سایر منابع:
سایر خبرها
چه کسی خبر پیروزی خاتمی را به او داده بود؟
انتخابات که ستاد به آفرین را پلمب کردند، یکی از محافظین به خانۀ ما زنگ زد و گفت بهتر است شما شب را در هال کنار هم بخوابید تا اگر اتفاقی افتاد پیش هم باشید. البته برای کودکی 9 ساله مثل من، خوابیدن در هال خانه جذابیت داشت، اما شروع درک تغییرات جدید بود. از سوم خرداد 76 مردم خیلی به خانۀ ما که آن زمان در خیابان پاسداران بود می آمدند. افراد مختلفی از شهرستان ها می آمدند، مثلا ساعت 6 صبح زنگ می زدند ...
فروشنده با صدای استاد محمدرضا شجریان به دنیا معرفی شد
جلسات حضور داشت. که البته من هم از همان دیدارهای اولیه خیلی به وی و شخصیتش علاقه مند شدم. خلاصه جلسات مشترکی بین ما سه نفر بود و گاهی هم عوامل دیگر مثل فیلمبردار و هنرپیشه ها حضور داشتند. اما شاید جالب ترین بخش فیلم دلشدگان این باشد که بازیگران مجبور شدند به کلاس ساز بروند و استاد علیزاده چنین روایتی از آن موضوع دارد: در این جلسات من گفتم که اگر هنرپیشه ای قرار هست که بیاید و ساز دست ...
نجات زن مشهدی قبل از سقوط خود خواسته از طبقه سوم ساختمان
روز نو : زن میانسالی که اقدام به خودکشی کرده بود درعملیات مشترک پلیس و آتش نشانان مشهد از مرگ نجات یافت. ساعت هفت غروب شنبه - اهالی محله قاسم آباد مشهد شاهد اقدام به خودکشی زن میانسالی بودند که قصد داشت از طبقه سوم یک ساختمان به پایین پرت کنند. عملیات نجات در تماس اهالی که با دلهره و وحشت موضوع را با آتش نشانی و پلیس تماس گرفته بودند آغاز شد. درحالی که تیم ...
مرد همسرکش در ایستگاه محاکمه
به گزارش خبرنگار ما، شامگاه 31 فروردین ماه سال قبل بود که مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت که همسرش را به قتل رسانده است. او سپس نشانی خانه اش را در خیابان شیخ صفی حوالی میدان نامجو در اختیار مأموران گذاشت. لحظاتی بعد مأموران در محل حاضر شدند و جسد را در طبقه اول کشف کردند. مرد جوان را هم که کنار جسد مشغول کشیدن سیگار بود، بازداشت کردند. بعد از حضور بازپرس احمدبیگی و انجام تحقیقات میدانی، جسد به ...
اعلام گذشت از 2 قتل خانوادگی
برداشتم تا شاید بترسد و رهایم کند، اما حمله کرد. من هم او را با چاقو هدف قرار دادم که دو ضربه به او زدم و کشته شد. بعد از حادثه پلیس را از ماجرا با خبر کردم. مأموران به خانه ام آمدند و حادثه را شرح دادم. هر چند من را بازداشت کردند، اما یک هفته بعد به دلیل بیماری و کهولت سنی که داشتم به تشخیص بازپرس آزاد شدم. متهم گفت: من فرزندم را دوست داشتم و نمی خواستم دستم به خونش آلوده شود. دوست ...
گفتگوی خانوادگی با امیرحسین مدرس و همسرش
بسیار موفق بود. بسیاری از افرادی که در عرصه موسیقی فعالیت دارند مهمان ما بودند و نحوه اجرا را دوست داشتند و اگر هم نقدهایی داشتند بسیار سازنده بود. اگر امکانش فراهم شود خیلی دوست دارم باز هم برای دوستداران موسیقی کنسرت داشته باشیم. بهار بهاردوست: تا پیش از ازدواج مان بیشتر اهل موسیقی پاپ بودم اما بعد از ازدواج بیشتر با موسیقی سنتی آشنا و به آن علاقه مند شدم؛ به صورتی که الان بیشتر موسیقی ...
مرد مرموز به دومین قتل هم اقرار کرد
کیسه زباله را به کوچه می برد که میلاد به او نظر بدی کرد. رفتار او سبب شد که تصمیم به انتقام بگیرم. آن شب را منتظر ماندم و صبح روز بعد او را به بهانه شکار به دشت های حوالی شهرستان سقز بردم. در محل خلوتی ناگهان اسلحه کشیدم و او را با شلیک گلوله به سرش به قتل رساندم. بعد از حادثه ترسیدم. جسد را رها کردم و از محل دور شدم. اسلحه را داخل رودخانه انداختم و راهی خانه شدم. چند روز بعد هم به تهران آمدم و به ...
حماسه ایثار در قاب شهادت(گزارش روز)
، برادر کوچکترم هم که محصل بود و سنی نداشت به همراه برادر بزرگترم به محل درگیری رفتند. خدا به همراهشان دعایی بود که من و مادرم بدرقه راهشان کردیم. اما من چه کاری از دستم برمی آمد؟ این در حالی بود که رفته رفته صدای گلوله باران توپخانه شدید و شدیدتر می شد و از پشت بام خانه که آسمان را نگاه می کردم در گوشه و کنار شهر ستون های دود و آتش به هوا برمی خاست. شرایط به گونه ای بود که فکر می کردم همین فردا ...
مادران چشم انتظار(پاورقی)
کجا بودی پسرم ؟ توی حیاط دو کودک کنار حوض دنبال هم گذاشته بودند. - بله حاج آقا خودم هستم . وسط حیاط بزرگ ایستاده و منتظر حاج مصطفی بودم که از پله ها پایین بیاید. حاج مصطفی با لبخندی از روی پله ها برایم دست تکان داد و گفت : - محمودجان ! پسرم ! محمودجان کجا بودی ؟ خوش آمدی . لبخندش دلتنگی می آورد، با شرمندگی تا پای پله ها رفتم و گفتم : - سلام حاج آقا! ممنون ! ممنون ...
آتنه فقیه نصیری: بیماری ام اس برای من یک نعمت بود
تعهد کارم؛ به دکتر مراجعه نکردم و نتیجه آن این شد که تعادلم را به طور کلی از دست دادم. بازیگر سریال خانه سبز افزود: ترسیده بودم و نمی دانستم چه اتفاقی برایم افتاده و در نهایت بعد از انجام ام آر آی و بستری شدن در بیمارستان، متوجه شدم که دچار بیماری ام اس شدم؛ شوکه شده بودم و باورم نمی شد چنین اتفاقی برایم افتاده، چیزی که ابتدا برایم خیلی سخت بود و نمی خواستم به هیچ عنوان انجامش بدهم این ...
ناگفته های آنته فقیه نصیری درباره ی بیماریش
...> بازیگر سریال خانه سبز اضافه کرد: ترسیده بودم و نمی دانستم چه اتفاقی برایم افتاده و در نهایت بعد از انجام آزمایش ام آر آی و بستری شدن در بیمارستان ،متوجه شدم که دچار بیماری ام اس شدم؛ شوکه شده بودم و باورم نمی شد چنین اتفاقی برایم افتاده است؛ چیزی که ابتدا برایم خیلی سخت بود و نمی خواستم به هیچ عنوان انجام بدهم این بود که دکترم می گفت باید هر سه روز یکبار آمپول تزریق کنم و از آنجایی که بعد از تزریق ...
علیرضا حقیقی:زندگی ام را مدیون امام رضا (ع) هستم
من بازی نمی رسد، تصمیم گرفتم به اروپا بروم چرا که حضور در جام جهانی برایم خیلی مهم بود. سرانجام به صورت قرضی از روبین کازان به تیم کوبیلای پرتغال رفتم و برای این تیم در لیگ دسته یک بازی کردم. بازی های خوب من در این تیم باعث شد تا به تیم ملی هم دعوت شوم. بعد از جام جهانی دوباره به لیگ روسیه بازگشتم اما متاسفانه هر تیم فقط مجاز به استفاده از 3 بازیکن خارجی بود که همین موضوع باعث شد با ...
محاکمه مرد جگرکی به اتهام جنایت هولناک +عکس
در ادامه تحقیقات پلیسی چند نفر به عنوان مظنون بازداشت شده، اما بی گناه شناخته و آزاد شدند. با گذشت هشت ماه و در روز های پایانی تیر سال گذشته یکی از دوستان وی که در همان محله مغازه جگرکی داشت، دستگیر شد. تحقیقات از حسین 30 ساله ادامه داشت تا این که پس از 240 روز قفل سکوت خود را شکست و به قتل یاشار اعتراف کرد. متهم در اظهاراتش به افسر بازجو گفت: چند روز قبل از این جنایت یاشار ...
اظهارات فرهادی درباره ی فروشنده و آرتورمیلر
چه درباره روابط انسانی می گوید. این نمایشنامه بسیار غنی است که امکان چندین خوانش متفاوت از آن را ممکن می سازد. مهمترین بُِعد آن نقد اجتماعی از دوره ای از تاریخ است، زمانی که تغییر ناگهانی آمریکای شهری موجب نابودی یک طبقه اجتماعی شد. مردمی که نتوانستند خود را این تغییر سریع وفق دهند، خُرد شدند. از این نقطه نظر، این نمایشنامه با شرایط کنونی کشورم بسیار مشابه است. چیزها با سرعت سرسام آوری در حال ...
گفت و گو با مریم، دختر فراری نفس عمیق
قتل روی صحنه بود. با یک گروه حرفه ای برای ضبط چند تعزیه و ساخت مستندهایی در این باره به ایران آمدم. آن زمان شیروانی را از نزدیک نمی شناختم. ولی مستندهایش را دیده بودم و آن ها را خیلی دوست داشتم. مستندهایی را که خودمان ساختیم، نزد او بردم. با هم صحبت کردیم و از این آغاز آشنایی ما بود. حدودا یک سال بعد تماس گرفت و از من برای بازی در لرزاننده چربی دعوت کرد. نمی خواستم این فرصت همکاری را از دست بدهم ...
راز جنایت دوم قاتل خانم مدیر بر ملا شد
افتاد . از دیدن صحنه ، بسیار ترسیده بودم ؛ به سرعت از محل خارج شده و با ماشین از محل دور شدم ؛ چند کیلومتر جلوتر ، تفنگ را داخل رودخانه انداختم و پس از مدتی ، مجددا به تهران آمده و به خانواده میلاد عنوان کردم که او را به صورت غیرقانونی از کشور خارج کرده و به عتراق فرستادم ". *شناسایی جسد میلاد با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت در شهرستان سقز ، بلافاصله هماهنگی های ...
پدرم نمی خواهد دیکتاتورمآبانه و شخصا تصمیم بگیرد
یک ساعت بعد پشیمان می شود، آقا رضا وقتی عصبانی شود پشیمان نمی شود. با این حال در خانواده خاتمی همفکری و تفاهم وجود داشته است. هرگز هیچ خشونت فیزیکی یا بداخلاقی شدیدی پیش نیامد. البته وقتی 9 ساله بودم، پدرم رئیس جمهور شد تا 17 سالگی که شخصیت من تقریبا شکل گرفته بود. من هم نوجوان و جوان سرکشی نبودم که چالشی ایجاد شود. اما یکی از دلایل نبود چالش طبیعی پدر و فرزندی در خانوادۀ ما، مشغله های پدرم در ...
اعتراف قاتل مدیر شرکت خدماتی به دومین قتل/ او یک مادر و پسر را کشته است
و فریاد کرد، من قصد داشتم جلوی داد و فریادش را بگیرم و با دستانم دهان سمیرا را گرفتم اما همچنان داد می زد که با چاقو دو ضربه به سمیرا زدم و در نهایت او را با استفاده از روسری خفه کردم و از آنجا رفتم؛ یک ساعت بعد به شرکت بازگشتم و چون مدارکم داخل گاو صندوق بود، در گاو صندوق را باز کردم و 170 هزار تومان از داخلش برداشتم، بعد نیز دنبال خواهرم به یکی از شهرهای اطراف تهران رفتم و با خواهرم به محل ...
دیه 165 میلیونی؛ نتیجه دعوا بر سر طلب 11 هزار تومانی
عصر بانک ؛ وحید می گوید: دقیقا بعد از آخرین امتحان ترم دوم بود که قرار گذاشتیم بدون همراه و با هرچند تماشاچی که خواستیم ساعت 12 جایگاه همیشگی کنار سد کارون همدیگر را ببینیم. از آنجا که جثه بدنی من بزرگتر از بهزاد بود و در زمان خودش کلی هم به او بدهکار بودم و بیشتر از آن با همه یکرویی، چند باری خلف وعده از او دیده بودم. خاطرم هست از ساعت یازده در محل قرارم حاضر شدم که ای کاش نمی شدم. همان طور که ...
هنگام ترجمه پایی که جاماند گاهی بغض متوقفم می کرد و گاهی حیرت
نزدیک دیده اید؟ بله چند روز قبل منزل ایشان بودم و با خانواده اش نیز آشنا شدم. قول دادند برای چاپ بعد کتاب یک لوح فشرده به آن اضافه شود به کمک ایشان. * از کتاب می گفتید... وقتی متن را خواندم چون راوی را نمی شناختم برایم تعجب برانگیز بود که چطور یک نوجوان 14 ساله در گروه تخریب وارد می شود که در آن زندگی با مرگ عجیین شده است. برایم عجیب بود انتخاب این راه توسط یک نوجوان ...
وقتی آقای داماد وسط عروسی به دنبال مدافع حرم رفت
بعد از پدر و مادرم او را بغل می کنم چون حق پدر و مادر است که اول از دلتنگی پسرشان در بیایند. عماد برخلاف دامادهای دیگر، در شب عروسی اش خیلی خوشحال نبود و جای خالی برادرش او را ناراحت می کرد. باید سالن را ترک می کردند. خانواده عروس و داماد راه افتادند که آن دو را تا خانه همراهی کنند. موبایل عماد زنگ خورد و پس از آن ماشین عروس و داماد با سرعت زیادی از بقیه دور شد. ...
به جنازه عراقی ها احترام می گذاشتیم
بیمارستانی داشت و با آویز سرم و تجهیزات بیمارستانی ما را به اراک اعزام کردند. حمید غمسوار هم از ناحیه شکم زخمی شده بود با هم در بیمارستان اراک بودیم. بعد از عمل شانه و بخیه زدن بعضی از زخم های پاهایم به تبریز اعزام شدم. درد شانه ام شدید بود. در مورخه 7 دی در پایگاه محل بودم که مسعود نعلبندی از رزمندگان گردان سیدالشهدا تماس گرفت و گفت که لشکر آماده عملیات می شود. تعجب کردم که به این زودی ...
آذری: پفک نمکی می فروختم وضعم بهتر بود!
هر وقت اتفاق ناگواری برای کشور مثل زلزله یا سیل پیش می آمد، سر چهارراه جمهوری شخصاً می ایستاد و یک سینی مسی روی چهارپایه می گذاشت و پول برای مردم جمع می کرد. من خاطرات علی حاتمی بودم من در دوران بیماری آقای حاتمی و حتی بعد از فوت ایشان مرتب باخانم خوشکام (همسر زنده یاد حاتمی) در تماس بودم چون دو دانگ از سینمای جمهوری به نام خانم خوشکام بود دو دانگ به نام فردین و دو دانگ هم ...
قاتل تا پای دار رفت، اما اولیای دم به خاطر رضایت خدا و حرمت مردم گلپایگان گذشت کردند
آلبالویی که درونش چند قرص خواب آور ریخته شده به او می دهد، شوهر پس از نوشیدن شربت به حمام میرود، به ح.ف زنگ می زند و می گوید: شوهرش بیهوش شده است، ح.ف می آید و در حمام با چاقوی تیزی سرمقتول را می برد البته زن می گوید که صحنه را درست ندیده است و به خانه دختر عمویش می رود و ساعت ده شب بازمیگردد و به ح.ف زنگ می زند که دیگر طاقت ندارد و مقتول را سوزانده و در چاه یا قناتی می اندازند. علیان ادامه ...
مهمترین تحولات آمریکای لاتین در هفته گذشته
...> - نیکلاس مادورو ، واشنگتن و مادرید را به تلاش برای کودتا علیه دولت خود متهم کرد و گفت، آمریکا و اروپا در سرزمین های مستقلی که نمی توانند حکمرانی کنند، تنش می آفرینند. وی که از طریق تماس ویدئویی با خبرنگاران در سفارت خانه های ونزوئلا در سراسر جهان ارتباط داشت، افزود: برنامه های ما به دلیل دخالت قدرت های خارجی، به طور کامل محقق نشده است، اما ما راه خود را با قدرت ادامه خواهیم داد. - رئیس ...
فرهادی: شخصیت اصلی فروشنده ، مثل تروریستها برای خشونتش دلیل می آورد
گروه سینما و تلویزیون " تیتریک "؛ فیلم سینمایی فروشنده شب گذشته برای منتقدین و اهالی مطبوعات به روی پرده رفت و امروز (شنبه) در آخرین روز نمایش فیلم جشنواره دوبار به صورت رسمی به روی پرده می رود. اصغر فرهادی با هفتمین فیلم بلند سینمایی اش فروشنده ، برای دومین بار شانس خود را برای کسب جایزه نخل طلای بهترین فیلم جشنواره کن می آزماید. کنفرانس خبری فیلم فروشنده امروز بعد از مراسم ...
اعتقاد به مهدویّت در یهودیت، مسیحیت و اهل تسنن
هیچگونه اثری از حمل نمی بینم! حضرت فرمود: مطلب همین است من آن شب را تا سحر خوابیدم و وقتی برای نماز شب بیدار شدیم، نرجس نمازش را خواند و خوابید. من برای تشخیص فجر به بیرون رفتم و دیدم فجر اول (کاذب) گذشته، لذا شکی به دلم راه داد که ناگهان امام از آن اطاق صدا زد که : ای عمّه شتاب مکن که اینک موعود نزدیک است من مشغول خواندن سوره یاسین و قدر بودم که نرجس با ناراحتی بیدار شد. به او گفتم : نام خدا را به ...
چگونه نوه مسیحی قیصر روم، مادر امام زمان شد؟
عسکری (علیه السلام) باش که او را به نزدت خواهم فرستاد. وقتی از خواب بیدار شدم، شوق زیادی در تمام اعماق وجودم راه یافت ومشتاق ملاقات آن حضرت بودم تا اینکه شب بعد امام را در خواب دیدم، در حالی که از گذشته شکوه می نمودم، گفتم: ای محبوبم، من که خود را در راه محبت تو تلف کردم، فرمود: نیامدن من علتی جز مذهب تو نداشت، ولی حالا که اسلام آورده ای، هر شب به دیدنت می آیم تا آنکه کم کم وصال واقعی پیش ...
نه اعصاب داریم نه مصاب!
من و هنر و ریشم بسته بودن. خب؛ به آدم خیلی چیزها می شه بست، چه با دگمه و چه بی دگمه! این هم روش . حسابی دیرم شده و باید خودمو به سر صحنه فیلمبرداری می رسوندم ؛ با عجله صبحانه رو خوردم و رفتم پارکینگ سمت ماشینم که یکهو متوجه شدم چرخش پنچره. همون وقت زیر برف پاک کن ماشین، چشمم به نامه ای با امضای همسایه خورد که در اون از خجالت من و کس و کارم دراومده بود، فقط به این خاطر که ...
چرا چند هزار راننده به یکباره اعتصاب کردند؟
با آن ها گفتگو کند. شب ساعت 11 نماینده محترم به پایانه بار آمده و به طبقه فوقانی رفته و از رانندگان می خواهد ابتدا چند نفر نماینده نزد او رفته تا از ماجرا با خبر شود، سپس به میان رانندگان بیاید. اما در نهایت ایشان به میان رانندگان نیامده و پایانه را ترک کردند. خلاصه... ، ظاهرا بعد از این ماجرا هم رانندگان راضی نمی شوند و ثمره ای در آن نمی بینند. اعتراض ...