سایر منابع:
سایر خبرها
آذرخش برادر شقایق فراهانی:بدترین اتفاق زندگی ام شکست عشقی بود/ سینما حق هنرهای دیگر را خورده است
اتفاقی باعث شد در فیلم سینمایی بازی کنید؟ من کارهای آقای پرویز شهبازی را خیلی دوست داشتم، برای ایشان احترام زیادی قائلم و پذیرفتم که با افتخار در خدمت پروژه سینمایی یک هنرمند واقعی باشم. واکنش پدرتان در مقابل تصمیم شما برای بازیگری چه بود؟ پدرم احترام زیادی به تصمیمات ما می گذارد و من از این نظر مدیون ایشان هستم که اجازه داد ما راهمان را خودمان انتخاب کنیم. ...
می خواهم روی پای خودم بایستم
دانشگاه نرفته بودم بعد از سه ماه رفتم. دیروز اولین اجرایی بود که بعد از مدت ها با دوستانم داشتم. واقعا دلم برای آن فضا تنگ شده بود. اینکه لباس تمرین بپوشیم و تمرین کنیم واقعا برای این فضا دلم تنگ شده بود. اگر موقعیتی باشد که تئاتر کار کنم بدون تامل قبول می کنم. *در همه زمینه ها فکر شده عمل کردید،الان نقشی را بازی کردید ممکن است چند پیشنهاد مشابه داشته باشید. خیلی از بازیگران می گویند که یک ...
خلخالی از اعدام ها پیشمان بود
سلطانی و آقای تاجگردون از مشهد به تهران آمدیم و به دیدن امام خمینی و شیخ حسن قمی رفتیم. دو سه روز آنجا بودیم، تا اینکه امام را به منزل آقای روغنی در قیطریه منتقل کردند. آقای قمی را هم به کرج منتقل کردند. بعد از آن من دائما بین مشهد و تهران در رفت و آمد بودم. خاطرم هست در یکی از این سفرها از مشهد به قم رفتم و همراه با آیت الله منتظری، آیت الله ربانی شیرازی، آیت الله خزعلی، آیت الله جنتی و ...
درباره پرستار فیلم "چ"
به خاطر این موضوع یک ماه حقوق فوزیه را کسر کرد. خواهرم یک بار در ماه و هر دفعه به مدت یک شبانه روز به ما سر می زد و برای همه سوغات می آورد اما این بار که برگشت ناراحت و دست خالی بود. پدرم که دلیل ناراحتی او و خصومت رئیس بیمارستان را متوجه شد به او گفت که چون در شهر غریب است بیشتر مراقب خودت باش. چند روز به عید نوروز مانده بود. من با فوزیه به پاوه رفتم. یک شب فوزیه دیر به خانه سازمانی ...
فواید صله رحم در رفع گرفتاری ها
...، شما دل او را شکسته اید، در آن حال آهی کشیده و به سبب آن، گرفتاری به شما روی آورده و تا دل او را بدست نیاورید گرفتاریها برطرف نخواهد شد و عیالتان روز به روز بدتر می شود. هر چه در آن موقع فکر کردم چه کسی از من دل آزرده شده به نتیجه ای نرسیدم. وقتی به خانه رفتم مسأله را با عیالم در میان گذاشتم او هم متوجه نشد. بالاخره آنقدر فکر کردیم تا اینکه پی بردیم جریان چیست. قضیه از ...
فکر می کردم مولانا چند خیابان آن طرف تر است
منتشر کرده بود، اما خواندن این مثنوی برای من حدود چهار سال طول کشید. بعد از خواندن آن باز هم فکر می کردم که به هر حال مثنوی نخوانده ام چون چیزی در ذهنم رسوب نکرده بود. فقط می خواستم بگویم مثنوی را خوانده ام. او ادامه می دهد: به همین خاطر است که مثنوی با تمام شهرتی که دارد و در خانه اغلب قریب به اتفاق کتاب خوان ها وجود دارد، اما همچنان غریب است و شاید بشود گفت بیش از 90 درصد آنها مثنوی را ...
معرفی یک فرهنگیار (مرحوم محمدمهدی مظلوم زاده)*
نداشتم که با آن گوش کنم . کم کم داشتم از خواب عمیقی که سال های پیش رفته بودم ، بیدار می شدم و به اشتباه خودم (یعنی بیزاری از زندگی و خودکشی) پی می بردم، اما عشق به احیای آداب و رسوم و زندگی مردم (یعنی بر روی کاغذ آوردنش) – با اینکه روز به روز به مرگ نزدیک تر می شوم – زنده ام می داشت و می دارد و روز به روز از اندوه دلم می کاست و می کاهد . منتشر شده در پایگاه جامع خبری و تحلیلی کازرون نما ...
پروین: این بچه تو روی من میگه استقلالیه!/ فقط برای درآوردن بازیکن ها به کلانتری رفتم!
و فکر می کنم که کارهای خوبی انجام دادم. * گویا شما خانواده شلوغی هم داشتید. بله چهار تا خواهر دارم و چهار تا برادر البته دو تاشون ناتنی هستن. * پس این طور. الکی نخند پسر! قدیمی ها همه دو زنه بودن. الان کسی جرأت نمی کنه کاری انجام بده. الانه که همه توی همون زن اول گیر کردن. * علی آقا، شما به قدیمی ها رفتید یا به جدیدی ها؟ من به هر ...
گفتگوی عیدانه از برنامه های آینده گلزن استقلالی
هستم و این هم به خاطر عشقی است که به فوتبال دارم. اگر نه پولی در این کار نیست. البته در حال حاضر دانشجو هم هستم و درسم را هم می خوانم. *به مربیگری فکر نمی کنی؟ چرا. امسال کلاس رفته ام و به صورت حرفه ای تر قصد دارم وارد کار شوم. *خاطره ای از عید نداری به خصوص از بچگی.. من بچه استان فارس هستم. در خانه ما سه برادر و یک خواهر بودیم. البته چون من فرزند اول ...
فشار خانواده لژیونر ایرانی برای ازدواج کردن/عکس
سفره نشسته اند و با دعاخوانی های بزرگان فامیل و وقتی طبل تحویل سال نو به صدا در می آید همه عید را به یکدیگر تبریک می گویند. واقعا لحظه شیرینی است که دلم حسابی برای آن موقع ها تنگ شده است. بهترین خاطره نوروز همه خاطرات این سال های عید نوروز برایش شیرین بوده اما یکی از آنها را بیش از همه دوست دارد: در این چند سالی که عیدهای نوروز را به یاد دارم، همه آنها برایم خوب و شیرین بوده ...
خصوصی با جواد و مهران؛ خط حمله های در حاشیه
دنیا آمدم اما بعد از مدتی خانواده مان به منطقه تهرانسر رفتند و من در آنجا و بعد هم محله دریا بزرگ شدم. جواد: من در شهر قم به دنیا آمدم؛ البته اصالت مان یزدی است. همین جا هم بگویم که بچه درسخوانی نبودم. نقاشی با پدرسالار مهران: سبک زندگی خانواده ما پدرسالاری بود و پدرم به شدت ما را کنترل می کرد و ما هم از او حساب می بردیم. البته این به خاطر نوع کار پدرم بود. او افسر ...
نه من راضی ام نه جبار!
به منزل شهید عراقی تشریف آوردید و این حضورها قوت قلب برای ما می شود. از اینکه برای اولین بار کسی آمده و خاطرات شهید را ضبط می کند، تشکر می کنم. قبل از هر چیز دوست دارم از مقام معظم رهبری تشکر کنم و بعد از شهادت جبار خیلی مشکل داشتیم و کسی حواسش به ما نبود تا اینکه مقام معظم رهبری ما را مورد تفقد قرار دادند و نماینده های رهبری به دیدار خانواده ما آمدند؛ ما و بچه ها فهمیدیم کسی همچنان هوای ما ...
گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجال هایش (2)
...، چون خیلی دلم برای پخش زنده تنگ شده است. پخش زنده مثل تئاتر می ماند و خیلی جالب است. رفتم حتی لباس خاصی هم خریدم که گفتم بگذار مردم را پس از سال ها که در تلویزیون می بینند، نونوار ببینند. شب قبل از برنامه به من زنگ زدند که فلان کس مخالفت کرده و نمی توانید بیایید. آن وقت خیلی ناراحت شدم، جاده شمال هم بودم و داشتم برمی گشتم تهران به خاطر همین برنامه تلویزیونی. شاید نزدیک نیم ساعت خیلی ...
مصاحبه ای جنجالی با گزارشگر محبوب فوتبال | من استقلالی نیستم، تراکتوری ام
شما باشد؟ من اگر در آن زمان مسابقات مهم را گزارش می کردم، شاید نمی توانستم خوب گزارش کنم چون 25 سال داشتم و خیلی جوان بودم. بعد چه شد؟ 2 سال صبرکردم، مسیر کرج، تهران را هر روز می آمدم و فقط یک دقیقه گزارش می کردم. البته این را هم بگویم من جام جهانی 94 را با غم و غصه نگاه می کردم. اما شما گفتید ناراحت نشدید؟ ! نگاه نکردن یا با غصه نگاه کردن بازی جام جهانی ...
گفت و گو با مصطفی زمانی، عاشقِ خستهِ سال 94
. مسئله دیگری که باعث فروش است، عبور از ممیزی هاست. مثلا آقای ده نمکی می سازد و می فروشد یا مثلا آقای تبریزی مارمولک را می سازد و فروش دارد. اما اگر کس دیگری بیاید و مارمولک را بسازد اصلا نمی تواند که بعد بخواهد بفروشد. برای همین می گویم که فروش واقعا ربطی به بازیگر ندارد. با وجود تمام حساسیت هایی که در انتخاب نقش دارید، تعدادی اثر در کارنامه شما می بینیم که با وجود مهیا بودن همه شرایط ...
پرویز پرستویی: انصاف داشته باشیم
، چند سکانس و پلان باقی مانده بود که صفحاتش را پاره نکردم و همراه یادداشتی داخل جلد فیلم نامه گذاشتم، در همان مسافرخانه ای که مستقر بودیم برای کسی که این فیلم نامه به دستش می رسد. هنگام نمایش در جشنواره، فیلم برای اولین بار برای رسانه ها و منتقدان در سینما فلسطین پخش شد. گفتم بعد از همه وارد سالن می شوم تا با کسی مواجه نشوم. آن موقع نظر منتقدان برای من حجت بود و می ترسیدم که فیلم نظرشان را ...