباب در لباس مقدس سپاه پاسداران گام ...
شهید همت از زبان محسن رضایی
.... به وقتش تند و تیز هم بود. یادم می آید در دوران بنی صدر وضع فرق داشت، در آن زمان چون فرماندهی و مدیریت جنگ با بنی صدر بود، بین او و برادران ارتشی برخوردهای جدی صورت می گرفت. بچه های ما هم البته کوتاه نمی آمدند. اگر موردی، یا اشکالی یا هر چیزی مثل ضعف در خطوط دفاعی و فرماندهی ها می دیدند، برخوردها تند و تیز می شد. برخوردهای حاج همت هم همین طور بود. به شکلی که هر کس وارد منطقه می شد ...
رد گلوله گروهک ریگی بر سر سید نورخدا /شهیدی که نفس می کشد
یکدیگر خدمت می کردیم و سید به عنوان جانشین بنده مسئول یگان تکاوری لار بود. وی می افزاید: شب قبل از درگیری با گروهک عبدالمالک ریگی برگه مرخصی آقا سید را امضا کرده بودم و بنا بود سید فردا صبح برود ولی چون مهلت 30 روزه اقامتش تمام نشده بود، سید نور خدا قبول نکرد به مرخصی برود و هر چه اصرار کردم گفت باید سه روز دیگر بمانم تا مدت اقامت 30 روزه ام تکمیل شود. فرمانده سید نور خدا ...
شهید چمران: این سردار خیبر، قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است
...، تو بالاخره یک روز شهید می شوی ! چشم هایش درخشید، پرسید: چرا؟ یک دفعه از حرفی که زده بودم، پشیمان شدم. خواستم بگویم ولش کن! حرف دیگری بزنیم! ، اما نگاهش یک جوری بود که نتوانستم این را بگویم. بعد خواستم بگویم در همه نمازهایم دعا می کنم که تو بمانی و شهید نشوی! اما باز نشد. چیزی قلنبه شده بود و راه گلویم را گرفته بود. آهی کشیدم و گفتم: چون خدا به این چشم ها هم جمال داده هم ...
مرگ در بستر برای او کم بود
یک جا بودیم. ایشان مسئول گردان مکانیزه بود و من هم در ادوات بودم. او پاسدار بود و من بسیجی بودم. رسته مان فرق داشت منتها هر دو یک منطقه بودیم. در عملیات والفجر8 همرزمانش تعریف می کردند که یکبار مهمات تمام شده بود و کسی نمی توانست از سمت خودی به شبه جزیره فاو بیاید. محرم علی خودش قایق سوار می شود و زیر حجم آتش سنگین دشمن مهمات می آورد. در حالی که هر آن امکان داشت با اصابت حتی یک گلوله، قایق به همراه ...
مسافر افلاک
به عنوان یکی از نیروهای نظامی خوش درخشید به گونه ای که همواره در دوره های آموزشی جزو نفرات برتر بود و این امر یکی از دلایلی بود که به عنوان فرمانده گردان ویژه شناسایی لشکر 58 تکاور ذوالفقار منصوب گردید. سال 65 مفتخر به ارتقاء درجه شد در عملیات های بسیاری حضور داشت و در مناطق عملیاتی مختلفی به مقابله با دشمن ایستاده بود تا اینکه در دوازدهم آذر 1366 هنگام شناسایی خطوط دشمن، وارد منطقه تحت کنترل ...
نگذارید اسلحه شهدا بر زمین بیفتد
می دهیم. همچنین خطاب به سردار شهید هاشم کلهر در نامه نوشته بود؛ به نظر من شهادت در مقابل رشادت های هاشم هیچ بود، او واقعا حق داشت که در رختخواب نمیرد. از حرف های ناصر می توان این طور نتیجه گرفت که اعتقاد قلبی و عجیبی به ادامه دادن راه شهدا از طریق اهدای جان در راه اسلام داشت و خود نیز چند روز بعد از آنها به شهادت رسید. * بعد از شهادتم شادی کنید وی در ادامه می گوید: شهادت خیلی ...
برای حاج مهدی جاروفروش؛ رفیق سال های جنگ
خواندند که جنگ تمام شده و حالا نوبت جمع کردن غنایم است، باید برای حفظ آبروی اسلام مانور تجمل بدهیم، باید بسازیم و جای خمپاره ها و موشک ها، گل و بلبل بیاوریم و ... چه توقعی از ما داری؟ تا به خودمان آمدیم، دیدیم میان یک میدان مسابقه ایستاده ایم. مسابقه برای کسب غنیمت و ... بعد از مدتی برای ما جنگ به پایان رسیده بود. بگذر از قلیلی مثل خودت که بعد از آن هم هنوز می گفتید و شعار می دادید: جنگ، جنگ، تا ...
سردار خیبر چگونه آسمانی شد؟
خیبر به زیبایی توصیف می کند: "... قبل از عملیات خیبر به اتفاق حاج همت و چند نفر دیگر از بچه ها وارد منطقه عملیاتی شدیم. نیروهای اطلاعات عملیات مشغول شناسایی بودند و کار برایشان به سبب هور و نیزاری بودن منطقه دشوار بود. از طرف دیگر، افراد بومی نیز در منطقه، وسط هور ساکن بودند و به ماهی گیری و کارهای دیگری می پرداختند. همین موضوع باعث می شد که نیروهای شناسایی تهدید شوند به ویژه از سوی ...
قهرمان ورزش های رزمی شهید دفاع از حرم شد
شاءالله که خیر است. برای همین دوباره با شوهر خواهر مجید تماس گرفتم. از دامادشان پرسیدم. بعد از اینکه سراغ مجید را گرفتم، ایشان گریه کرد و من متوجه شدم که مجید به آرزویش رسیده و شهید شده است. فردای آن روز پیکر را به سپاه همدان آوردند. من رفتم و با اصرار خواستم تا پیکر شهیدم را ببینم. می دانستم داعشی ها سر از بدن بچه ها جدا می کنند. با اصرار من پیکرش را دیدم، شهید راه امام حسین سالم بود. چند ...
سردار سلیمانی به کدام شهید بیشتر توسل دارد؟
مسئولیت طرح و عملیات لشکر 41 ثارالله (ع) به او واگذار شد. او در عملیات بدر دوباره بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی از ناحیه پا به شدت زخمی شد. در سال 1364 به زیارت خانه خدا مشرف شد و در همان سال ایشان به سمت قائم مقامی لشکر 41 ثارالله (ع) معرفی شد. در عملیات والفجر 8 پس از رشادت ها و شجاعت های نیروهای سپاه اسلام شهر فاو آزاد شد. وی در عملیات کربلای یک که منجر به فتح ...
از روضه های مسجد ارک حاج منصور تا سنگر نبرد با داعش در حلب؛ خسته دنیا بود و به آرامش رسید
زانوهایم شل شد. نتوانستم نماز عشاء را بخوانم. پیش خودم گفتم خدایا من چرا اینطور شده ام، حالم که خوب بود. نمی دانستم که پسرم شهید شده است. همان طور نشسته بودم تا جانی تازه پیدا کرده و نمازم را ادامه دهم که تلفن خانه به صدا درآمد. همسرم گوشی را برداشت و متوجه شدم برادر عروسم بود و می خواستند به منزل ما بیایند. پیش خودم گفتم وقتی میثم و زهره نیستند چه کاری دارند، حتما چون مریض بوده ام، برای ملاقات می خواهند ...
روایت آخرین مقاومت گردان حنظله
را به محاصره خود در آورد. حاج عباس قهرودی من برای خاموش کردن سلاح دوشکا (نوعی تیربار) که مدام از ما تلفات می گرفت خودم را به سنگر دشمن رساندم و وقتی مقابل نیروی بعثی قرار گرفتم و با اسلحه به سمتش نشانه رفتم، متاسفانه اسلحه ام شلیک نکرد. سریعا نارنجکی به درون سنگر انداختم تا منهدم شد اما رگباری از گلوله ها بدنم را شکافت و به شدت مجروح شدم. همزمان از بچه ها خواسته بودم که در ...