سایر منابع:
سایر خبرها
در میان جمعیت مادر پیری آرام آرام خود را کنار تابوت شهید گمنام می رساند بر تابوت بوسه می زند صورتش را با عطر شهید متبرک می کند و می گوید: من باید برای تو لالایی بخوانم، من شهید ننه سی ام، منیم ده بالام جبهه ده شهید اولوب . به گزارش پایگاه خبری مهرصبا مرجع اخبار شهرستان میانه ، معصومه درخشان: تلفن همراهم زنگ می زند، شماره حاج آقای انتصاری را که می بینم حدس می زنم برای گزارش از مراسم ...
به گزارش ایرنا ، سرمای سرد روزهای پایانی پاییز هم مانع استقبال و میهمان نوازی گرم و عاشقانه ملایری ها از شهدای بی نام و نشان و غریب نشد. میعادگاهشان مثل همیشه میدان امام حسین(ع) بود، مادران، خواهران و همسران شهیدی که همنوای پسران فاطمه زهرا(س) شدند و پدران و برادران شیرمردانی که روزی در جبهه های جنگ همرزمان این پرستوهای عاشق بودند و امروز لاله های فاطمی را در دیار مردم شهیدپرور ملایر ...
نشان داده این رویکرد به شکل غیر مستقیم سبب می شود فرزند در آینده با افراد نامناسبی ارتباط برقرار کند و تحت تأثیر آن ها ممکن است به دردسر بیافتد و حتی مرتکب جرم شود. 5- تو از اون خیلی بهتری. بچه حرف های بزرگ ترها را باور می کنند. به همین دلیل است که نباید در تعریف و تمجید از فرزند خود زیاده روی کنید و به او بقبولانید که فردی استثنایی است، حتی به هدف انگیزه بخشی برای او. چون والدین با ...
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ، همه ی ما ایرانی ها علاوه بر مراقبت و تمیزکاری خونه هامون تو روزای عادی،یه قانون نانوشته ولی مرسوم داریم به نام خونه تکونی عید که خیلی کلی هست و یکی از چالش هایی که هر ساله تو اکثر خونه ها همه باهاش روبرو هستیم نظافت و شستشوی کلی وسایل و خصوصا فرش و موکت هاس. شب عید معمولا جوری تلاش می شه که خونه ها به شکوه و زیبایی بیشتری در میان و فضای پاکیزه و آراسته تری رو برای ...
دانشگاه علوم پزشکی بود که با دانشجوی 33 ساله اش که رزیدنت پزشکی بود، به کافه آمده بودند و گپ می زدند. خانم گیتی می گفت: دلخوشی مون همینه که با استادمون بیایم کافه حرف بزنیم. از خانمی که استاد دانشگاه بود می پرسم اگر فرض کنید قرار است به خاطر حجاب کافه ها را ببندند، چه نظری دارید؟ یعنی تو کل کشور همه چی حل شده که بخوان کافه ها رو تعطیل کنن؟ اگه اینطوری باشه، باید سینما، تئاتر، رستوران و خیلی ...
که شوهر یشیم به اونجا میره و دوباره ازش تعریف میکنه که آذرخش شروع میکنه باهاش دعوا کردن و عامر به اونجا میاد و میگه چیشده؟ این مزاحمت شده؟ و باهاش درگیر میشه و پرتش میکنه تو آب اون مرد از تو استخر میگه من عاشق زنمم! عامر میگه پس از همونجا واسش شعر بگو و با آذرخش برمیگردن تو اتاقشون. اونجا آذرخش سر اینکه این اواخر مدام بقیه را از جاهای مختلف پرت میکنه حرف میزنه و در آخر خنده شان میگیرد و باهم میخندن ...
کنجکاو میشه و میگه چیشده؟ او اول میخواد پنهان کنه اما بعدش بهشون نشون میده پنبه سریع به عامر زنگ میزنه تا از تو فضای مجازی پاک کنه فیلمو اما عامر میگه ایشالله که دیر نشده باشه. همگی تو خونه فهمیدن و استرس دارن که عبداله خان اومد بگن بهش چه اتفاقی میوفته. وقتی از راه میرسه بهش میگن که او عصبی میشه و مصطفی را سرزنشش میکنه مصطفی از کوره درمیره و میگه بس کنین دیگه همش بهم سرکوفت میزنین اگه ...