سایر منابع:
سایر خبرها
.... میرزا عیسی، پدرش، در سال 1335 ه .ق درگذشت و عناوین وی، قائم مقامی و سیدالوزرایی به پسر داده شد. قائم مقام در اوایل با نفوذی که بر شاه داشت به خوبی نقشه های آنان را بی اثر می کرد. اما گرفتاری اش در مسائل مملکتی، او را از توجه به دربار و گرگان حلقه زده بر گرداگرد شاه غافل کرد. تا این که قائم مقام بنابر مصلحت اندیشی، رئیس فراولان سلطنتی را تعویض کرد و همین دستاویزی برای ...
جنایت متهم درباره جزئیات جنایت گفت: 3بار داخل غذای پدرم داروی خواب آور ریختیم اما فایده ای نداشت. دفعه اول او غذا را نخورد. بار دوم او غذای مسموم را خورد اما اتفاقی برایش نیفتاد اما سومین بار او بیهوش شد اما خودم جرأت نکردم او را به قتل برسانم. حرف های پریسا درباره قتل پدرم ادامه داشت تا اینکه یک شب که غذا خورشت قیمه داشتیم من 10قرص خواب آور قوی داخل آن ریختم. آن شب پریسا در خانه نبود. اعضای ...
پنجم مرداد سال 92 به پلیس خبر یک جنایت رسید. بلافاصله مأموران برای بررسی ماجرا راهی محل حادثه که در نزدیکی های یک نمایندگی خودرو در اسلامشهر بود، شدند. با حضور مأموران مشخص شد که کارگران این نمایندگی خودرو جسد مرد 40 ساله ای را از خودروی زانتیای پسر 17 ساله ای پیدا کرده اند. آنها به مأموران گفتند: خودروی زانتیای این پسر خرا ...
یک تعمیرگاه با جسد مرد میانسالی در صندوق عقب خودرو رو به رو شدند. مسئول تعمیرگاه گفت: امروز پسر نوجوانی خودرو را برای تعمیر به اینجا آورد. او به دلیل خستگی خوابید. یکی از تعمیرکاران پس از بازکردن صندوق عقب خودرو، با جسد روبه رو شد. ماموران پسر 17 ساله را دستگیر کردند که در بازجویی به قتل اعتراف کرد و گفت: 1٫5 ساله بودم که پدر و مادرم جدا شدند. پدرم پنج سال بعد دوباره ازدواج کرد. او بسیار بداخلاق ...
معاونت دارد. اکنون با توجه به مدرک های موجود در پرونده برای متهمان اشد مجازات می خواهم. سپس پدر و مادر قربانی که قیم دو فرزند خردسال او هستند در جایگاه ویژه ایستادند و برای نوه شان حکم قصاص خواستند. سپس مسعود که حالا در کانون اصلاح و تربیت نگهداری می شود روبه روی هیات قضایی ایستاد و به قتل پدرش اعتراف کرد. وی گفت: وقتی یک ساله و نیمه بودم پدر و مادرم از هم جدا شدند ...
.... برای روشن کردن مطلب داستانی درباره پدرش گفت: پدرم کودکی اش را در بخش مونتگومری ایالت مریلند گذراند. خانواده ما کاملا با تاریخ آمریکا عجین شده اند. برادر پدربزرگم فرانسیس اسکات کی بود، نویسنده کتاب پرچم پُرستاره اسم آن را روی من گذاشته اند. خانم سورات خاله پدرم بود، همان کسی که بعد از قتل [آبراهام] لینکلن اعدام شد، چون بوث، اسناد را خانه او پنهان کرده بود- حتما خاطرت می ...
همدستی نامادری اش که زنی 36 ساله به نام بهاره است، دست به قتل پدرش زد. او در جریان بازجویی ها به جرمش اقرار کرده و حادثه را شرح داده است. اتهام او مباشرت و اتهام بهاره هم معاونت در قتل است که برایشان درخواست صدور حکم قانونی دارم. بیژن وقتی در جایگاه قرار گرفت، اتهامش را قبول کرد و در شرح ماجرا گفت: من کودکی خردسال بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. وقتی هفت ساله بودم پدرم با بهاره ازدواج ...
ترک کرده است . مأموران نرگس را در خانه یکی از اقوامش بازداشت کردند و او به قتل اعتراف کرد اما گفت قصدی برای قتل نداشت. نرگس گفت: مدت زیادی بود که با کیارش دوست بودم و رابطه خوبی با هم داشتیم. ما هر دو شیشه مصرف می کردیم و مصرف مواد ما را خیلی به هم نزدیک کرده بود. شب حادثه در خانه یکی از دوستانم بودیم و مواد کشیدیم. یکی از دوستان من و کیارش هم آنجا بود. بعد من خواستم از خانه بیرون بروم ...
دانستم که پدرم از جنگل و حیوانات آن، مراقبت می کند. همیشه به او می گفتم بیشتر مواظب آهو ها باشد تا شکار نشوند. دلم برای مهربانی های پدر تنگ شده است و می دانم که به بهشت رفته است. به نظرم بهشت جایی مثل پارک بمو است و می دانم که در آنجا هم مواظب بچه آهو ها است . سارا شجاعیان همسر شهید که هنوز هم رفتن او را باور ندارد درباره همسرش می گوید: منوچهر بیشتر ساعت شبانه روز را در پارک ملی حضور داشت ...