سایر منابع:
سایر خبرها
. حوالی غروب، گرم صحبت با عمو محمود بودم که توفانی خیابان را پر از گرد وخاک و ناگهان در یک لحظه بارانی شدید خیابان را خیس کرد. وقتی از ترس خیس شدن زیر باران شدید با سرعت به سمت مترو انقلاب حرکت می کردم، تمام دستفروشان بیش از 20 جلد کتاب را روی دست شان چیده بودند تا به سرعت بساط خود را جمع کنند. خیابان در مدت زمان کوتاهی خالی می شود و من واقعیتی را می بینم. پیاده رو خیابان انقلاب باوجود رنگ ...