سایر منابع:
سایر خبرها
مردم یادآور گذر عمر است و آدم را حیرت زده می کند؛ مثلا سال ها پیش یک کاراکتری داشتم به اسم جیم جمل ، یادم هست به یک سفر خارجی رفته بودم یک پسربچه 5-6ساله از من خواست کلاهم را به او بدهم. چند سال بعد دوباره باز به همان کشور رفتم. آقایی بچه به بغل آمد جلو و گفت: یادت هست کلاهت را به من دادی؟ حالا یک کلاه هم به پسرم بده. و من تعجب کردم که این 20و اندی سال چقدر زود گذشته است... نوستالژی ...
فیتیله ها وارد نشد. من این ها را در داخل کشور تولید کردم و دونه ای 30 تومن به مردم می فروختم. روزی حداقل 2 هزار فیتیله تولید می کردیم. در زمستان ها که پیک کار بود در کارگاه من حدود 70 نفر کار می کردند. آنجا هم از اولین نفرها بودم. چراغ ها همه خوابیده بود و فیتیله ها دیگر از ژاپن وارد نمی شد. چطور به ذهن تان رسید که این فیتیله ها را تولید کنید؟ در بازار بودیم و گفتند که این فیتیله ...