سایر منابع:
سایر خبرها
قلعه نویی: برانکو یک مسلمان واقعی است
، شاید این گونه فکر نمی کردند. من هر جا بودم، تیمم خوب بازی کرده. مگر یادتان رفته که با همین سپاهان چه رکوردهایی به جا گذاشتیم. متاسفانه برخی ها نمی خواهند واقعیت ها را ببینند. راستی دادگان هم به استادیوم آمده بود. به نظر شما این نشان دهنده حضور او در انتخابات است؟ من دکتر را ندیدم اما شنیدم که به ورزشگاه آمده است. خوشحال می شدم که نزد ایشان می رفتم و عرض ادب می کردم. من دادگان را دوست دارم چون برای فوتبال ایران زحمت کشیده است. شاید هم این بازی زیبا برای پاقدم او بوده (خنده). منبع: روزنامه قانون ...
اولین مصاحبه بهروز وثوقی /پرسپولیسی بودم به خاطرحجازی طرفدارآبی ها شدم
جزئیات آن دو ملاقات کاملاً یادم هست. یک بار در سالن مسابقه مهمی بود و من هم مثل همیشه برای تماشا رفته بودم که ناگهان دیدم ولوله ای در سالن برپا شد. نگو تختی وارد سالن شده بود و مردم یک صدا تشویقش می کردند. یادم هست رفتم جلو و با او دست دادم و بعد اجازه گرفتم او را ببوسم. واقعاً پهلوانی بود تختی. بار دوم هم او را سر چهار راه خیابان دیدم. زلزله بوئین زهرا آمده بود و تختی راه افتاده بود از جنوب شهر به ...
صالحی: پیامکی متوجه شدم وزیر امور خارجه احمدی نژاد شده ام
علی اکبر صالحی در جدیدترین گفتگویش درباره حضور در وزارت خارجه در دولت احمدی نژاد و برکناری منوچهر متکی گفت: * بحث حضور من در وزارت امور خارجه تنها به همان ایام برکناری آقای متکی بازنمی گردد. سال 84 یعنی ابتدای دولت اول احمدی نژاد که وارد جدّه شده بودم و آقای احمدی نژاد انتخاب شده بود با بنده تماس گرفت و گفت شما را برای وزارت امور خارجه یا وزارت علوم انتخاب کرده ام. به ایران آمدم و چند ...
دفاع ستاره ای امیر جعفری از حقوق حیوانات
سه ستاره بود که با کمی تاخیر به برنامه رسید. ظلی پور چند دقیقه قبل از حضور او اعلام کرده بود که به خاطر ترافیک شب عید این بازیگر دیر به استودیو رسیده است. غفوریان با آمدنش کنار علیخانی قرار گرفت و به شوخی گفت: می توانم برای اینکه مردم به من رای بدهند مثل نماینده مجلس قول هایی به مردم بدهم! علیخانی هم از این فرصت استفاده کرد و گفت: من از همین جا به همه نماینده هایی که به مجلس شورای اسلامی ورود پیدا ...
توبه کردم، دیگر سرقت نکنم
طلا سرقت کنیم. آن خانه بهترین جایی بود که من برای سرقت رفتم. از آن سرقت 15میلیون تومان به جیب زدم. خانواده ات می دانستند سرقت می کنی؟ سال 83 برای اولین بار دستگیر شدم. بعد از آن خانواده ام فهمیدند و مادرم هم با من قطع رابطه کرد. در این مدت تنها چند بار مادرم را دیدم. او دوست نداشت پسر سارق داشته باشد تا این که بعد از آخرین دستگیری از این وضعیت خسته شدم و از مادرم ...
مردی که شهدای گمنام را شناسایی می کند
فضای انقلاب همراه شد. در اولین کنکور پزشکی بعد از انقلاب فرهنگی وارد دانشگاه شدم و با سازوکارهای پیش بینی شده در عملیات ها، نزدیک به زمان عملیات یا همان لحظه ای که مارش عملیات نواخته می شد، ما هم به منطقه اعزام می شدیم که البته در فاصله انجام عملیات در منطقه تا تخلیه مجروحان در اورژانس ها، همیشه پزشکان و دانشجویان هم در مراکز درمانی منطقه حضور داشتند. تا قبل از عملیات کربلای 4 هنوز شرایط جنگ به ضرر ...
قاتل: شوهرم را کشتم چون مرا به دوستانش می فروخت!
آغاز کردند. زن 18ساله در حالی که اشک می ریخت، در همان محل حادثه به قتل شوهرش در مقابل ماموران پلیس اعتراف کرد و گفت: شوهرم را خودم کشتم، چون آزارم می داد. او مرا به مردان غریبه می فروخت، برای همین من برای نجات خودم از عذاب چندین ساله ای که می کشیدم، دست به این جنایت زدم و حالا هم اصلا پشیمان نیستم. پس از اعترافات این زن، پرونده وی برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده ...
ایدز دیگر نمی کُشد
شود؟ درست است که دوره نهفتگی بیماری تا ده سال است؟ بله. خلاصه می گویم: بعد از سه تا چهار هفته از زمانی که فرد به بیماری مبتلا می شود یک دفعه تعداد ویروس ها بسیار افزایش پیدا می کند. در این دوره امکان انتقال به شدت زیاد است و احتمالا فرد از بیماری اش اطلاعی ندارد. البته بعضی از افراد اندک علائمی دارند... مثل زکام؟ بله. اما این طور نیست که همه مبتلایان تمام علائم را ...
یک هفته هفت چهره؛ از اعدام زنجانی تا روز زن
وقتی که اتوبوس را از دست می دادیم خندیدم/ گفتم مهم نیست/ به جَنین کف حمام اشاره کرد/ "این هم مهم نیست؟"/ گفتم/ منظورم این نبود/ چای را گفتم که جوشیده/ باید / دوباره دمش کنیم - سارا اردهالی خاله محبوب می گوید: من فقط به عشق ماتیک زن جعفر شدم ، جعفر شوهر اولش بود. گفتند تا عروسی نکنی نمی توانی ماتیک بزنی - پرنده من، فریبا وفی هنوز موی بسته را/ اگر به شانه وا کنم / بسا اسیر خسته ...
نانوایی که به نیازمندان نان رایگان می دهد
بپذیرد چون پدرش هیچ گاه دست رد به سینه نیازمندان و کسانی که از او درخواست نان رایگان داشتند نزد. به همین دلیل وقتی خدمت سربازی اش تمام می شود و برای ادامه کار پیش پدرش باز می گردد دیگر به شکل جدی تری تصمیم می گیرد به همه نیازمندان و در راه ماندگان، نان رایگان بدهد: نانوایی پدرم در پیچ شمیران بود. از همان نانوایی این سنت را به راه انداختم که به نیازمندان نان رایگان بدهم. بعد از آن هم که خودم به شکل ...
جزییات تعرض کارگردان مشهور به دختر 20 ساله
.... وی ادامه داد: من از نوجوانی با فضای هنر و ادبیات مأنوس بودم و بعد از آن که در سال 93 در رشته حسابداری در دانشگاه آزاد شهری حوالی تهران پذیرفته شدم در خوابگاه دانشجویی مستقر شدم و در کنار تحصیل بد ندیدم علاقه خودم به بازیگری را هم از طریق آکادمیک دنبال کنم. این دختر جوان با اشاره به عدم موافقت ابتدایی پدرش با تحصیل بازیگری اش بیان کرد: به هر حال نگاه خانواده من طوری بود که در ...
بیهوشی مردان ثروتمند در انباری زوج جنایتکار
مالی دارد و می خواهد از او انتقام بگیرد. نخستین بار به همین بهانه مرا مجبور کرد دست به چنین کاری بزنم. ولی بعد از آن خودم هم می دانستم که به هدف سرقت خودرو این کار را انجام می دهم. او ادامه داد: همیشه وقتی سوار خودروهای طعمه ها می شدم، محسن با من تماس می گرفت و درحالی که با موتور تعقیب مان می کرد، با هندزفری مرتب به من می گفت که کجا بروم و چه بگویم. تمام دستورات را تلفنی به من می داد ...
خبرنگاری که جلوی چشمان خانواده کتکش زدند تا علیه فلانی مطلب ننویسد! (+عکس)
به هرحال هرحرکتی از جانب بنده منتسب به جریانی میشد که خودم را طرفدارش می دانستم. همین جا هرگونه اظهارنظر راجع به هویت آمرین این حادثه را به اظهارنظر مراجع رسمی و قضایی منوط می کنم. هرچند برای من هویت عاملین کاملا روشن و شفاف است. * ماجرا را شرح می دهید؟ – بله. پنجشنبه گذشته بود. حوالی ظهر. بعد از کلی تماس مشکوک از جانب یک فرد مجهول الهویه که اصرار داشت خودش را ...
حاتمی کیا:من مثل سامورایی هستم که فقط دفاع بلد است
وقتی پشت تریبون رفتم، یکی به نعل بزنم و یکی به میخ که در نهایت به نتیجه مطلوبی برای خودم برسم. همیشه در موقعیت و لحظه این اتفاقات رخ داده و حرفم واقعا از درونم بیرون آمده است. به همین خاطر است که گاهی خودم بعد از این حرف ها زیر فشار قرار می گیرم و حتی با خودم فکر می کنم چرا این حرف را زدم و ای کاش سکوت می کردم و اصلا به روی خودم هم نمی آوردم که از موضوعی خبر دارم و از آن ناراحت هستم. ولی نمی توانم ...
ستاره های نوروز 95 تلویزیون
نقش یک مدیر دوبلاژ بازی کرده بودم. وی در پاسخ به این که چرا به رغم فعالیت مستمر در دوبله در حوزه بازیگری کم کار هستید، بیان می کند: من قبل از انقلاب کارم را در حوزه بازیگری آغاز کردم و بعد از آن هم همچنان گاهی در تئاتر یا تصویر بازی می کردم، اما فرصت فعالیت در زمینه بازیگری به دلیل تمرکز بر دوبله کمتر پیش می آمد. وقتی پیشنهاد بازی در سریال بیمار استاندارد شد، احساس کردم یکی از بی نقص ...
ماجرای سرقت و فروش دستکش معروف عابدزاده!
رضایت صاحبش به حراج گذاشته شده است... قضیه سرقت دستکش معروف شما چیست؟ من چند وسیله دوست داشتنی زمان بازیگری ام مثل پیراهن، استوک، دستکش و... را داخل یک ساک ورزشی سورمه ای رنگ گذاشته بودم. 4 سال قبل بعد از تغییر منزل متوجه شدم این ساک مفقود شده است یا شفاف بگویم متأسفانه به سرقت رفته است. تا حالا فکر می کردم گم شده بود اما با به حراج گذاشتن دستکشم توسط افراد ناشناس، به این نتیجه رسیدم ...
معجزه های گروه تئاتر درمانی در صحنه بازی روزگار
، تماس بیشتری با جامعه دارم و حالا عصاهایم را پذیرفته ام. تا قبل از این عصاها را چیز زائدی می دانستم. من دوست داشتم وارد این گروه شوم و آخرین بار هم تئاتر آنها را در سالن مصلی نژاد دیده بودم و دلم می خواست من هم بازی کنم اما پیگیر نشدم. بعد هم که با گروه بیشتر آشنا شدم و چند باری با آقای کیانیان صحبت کردم، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردم و حالا هم خوشحالم که با باران کار می کنم. درواقع یکی ...
پرتاب نارنجک در آزادی را برنامه ریزی شده بود
تونی هم برای تراکتور زحمت کشید اما همان نفراتی که پشت سرشان خیلی ها حرف می زدند، اکنون با تمام وجود برای تراکتور بازی می کنند. فکر می کردید تراکتور ظرف دو ماه این گونه با طراوت بازی کند؟ من فکر می کردم اما آقایانی که نمی خواستند واقعیت ها را ببینند، شاید این گونه فکر نمی کردند. من هر جا بودم، تیمم خوب بازی کرده. مگر یادتان رفته که با همین سپاهان چه رکوردهایی به جا گذاشتیم ...
او بهترین معلم دنیاست +عکس
برترین ها: صاحب کارخانه هندی، کمال پارمار، با الهام از بچه هایی که در مقابل کارخانه خود دیده بود، اقدامی ابتکاری و باورنکردنی انجام داده است. او می گوید: حدود 15 سال پیش بود که بیرون کارخانه ام ایستاده بودم و تقریبا 20 بچه را دیدم که امتحانشان را داده بودند و از مدرسه شهرداری به خانه برمی گشتند. آنها خیلی خوشحال بودند. به هرحال من مشتاق شدم از آنها در مورد آنچه در مدرسه می خوانند بپرسم، و بعد از ...
دستبرد مسلحانه دزد ناشی به بانک
. چطور نقشه دزدی مسلحانه را طراحی کردی؟ من مشتری همین بانک خصوصی بودم و خانه ام نیز همان حوالی است. یک ماه قبل که برای برداشت پول از حسابم به بانک رفته بودم، متوجه شدم می توان از گاوصندوق بانک براحتی سرقت کرد و از همان زمان وسوسه سرقت سراغم آمد. بعد چی شد؟ با تماشای فیلم صحنه سرقت در یک بخش خبری، شیوه سرقت و فرار را یاد گرفتم. موتورم را فروختم و دو قبضه کلت خریدم. اما ...
شهید سیدحسن شکوری به روایت صمد قاسمی
دیده بودم که بغل خاک ریز برای دست به آب می رود. چند دقیقه گذشت، آقا سیدحسن نیامد. رفتم نزدیک و دیدم از ترکش همان خمپاره به او هم اصابت کرده است. ترکش به کمرش خورده بود و نمی توانست از زمین بلند شود. ما را هم صدا نمی زد. بقیه را صدا زدم و رفتیم و او را هم آوردیم و با آمبولانس بعدی به اورژانس فرستادیم. می خواهم بگویم که آنقدر خجالتی بود که تا ما ندیده بودیم، اصلاً صدایش درنیامد که می آیند و مشغول من ...
وقتی دلارهای پرستویی پخشِ خیابان شد
به گزارش قدس آنلاین، پرویز پرستویی از روزی نوشته که دلارهای امانتی دوستش را می خواسته به بانک ببرد ولی اتفاق عجیبی برایش افتاده است. پرستویی نوشته: دلارهای ریخته شده در خیابان و مردم دلسوز مدتی قبل برای تبدیلِ پنج هزار دلار امانتی یکی از اقوام به طرف بانک می رفتم. پاکت محتوی دلارها را در داخل یک پوشه گذاشته بودم و متأسفانه بر اثر بی دقتی آن را برعکس بدست گرفته بودم! و هنگام ...
فقر، زندگی را ارزان میخرد
همه شاهد به دنیا آمدن خواهر کوچکشان در خانه بودند. زینب وقتی برای اولین بار مادر شد هنوز کودک بود. تا به حال 15 زایمان داشته است؛ یکی از کودکان را در سه سالگی و یکی را وقتی برای اولین بار برای زایمان به بیمارستان رفته بود، از دست داد. دو قلو بودند؛ پرستار گفت که کودک مرده به دنیا آمده، ولی زینب همیشه به خاک زری خانم که 9 بار در زایمان کمکش کرد، دعا میکند: اگه زری بود الان 13 تا بچه داشتم. ...
راز کودک ربایی مرموز در آینه بینی یک مادر
رفت وآمد داریم. محمدرضا مثل برادر خودم بود، دوستش داشتم. امکان ندارد که بتوانم دست به چنین کاری بزنم و با پسر دوست صمیمی ام اینکار را بکنم. محمدرضا گفته که تو او را بیهوش کردی، دراین باره چه می گویی؟ نمی دانم چرا این حرف را زده. حتما چون بیهوش بوده، هذیان می گوید. من آن شب محمدرضا را دیدم و عیدی که برایش خریده بودم را به او دادم. بعد از آن هم با او خداحافظی کردم و به سراغ کارهایم ...
کابوس های قاتل فراری در جزیره قبرس
مأموران رفته بود در برابر تیمی از کارآگاهان جنایی ایستاد و گفت: روز حادثه از محل کارم به خانه آمدم، مادرم به من گفت که امروز چند بار صفی الله به خانه مان آمد و سراغ تو را گرفته است. از آنجا که او چندبار به تلفن همراه خودم نیز زنگ زده بود، وقتی این حرف را از مادرم شنیدم، دلشوره گرفتم. همان لحظه به مادرم گفتم اگر دوباره به در خانه آمد بگوید من خانه نیستم که همزمان صفی الله سررسید و با داد و بیداد مرا ...
قلعه نویی: نباید پرتاب نارنجک را به حساب طرفداران پرسپولیس گذاشت | کسی به محسن بنگر بی احترامی نکند
می کردم اما آقایانی که نمی خواستند واقعیت ها را ببینند، شاید این گونه فکر نمی کردند. من هر جا بودم، تیمم خوب بازی کرده. مگر یادتان رفته که با همین سپاهان چه رکوردهایی به جا گذاشتیم. متاسفانه برخی ها نمی خواهند واقعیت ها را ببینند. راستی دادگان هم به استادیوم آمده بود. به نظر شما این نشان دهنده حضور او در انتخابات است؟ من دکتر را ندیدم اما شنیدم که به ورزشگاه آمده است. خوشحال می شدم که نزد ایشان می رفتم و عرض ادب می کردم. من دادگان را دوست دارم چون برای فوتبال ایران زحمت کشیده است. شاید هم این بازی زیبا برای پاقدم او بوده (خنده). ...
هزارتوی سیاست در خانه پوشالی
سازمان ملل شد. خانه پوشالی همچنین از موقعیت های فیلمبرداری دیگری ازجمله اسپانولا، سانتافه، لاس وگاس و نیومکزیکو نیز استفاده کرده است. شاید به همین خاطر سرو کله رئیس جمهوری روسیه در فصل قبلی این سریال پیدا شد. کسی که مخاطب را به یاد پوتین می انداخت. با همان چهره سرد و مکار که در بی رحمی دست کمی از بدل اصلی اش نداشت. اسپیسی در مصاحبه ای درباره این نقش گفته: من فقط آنها را از دید کسی که میزبان ...
فلسفه و فواید تسبیحات حضرت "زهرا(س)" چیست؟
به گزارش قدس آنلاین به نقل از میزان،بهترین تعقیبات نماز، تسبیحات حضرت زهرا(س) است و شایسته است که بعد از نمازهای واجب و زمان های دیگری چون وقت خواب و ابتدای زیارت بزرگان و پیشوایان دین بر آن مداومت شود. هدیه ای آسمانی از جانب پدر هنگامی که فاطمه(س) از سختی کارهای خانه در زحمت بود، امیر مؤمنان به ایشان فرمود: نزد پدر برود و خدمتکاری درخواست کند تا در امور منزل یار و همکارش باشد ...
من بی گناه بودم
...> دوستان بی معرفت همه آنها که مرا می شناسند، می دانند نه تنها به کسی بدی نکردم بلکه سعی می کردم لااقل در زمینه موسیقی اگر کاری از دستم برمی آید برای دیگران انجام بدهم چون وقتی وارد کار شدم خیلی ها دست مرا گرفته بودند و معتقد بودم از هر دست بدهی از همان دست می گیری اما خیلی از همان ها که کمک شان کرده بودم، در این مدت سراغی از من نگرفتند و حالم را نپرسیدند. بعضی از دوستان کلا مرا فراموش کردند ...
کدام شانس؟ از هفته اول صدرنشین هستیم
شدید و پشت سر هم باعث شد عقب بیفتم؛ یک سرماخوردگی وحشتناک پیش آمد و 10 روز نتوانستم تمرین کنم، طبیعی بود از ترکیب خارج شدم و بعد تیم نتیجه گرفت و منطق می گوید نباید به ترکیب برنده دست زد؛ بعد از چند روز و در یک بازی دوستانه انگشت پای راستم ترک برداشت. این مصدومیت نیز یک هفته ای اذیتم کرد، بعد هم کارم سخت تر شد، حالا شکر خدا دوباره فیکس شده ام و نمی خواهم جایم را از دست بدهم، با تمام وجود برای ادامه ...