سایر منابع:
سایر خبرها
پلیس سارق را از خواب بیدار کرد
هنگام سرقت خوابت گرفت؟ برای خودم عجیب بود، آن شب وقتی چشمانم را باز کردم ابتدا فکر کردم کابوس می بینم و حتی چند باری چشمانم را باز و بسته کردم و داد هم زدم، اما دیدم مأموران پلیس بالای سرم هستند و دست و پایم به تخت بسته شده است و کابوس نمی بینم. واقعیتش چند شبانه روزی خوب نخوابیده بودم، چون هر شب همراه دوستانم به سرقت می رفتیم. البته چیز درست حسابی هم گیرمان نیامده بود. آن شب خانه مورد نظر ...
12 تا از مسخره ترین سرقت های تاریخ که باور نمی کنید
اقدام من خیلی عجیب است، اما باور کنید حتی یک درصد هم احتمال نمی دادم که مال باخته برسد و گیر بیفتم. راستش حدود یک هفته بود که نخوابیده بودم. چون شب ها با افراد مختلف می رفتیم برای سرقت. من هم چون می خواستم خودی نشان بدهم هر شب با بچه ها می رفتم. روزها هم با موتورم کار می کردم و نمی توانستم بخوابم. به همین دلیل تصمیم گرفتم در خانه مال باخته برای چند دقیقه بخوابم تا همدستانم که در آن محدوده بودند ...
باورم نمی شد روزی که از علاقه شوهرم به دخترا باخبر شوم خودم هم...!
. همسر اول که 36 سال سن دارد و کارشناسی معارف اسلامی و کارشناسی ارشد تفسیر خوانده است، درباره ماجرای ازدواج با شوهرش می گوید: 20 سالگی ازدواج کردم. کسی شوهرم را به ما معرفی کردند و ایشان به همراه خانواده به منزل ما آمدند و با چند جلسه صحبت، رفت و آمد و مشورت با پدر و مادرم انتخاب شان کردم. در جلسات خواستگاری به ایشان علاقمند شدم و در واقع تصمیم نهایی با خودم بود ...
طلاقم را بگیرید، وقتی که زودتر از همیشه به خانه رسیدم شوهرم را با...!
ازدواج موافقت کنند. هنوز چند ماه از ازدواج ما نگذشته بود که همه حرف های پدرم به واقعیت تبدیل شد. او چند بار به من خیانت کرد. یک بار که به خانه آمده بودم با لباس های یک زن روی زمین برخورد کردم و زمانی که وارد اتاق خواب شدم چیزی را دیدم که نباید می دیدم. او و زنی غریبه در اتاق حضور داشتند. تحمل بی بند وباری و مشروب خوری پرهام را نداشتم. چند بار از ...
آن شب لعنتی که یادم می آد به وحشت می افتم/ آن نامرد نصف شب به سراغم آمد و...
با بی اعتنایی مادر و پدرم با پسری به نام مسعود ازدواج کردم و 6 ماه نگذشته بود طلاق گرفتم. تنها مانده بودم و برای اینکه زندگی ام را سرو سامان بدهم تصمیم گرفتم صیغه مردان بشوم. این کار را کردم و خیلی زود با حدود بیش از 100 مرد صیغه شدم و پول خوبی می گرفتم. تا اینکه آخرین شوهر صیغه ای ام یک بازاری بود و من وقتی مدت صیغه ام تمام شد همانجا تصمیم گرفتم از خانه اش طلا سرقت کنم. و همین باعث بازداشت من شد. تصور نمی کردم این مرد شکایت کند بعد فهمیدم او زن و بچه ای ندارد و چون صیغه اش بودم ترسی از شکایت نداشت! ...
شهیدی که به ابو زینب معروف بود
را به همان امام حسین (ع) سپردم، برو. سال قبل از آن که دوره ای به عراق رفته بود، مصادف با شب اول محرم شده بود که در ایران بود و عادت نداشت در خیابان هیچ گاه دست من را بگیرد و می گفت شاید خدایی نکرده یک خانمی باشد که همسر او شهید و یا فوت شده باشد، دوست ندارم مرد و زنی را در خیابان ببینم که دست هم را گرفته باشند و کسی دلش بگیرد و اذیت شود. یک لحظه دستم را فشار داد و گفت: فقط الآن دستت را محکم فشار ...
ماجرای شلیک مرگبار یک مرد به دوستش
. وقتی نوبت به متهم رسید، اتهام را رد کرد و گفت: من قصد قتل نداشتم. نمی خواستم فرهاد را بکشم. اسلحه را از مدت ها قبل داشتم. اصلاً برای این کار نخریده بودم. روز حادثه فکر می کردم اسلحه خالی است؛ وقتی با فرهاد درگیر شدم، با خودم گفتم اگر اسلحه را نشان بدهم می ترسد و درگیری را تمام می کند اما او حمله کرد و من اصلاً نمی دانم چه شد که او را زدم. در پایان بعد از دفاعیات متهم و وکیل مدافع او، هیات قضات وارد شور شدند و متهم را با توجه به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم کردند. پ ...
سارق بدشانس هنگام سرقت خوابش برد + گفتگو
مجسمه های کوچک عتیقه از داخل کوله پشتی وی نشان می داد که او نه تنها به خانه شاکی بلکه به خانه های دیگر هم دستبرد زده است. بی خوابی سارق جوان که هنوز شوکه بود و باورش نمی شد پلیس دستگیرش کرده است، گفت: چند شب بود که نخوابیده بودم و بدجور بی خواب بودم. امروز وقتی وارد خانه مالباخته شدم، به گمان اینکه تعطیلی است و مالباخته به سفر رفته، تصمیم گرفتم برای چند دقیقه استراحت کنم تا ...
رابطه پنهانی مرد افغانی مهربانو زن مطلقه را به دردسر انداخت
مهربانو زن مطلقه ای بود که در زندگی با این مرد در مشهد باز هم به دردسر افتاد. به گزارش عرشه آنلاین، همسرم در ماجرای سرقت دوربین های مداربسته، دزدگیرها و دیگر لوازم اداری هیچ نقشی ندارد. من او را با خودم همراه کردم تا پلیس را فریب بدهم و به من مشکوک نشوند چرا که در سرقت های قبلی تنها بودم و به همین دلیل خیلی زود مورد ظن نیروهای انتظامی قرار می گرفتم. با وجود این نمی دانم ...
اظهارات عامل تهیه ی فیلم های غیر اخلاقی از زنان/ 20 فقره اخاذی و تهیه فیلم سیاه از زنان
روز بعد به هوش آمدم و متوجه شدم برخی اموال و پول های نقدی که در خانه داشتم، سرقت شده بود. شاکی سوم (زنی 70 ساله): در پارک نزدیک خانه مان قدم می زدم که متهم سراغم آمد و گفت اگر اجازه می دهید با هم قدم بزنیم. من هم که فکر کردم جوان موجهی است، پذیرفتم. دو ساعتی با هم قدم زدیم و صحبت کردیم. موقع برگشت چون ماشین نداشت او را به خانه اش رساندم. مقابل خانه بابت اینکه او را رسانده بودم از من ...
مرگ سارق در سقوط از نورگیر ساختمان مسکونی
ساختمان به پایین سقوط کرده است. مأموران پلیس در نزدیکی جسد، کوله پشتی پیدا کردند که داخل آن ابزارآلات سرقت مانند دیلم، پیچ گوشتی و چند وسیله دیگر بود، به همین دلیل این فرضیه برای مأموران پلیس قوت گرفت که مرد فوت شده، سارق است و قبل سرقت از خانه طبقه دوم از نورگیر به پایین سقوط کرده و جانش را از دست داده است. فرار همدست تیم جنایی در ادامه برای روشن شدن زوایای پنهان حادثه، فیلم ...
دستبرد های وحشتناک رفاقتی دزدان نقابدار!
همراه چند دوست دیگرم دنبالم آمدند و من هم سوار بر خودروی خودم با آن ها همراه شدم. در بین راه پیشنهاد سرقت دادند که من هم در رودربایستی قرار گرفتم و قبول کردم. سپس به سراغ یکی دیگر از دوستانمان به نام ر رفتیم که او پشت فرمان خودروی من نشست و به طرف روستای گرجی حرکت کردیم .2 نفر از همدستانمان لباس بلوچی پوشیده بودند تا شناخته نشوند. وقتی به محل انبار کاتالیزورها رسیدیم آن ها با اسلحه به طبقه بالا رفتند ...
سارق بدشانس موقع دزدی خوابش برد/ بیدار شدم پلیس بالای سرم بود
هشمهری نوشت: سارق منزل که به دلیل سرقت های سریالی شبانه به شدت دچار کم خوابی شده بود، در آخرین سرقت روی تختخواب خانه مالباخته به خواب عمیقی فرو رفت و وقتی چشمانش را باز کرد، پلیس را بالای سر خود دید. محسن، سارق سابقه دار منزل: راستش حدود یک هفته بود که نخوابیده بودم، چون شب ها با افراد مختلف می رفتیم برای سرقت. من هم چون می خواستم خودی نشان بدهم هر شب با بچه ها می رفتم ...
تعرض جنسی 3جوان شیطان صفت به دختر دبیرستانی/ او به خانه دوست پسرش رفته بود و...
جرأت گفتن به کسی را هم نداشتم و از آن موقع چند بار خواستم خودم را بکشم، عذاب وجدان داشتم فکر کردن درباره آن اتفاق شده بود کابوس شب و روزم. داشتم دیگه دیوانه می شدم، به زحمت با خودم کنار آمدم. به شما پناه آوردم تا کمکم کنید. اما بعد از اینکه مددکار کلانتری با مریم صحبت کرد وی کمی آرام شد و توانست راجع به مشکلش حرف بزند. مادر مریم در جریان موضوع قرار گرفت و قول داد از او حمایت ...
هرگز لحظه ای به این فکر نکرده بودم که شوهرم در خانه دوربین گذاشته و ..!
رفتارهای او شده ام و یک روز به طور اتفاقی یک دسته کلید در کیفش پیدا کردم. از روی کنجکاوی کلید را برداشتم و برای خودم یک نمونه ساختم. بعد هم مدام فکرم درگیر بود که این کلید مال کجاست تا اینکه بعد از چند روز متوجه شدم او یک خانه مجردی دارد. مرد جوان ادامه داد: پس از ورود به خانه یک دوربین در آنجا نصب کردم تا متوجه شوم همسرم در این خانه چکار می کند. ...
نوربالا| مدافع حرمی که با پای خودش به اسارت رفت
...، فرمانده شان فریاد زد: نه! نه! این اسیر را من گرفتم؛ حق ندارید دست به او بزنید. مال خودم است. به من دستبند زدند. من روی زمین افتاده بودم و پای یکی از آن ها روی سرم بود. توی دلم گفتم: خدایا! من اسیر شدم؟! هنوز نمی خواستم باور کنم که با پای خودم به دام تکفیری ها افتادم. با خودم می گفتم: چطور ممکن است سوری ها مرا اشتباه گرفته باشند؟ چرا مرا می زنند؟ هم چنان مبهوت بودم و نمی ...
قتل خونین مرد جوان به دست پسر 15 ساله / نیت شیطانی داشت او را کشتم
: یکی از روزها جواد به من گفت که با هم سر کار برویم. من نیز قبول کردم اما به جای رفتن سرکار به بهانه ای مرا به خانه شان برد. در آنجا از نیت شومی که داشت باخبر شدم و هر چه اعتراض کردم، او توجهی نکرد. از آن روز مدتی گذشت و باز هم علیرضا نیتش را مطرح کرد. بنابراین سعی کردم چند روزی از او فاصله بگیرم. اما باز هم از من این درخواست را کرد. من دیدم راه فراری ندارم. بنابراین او را به باغی کشاندم و قمه ای که از قبل در آنجا مخفی کرده بودم را برداشتم و حتی به او گفتم که می خواهم او را بکشم. او مرا جدی نگرفت اما من او را کشتم و از خود دفاع کردم. کدخبر: 933228 1402/07/09 11:18: ...
یک رویاروییِ رؤیایی!
به بزرگ ترین و شلوغ ترین نقطه جهان تبدیل شد. نشسته بودم لبِ سکوی مشرف به مادی نیاصرمِ کنار مدرسه و به روی خودم نمی آوردم که ترسیده ام؛ هرچند ترسم خیلی زود برطرف شد و کمی بعد هم سلانه سلانه راهم را کشیدم به سوی خانه... . آن روز شهر جور دیگری به چشمم آمد. مغازه ها، کاسب ها، ماشین ها، مردم، آسمان و درخت ها جور دیگری شده بودند: قشنگ تر، بزرگ تر، باشکوه تر، ملموس تر و نزدیک تر به ...
تصمیم متفاوت این زن و شوهر، صدای همه فامیل را درآورد
کسی از ما توقع بچه دار شدن نداشته باشد؛ به خصوص که جنگ بود و مشکلات فراوان. نه شیرخشک به اندازه کافی بود نه شیر تازه و نه پوشک. چطور می توانستم به بچه فکر کنم وقتی هنوز جنگ بود و انگار پایانی هم نداشت؟ شرایط گاهی آنقدر ترسناک می شد که هر بار که هوس کم رمق بچه دار شدن به سرم میزد مثل اسکارلت برباد رفته، به خودم می گفتم: بعدا درباره اش فکر می کنم. اما بعد از مدتی خانواده دلواپس دست به کار ...
سارق خوش خیال در محل دزدی خوابید و دستبند به دست بیدار شد
بروم و با یکی از دختران فامیل ازدواج کنم و برای خودم خانواده تشکیل بدهم. اما در شب های گذشته هر جا رفتیم به کاهدان زدیم. یا نتوانستیم وارد خانه شویم یا صاحب خانه حضور داشت یا چیزی برای سرقت پیدا نمی کردیم که سهمم جوری باشد که از سرقت دست بکشم. تا اینکه امشب وارد این خانه شدم و به همدستانم که زنگ زدم، گفتند جایی مشغول کار هستند و بعد از دستبرد، آنجا پیش من می آیند. من هم که چند شب بود نخوابیده بودم ...
شوهرم چشمش دنبال زنان دیگر بود و من وقتی فهمیدم خودم هم...!
... همسر اول که 36 سال سن دارد و کارشناسی معارف اسلامی و کارشناسی ارشد تفسیر خوانده است، درباره ماجرای ازدواج با شوهرش می گوید: 20 سالگی ازدواج کردم. کسی شوهرم را به ما معرفی کردند و ایشان به همراه خانواده به منزل ما آمدند و با چند جلسه صحبت، رفت و آمد و مشورت با پدر و مادرم انتخاب شان کردم. در جلسات خواستگاری به ایشان علاقمند شدم و در واقع تصمیم نهایی با خودم بود. روزی که ...
تعرض بیشرمانه راننده تاکسی به دختر جوان | عفتم لکه دار شد
هم این نصیحت پدر را مثلاً آویزه گوشمان کردیم تا مبادا دست از پا خطا کنیم و زحمات او را به باد دهیم .من هم خیلی مراقب بودم که یک وقت خطایی نکنم و بیشتر حواسم روی درس خواندن باشد. تازه داشتم خودم را برای کنکور آماده می کردم که ... یک روز که با یکی از دوستانم برای خرید به مرکز شهر می رفتیم ، سوار یک تاکسی آژانس شدیم که راننده اش مرد جوانی بود، در مسیر متوجه نگاه های معنادارش شدم. ابتدا ...
اسارت دختر تهرانی در ویلای آقای مدیرعامل!
و در حال بچه دار شدن هستند. همین موضوع کافی بود تا من تصمیم به تمام کردن این رابطه را بگیرم، با حمید تماس گرفتم و گفتم دیگر میلی به ادامه این رابطه ندارم و می خواهم از او جدا شوم، به او گفتم در هیچ شرایطی با من تماس نگیرد، از محل کارم هم استعفا دادم و برای چند روز به خانه یکی از دوستانم در ولنجک رفتم تا اینکه یک شب قبل از ربوده شدنم حمید با تلفن همراه دوستم تماس گرفت و با اصرار از من ...
ماجرای عجیب حمل جسد در چمدان از مشهد تا تهران
شدم و الان هم یک فرزند پنج ساله دارم، اما من او را بی مادر کردم. ای کاش زمان به عقب برمی گشت و الان همسرم پیش فرزندمان بود. شب حادثه فرزندتان خانه بود؟ نه، من او را نزد یکی از بستگان نزدیک برده بودم و خواستم چند روزی پیش آن ها باشد. به آن ها گفتم من و همسرم چند روزی برای انجام کاری به مسافرت می رویم و آن ها هم اعتماد کردند و فرزندم را در خانه شان نگه داشتند. بعد چه شد؟ آن شب ...
گنج نفرین شده میلیاردی در میانه ! + ماجرا چیست؟
به گزارش سلام نو به نقل از رکنا، رسیدگی به این پرونده با شکایت مرد 64 ساله ای به نام اکبر در اداره آگاهی آغاز شد وی مدعی بود از سوی فردی به نام بهروز با سلاح گرم ربوده شده است. وی در حالی که به شدت مجروح بود در تشریح ماجرا به مأموران گفت: چند روز پیش به تنهایی برای پیدا کردن یک گنج راهی یکی از روستاهای میانه شدم البته گنجی هم پیدا نکردم. اما یکی از دوستانم به نام بهروز فکر کرد که من گنج را پیدا ...
یک شب سرزده کلید انداخته و به خانه رفتم که صدای زنم را از اتاق...!
مرد میانسالی به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری داستان خیانت زنش را تعریف کرد. به گزارش وقت صبح ، مرد 44 ساله گفت: 24 ساله بودم که روزی هنگام بازگشت از محل کارم چشمان دختری بلند قامت مرا در گوشه خیابان میخکوب کرد . فقط در یک لحظه به آن دختر دل باختم به طوری که گویی همه سعادت و آینده ام در گرو یک لبخند او بود. بعد از ازدواج دیگر به رفتارهایش مشکوک شده بودم . ...
7 سال تلاش برای ساخت پورشه دست ساز در ایران
دوباره حاضر به ساخت پورشه 918 هست که می گوید: ساخت خودروهای دست ساز بسیار زمان بر، پر از دردسر و سختی اما جذاب است. با همه این نکاتی که خودم در این 7 سال با آن ها روبه رو شدم و تجربه شان کردم، اگر این دفعه بخواهم دوباره یک خودرو بسازم، دیگر پورشه نمی سازم. یک خودرو با طراحی 100 درصدی خودم می سازم. یک خودروی جدید و خاص که نمونه مشابهی از آن در جهان نباشد. (خراسان) ...