سایر منابع:
سایر خبرها
ژاله صامتی: قاطی جنجال ها نمی شوم
که متن آماده ای را انتخاب کن و همان را کار کن اما من این قصه را دوست داشتم و به دنبال کاری رئال بودم که در آن همه چیز از آدم ها گرفته تا قصه واقعی باشند. کدام بازیگران را پیش از فاطمه گودرزی در نظر داشتید که امکانش فراهم نشد؟ از ابتدا ایرج سنجری برای نقش جهان و پژمان جمشیدی برای نقش عطا انتخاب شده بودند اما قصد نداشتم خودم نقش نازی را بازی کنم که نشد و طی جریان هایی فاطمه ...
آیا ارزشش را داشت میثم این کار را با خواهر خود بکند؟
تماشای تلویزیون با خواهرم درگیر شدم و او با چاقوی آشپزخانه از اتاق خارج شد و به سمت من حمله کرد که چاقورا از او گرفتم و دوباره داخل اتاق حبسش کردم. اما بعد درحالی که بسیار عصبانی شده بودم، به داخل اتاق رفتم و او را با انداختن کش به گردنش خفه کردم. قصد داشتم برای صحنه سازی خواهرم را حلق آویز کنم اما موفق به این کار نشدم. در همین زمان پدرم وارد خانه شد و به داخل آشپزخانه رفت ...
گریه های سوزناک یک مرد از دست زن بیوه در کلانتری
منزل پدرم دعوت شدیم. شیما برای مخالفت با رفتن به منزل پدرم سر و صدایی به راه انداخت. در این هنگام بود که سیلی محکمی به گوشم نواخت و به قول خودش گربه را دم حجله کشت! آن روز همه حرف ها و نصیحت های پدر و مادرم را در ذهن مرور کردم ولی مجبور به سکوت بودم و نمی توانستم هیچ عکس العملی نشان بدهم. از همان روز به بعد به مردی زن ذلیل تبدیل شدم که تنها خواسته های همسرم را اجرا می کردم او نیز هر کاری ...
اقدام زشت وغیر انسانی پسر جوان در اتاق خواب/خواهرم بی گناه است +عکس
نوبت دفاع به روناک رسید وی گفت: دانشجوی ترم سوم رشته حقوق بودم که برادرم پدرم را کشت و من هم به زندان افتادم اما دستی در این قتل نداشتم. وی افزود: صبح با صدای فریاد پدرم از خواب بیدار شدم و دیدم که پدر و برادرم با هم درگیر هستند. محسن گلوی پدرم را گرفته بود و سپس چند ضربه چاقو به او زد. بعد از قتل، برادرم گریه کرد و از من و مادرم خواست تا همدستی با او را گردن بگیریم. ما هم به خاطر نجات ...
کامیابی نیا: از راز شادی من فقط فرشاد و محسن خبر دارند
هیچ شرط و شروطی برای باشگاه تعیین نکردم و ضمناً یک مشکل خانوادگی داشتم که آن را با آقای برانکو هماهنگ کرده بودم! بیشتر توضیح می دهی؟ هر مسئله درون خانوادگی نباید رسانه ای شود. حالا بالاخره طلب فصل قبلت را گرفتی؟ نه. این مسائل هم حل می شود. دقیقاً در همان مقطعی که به تمرین نیامدی، پست های اینستاگرامی خودت را هم پاک کردی! چرا؟ بعد از مسئله ای که ...
قتل همسر و دختر با ضربه های تبر
را برده و برای درمانشان نسخه هایی گرفته بود، اما این نسخه ها فایده ای نداشت و حال فرزندانم را خوب نکرد. امروز از او خواستم دیگر این کارها را نکند و بر سر همین موضوع با هم دعوایمان شد. کنترل رفتارم را ازدست دادم و دیوانه وار با تبر به جان همه اعضای خانواده افتادم. آن دو را کشتم و قصد کشتن دو دختر دیگرم را داشتم که دستگیر شدم. سرهنگ علی امیریان، فرمانده انتظامی شهرستان آق قلا در این باره گفت: با اعتراف متهم به قتل همسر و دخترش، وی روانه زندان شد. قرار است متهم به پزشکی قانونی منتقل شود تا سلامت روانی اش در زمان ارتکاب این جنایت بررسی شود. ...
الهام چرخنده: سفیر حجابم
خبر است و وقتی دیده اند خیابان شلوغ است، آمده اند ببینند چه خبر است. مهسا یکی از آنهاست. در پیاده رو ایستاده و درباره برنامه می گوید: یک چیزهایی در تلگرام دیده ام اما الان که رد می شدم فهمیدم که اینجا چه خبر است. اگر این حرف هایی که اینها می زنند واقعا از دل بربیاید به دل هم می نشیند وگرنه این احساس را به وجود می آورد که باز هم دارند شعار می دهند. از فرصت خنک شدن الهام چرخنده در ون ...
خودتان را دوست دارید؟ پس اینگونه غذا بخورید
حمله ور می شدم. اما اکنون در مصرف این غذاها میانه روی می کنم چون می دانم که در خانه هم از آن موجود هست و نیازی به پرخوری ندارم. با خودتان قرار بگذارید وقتی می خواهید با کسی که دوستش دارید قراری داشته باشید چه کارهایی انجام می دهید؟ با او بیرون می روید یا غذایی جدید برایش آماده می کنید و یا غذا یا خوراکی های نوستالژیک که در کودکی دوست داشته تهیه می کنید؟ چرا این کارها را برای ...
چگونگی پیدایش تکفیر و خارجی گری
برای قتل بی دلیل نه فقط برای کسی که اسلام خود را اعلا کرده بلکه مسلمان و مسلم (کسی که عبدی از بندگان خداوند باشد) را شامل می شود، و آیه ی لَسْتَ مُؤْمِنًا برای حیات دنیوی است و مقصود، علوّ و شأن انسان بما هو انسان است و تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (القصص: 83)" یکی از خطیرترین مظاهر کبر و یکی ...
بررسی وضعیت بدلکاری سینمای ایران در گفت وگو با دو بدلکار حرفه ای
در فیلم دختری با کفش های کتانی رسول صدرعاملی در صحنه ای باید شیشه ی هتل هویزه را که ده میلی متر ضخامت داشت می شکستم، با تجربه ای که داشتم در یک برداشت و بدون چاشنی این کار را انجام دادم. بدلکار فیلم متهم تاکید کرد: کار بدلکاری کار خطرناکی است و اگر بخواهی لحظه ای ترس را به ذهنت راه بدهی نمی توانی کار کنی. در کار آقای جیرانی که به جای هدیه تهرانی رفتم زیر کامیون، فقط یک لحظه ترس می توانست جانم را به ...
فیلمی را دیدم که دوستم با همسرم بود / فکرش لحظه ای رهایم نمی کرد
قانونی جسد ناشناس را ش ناسایی کردند. بدین ترتیب پرونده وارد مرحله تازه ای شد. آنها در بررسی های فنی، ردپای دوست مقتول را در کرمانشاه یافتند. پس از اعزام کارآگاهان به این شهر رحیم در عملیاتی ضربتی دستگیر و به کرج منتقل شد. وی ابتدا منکر هرگونه نقشی در ربودن و قتل دوستش شد. اما وقتی در برابر مدارک و دلایل انکارناپذیر پلیس قرار گرفت، لب به اعتراف گشود و گفت: با مقتول سال ها دوست بودم اما ...
اقدام زشت چند جوان پراید سوار با مسافران + عکس
ساعت 12 بامداد 21 اسفند ماه سال گذشته مردی با مراجعه به کلانتری 135 آزادی از گرفتار شدن در دام زورگیران مسافرنما خبر داد. بدین ترتیب بازپرس رسولی از شعبه هشتم دادسرای ناحیه 34 دستور داد تا تیمی از مامورن پایگاه پنجم برای دستگیری این دزدان وارد عمل شوند. مرد ملباخته در این مرحله به ماموران گفت: ساعت 9 شب برای رفتن به خانه ام در میدان آزادی منتظر تاکسی بودم که خودروی پراید ...
درخواست یک مدافع حرم از فرزندانش/ دعا کردم بابا شهید شود
ادامه بخش دوم و پایانی آن ارائه می شود. *فقط این بار برگردد قبل از شهادت حسین، زیاد خواب دوستش شهید محمد طحان را می دیدم. بعد آن تقریباً هر شب با حسین و بچه ها به سر مزار شهید طحان می رفتیم. مرتبه اول که حسین به سوریه رفت، آنقدر دلتنگ حسین بودم که سر مزار او رفتم و گفتم محمد آقا فقط این بار کمک کن که حسین صحیح و سلامت برگردد... بیشترین نگرانی و استرس هایم بخاطر حرف و ...
چند برش کوتاه از زندگی حرفه ای که با اورانیوم سوخت
تهدید کردند که اگر تو را بزنیم مقصر خودت هستی؛ خط قرمز ما را عبور کنی می زنیم. ولی وقتی پاسپورت من را نگاه می کردند که من خبرنگار بین المللی هستم، کاری نمی کردند. زمانی بود که ما در کوچه پس کوچه ها عبور می کردیم که من یک مرتبه متوجه شدم تعدای از سربازان آمریکایی درها را می شکنند و وارد خانه ها می شوند. من هم پشت سرشان رفتم... دوربین روی دستم بود... سربازها درب خانه را می شکستند و وارد می ...
مادر شهید اسدالله بهادری املاک خود را در شهرستان جم اهدا کرد
شایستگی می خواهد خاطر نشان کرد: بنده لایق نبودم که به آن مقام عالی برسم ولی پس از شهادت برادرم من نیز در ادامه راه شهید تا پایان جنگ در جبهه های جنگ فعالیت داشتم و هم اکنون جانباز هستم و تنها آرزویم پیوستن به شهید عزیز بود که لیاقت نداشتم. راحله بهادری دختر شهید با تاکید بر توجه به فرهنگ عفاف و حجاب می گوید: من شش ماه بعد از شهادت پدرم متولد شدم و اکنون برای ادامه راه پدرم سبک زندگی ائمه ...
توطئه خانوادگی برای کشتن شوهر
به نام محسن به اتهام همکاری با او در این جنایت دستگیر شدند تا اینکه صبح دیروز محاکمه آنان در شعبه چهارم دادگاه کیفری انجام شد. محسن در بیان واقعه گفت: چند سالی بود که از دعوا و درگیری های شب و روز پدر و مادرم خسته شده بودم، رابطه های پنهانی پدرم مرا عصبانی کرده بود و نمی دانستم چه کار کنم. آن روز وقتی پدرم صبح زود از خواب بیدار شد، فقط برای اینکه کمی او را بترسانم، با هم درگیر شدیم، بعد ...
50میلیون تومان تا نجات جوان اعدامی
با مقتول دوست صمیمی بودم اما مدتی بود که او پشت سرم حرف می زد و از دستش ناراحت شدم. روز حادثه با هم سر همین موضوع درگیر شدیم و ناگهان در اوج عصبانیت چند ضربه به او زدم و بعد هم فرار کردم. بعد از آن به بیابان های اطراف رفتم و شب که به خانه آمدم درکمال ناباوری متوجه شدم او جان سپرده است. حالا هم بشدت پشیمانم و باورم نمی شود دوست صمیمی ام به همین راحتی جان باخته است. ...
عقدکنان در زندان؛ زندگی در آزادی
...> صبح روز بعد من و امیر در اتاق ملاقات تلفنی با هم حرف زدیم که گفت: سال 88 وقتی قتل اتفاق افتاد من 19 ساله بودم و برادر بزرگم مخارج زندگی مان را تأمین می کرد. روز حادثه در خانه خواب بودم که با شنیدن صدای دعوای برادرم با خواهرزاده ام محمد سراسیمه بیرون دویدم. آنها بر سر یک جفت کتانی با هم درگیر شده بودند. وقتی بالای سر برادرم رسیدم او با چاقویی که محمد به او زده بود غرق در خون بود. خونم ...
زن متهم به شوهر کشی: من بی گناهم، پسرم قاتل است
که از او خواستم دخالت نکند. وقتی پدرم را کشتم، خیلی عصبی و ناراحت بودم؛ به مادرم گفتم باید جنازه اش را از خانه بیرون ببرم اما توضیح ندادم چطور این کار را می خواهم بکنم. متهم درباره اینکه مادر و خواهرش در قتل چه نقشی داشتند، گفت: آنها هیچ نقشی نداشتند؛ من به دروغ ادعا کردم آنها هم در قتل هستند، برای اینکه بتوانم مجازات خودم را کم کنم. سپس گیتی در جایگاه حاضر شد؛ او گفت: من خواب بودم که ...
بررسی اصول اندیشه های تکفیری و خاست گاه آن ها
می گیرد و به او پاسخ می دهد تا آن گاه که از کنار قبر برخیزد. - و نیز ابی دنیا گفته که ثابت بن سلیم از ابوقلابه روایت کرده است: از شام به بصره رفتم و در جایی منزل گزیدم، پس طهارت گرفتم و دو رکعت نماز خواندم و سرم را بر روی قبر گذاشتم و خوابیدم، سپس متوجه شدم که صاحب قبر از من شکایت می کند و می گوید از ابتدای شب اذیتم کردی، سپس به من گفت: شما عمل کنید و نمی دانید و ما می دانیم، ولی توان عمل ...
4 آدم ربا و یک قاتل مجرم شناخته شدند
پنج متهم که در جریان پرونده های جداگانه به اتهام قتل عمد و آدم ربایی بازداشت شده اند، مجرم شناخته شدند و به زودی محاکمه می شوند. به گزارش ، نخستین پرونده عصر روز پنجم آبان ماه سال قبل با قتل پسر 18 ساله ای در ساختمان نیمه کاره حوالی تهرانپارس رقم خورد. وقتی قاضی مدیرروستا همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل حاضر شد، مشخص شد عامل قتل پسری به نام محمد است که به خاطر ...
قتل کارگر جوان به خاطر شوخی آب پاشی
مرد جوانی که کارگر ساختمانی را به خاطر یک شوخی دوستانه به قتل رسانده بود نیز به زودی در دادگاه محاکمه می شود. شهروند نوشت: ساعت 15 روز پنجم آبان ماه، ماموران کلانتری 126 تهرانپارس در جریان یک درگیری مرگبار قرار گرفتند. با حضور ماموران در محل حادثه که یک ساختمان نیمه ساز بود و انجام بررسی نخست مشخص شد که پسر جوانی که جعفر نام داشت در این ساختمان به عنوان کارگر مشغول به کار بوده، مورد ...
مهلت 7روزه برای تهیه دیه 50میلیون تومانی
محل گریخت. سپس من به کمک چند نفر از اهالی محل فریدون را برای درمان به بیمارستان رساندیم. مأموران در ادامه برای دستگیری قاتل راهی خانه او شدند که فهمیدند وی پس از حادثه به مکان نامعلومی فرار کرده است. دستگیری قاتل در حالی که تحقیقات برای دستگیری متهم فراری ادامه داشت، یک روز بعد از حادثه طالب خودش را به مأموران پلیس معرفی کرد. متهم با اظهار پشیمانی به قتل ...
عشق دوران نوجوانی، بهانه ای برای کلاهبرداری بزرگ
شده است اما مدتی بعد از آنکه خانه بزرگ تری خریدیم و از آن محله رفتیم، دیگر جلال را نمی دیدم و کم کم او را فراموش کردم. در دانشگاه قبول شدم و در رشته روان شناسی درس خواندم. پس از اتمام تحصیلات، با جوانی به نام مهرداد ازدواج کردم. این زن ادامه داد: وقتی ازدواج کردم، زندگی عادی ای داشتم؛ شوهرم مرد بدی نبود فقط به عواطف و احساساتم توجه چندانی نشان نمی داد. این موضوع عذابم می داد. در این ...
سه پرونده جنایی روی میز قضات دادگاه
.... من هم قبول کردم. وقتی وارد خانه آنها شدم با پسر دیگری روبه رو شدم. همان لحظه متوجه شدم که آنها نیت شومی دارند به همین دلیل خواستم برگردم که چاقویی به پهلویم گذاشتند و تهدیدم کردند. ابتدا مقابل آنها مقاومت کردم، اما با چاقو به پهلویم ضربه ای زدند که زخمی شدم. بعد از آن مرا مورد تعرض قرار دادند. با اعلام این شکایت، به دستور قاضی مدیر روستا، بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی تهران موضوع ...
اقدام وحشیانه و زشت پدر در خانه/ دختران سراسیمه به کوچه دویدند
نداشتم و همین باعث شد که بر سر مسئله ای با همسرم بحثم شود. در همان لحظه بود که انگار دچار جنون شدم. کنترلم را از دست داده بودم و به سراغ تبری رفتم که در خانه داشتم. نمی دانستم چه کار می کنم. آن را برداشتم و به همسر و دخترانم حمله کردم. 2دختر کوچک ترم با دیدن این صحنه فرار کردند و خودشان را به کوچه رساندند اما همسر و دختر بزرگم موفق به فرار نشدند و قربانی جنون من شدند. وقتی به خودم آمدم که کار از کار ...
قتل زن بی گناه به خاطر رابطه شیطانی
ازدواج دومم شده بود. بر سر این موضوع با هم اختلاف داشتیم، البته من به او مشکوک شده بودم. دو هفته قبل او را به جاده نیشابور برده و در خودروی نیسان خفه کردم. بعد جسد را در شیار کوه انداختم و با تهیه خاک دفن کردم. متهم با قرار بازداشت از سوی قاضی حسینی روانه بازداشتگاه شد تا چهارشنبه امروز در دادسرا بازجویی شود. این درحالی است که تحقیقات نشان داد، زن و مرد جوان به دروغ خود را زن و شوهر معرفی کرده بودند. زن جوان شوهر داشت و پنهانی با میلاد در ارتباط بود. ...
عزت الهی: هم من بدشانس بودم هم سردار آزمون
کردم اما این بار یک پیغام قلبی گفت که برو و مسیر توپ را دنبال کن. انگار نیرویی در کار بود که بروم و در ریباند دروازه اندرلخت را باز کنم. خدا را شکر توپ همان جایی آمد که ایستاده بودم و موفق شدم دروازه حریف را باز کنم.وقتی توپ جلوی پایم افتاد تصمیم گرفتم تا با شدت شوت بزنم چون توپ را با پای چپ زدم سر خوردم و نتوانستم کنترل خودم را حفظ کنم. از طرفی هیجان بازی هم بالا بود و من هم خوشحال بودم که در این ...
پهلوان عباس از زندگی خود می گوید/ عکس و فیلم
برای جمع کردن سنگ می برند، آنجا بود که با کمک یکی از همشهریانمان از جمع جدا شدم. از آنجایی که خیلی دیر به سربازی رفتم، از لحاظ سنی از همه سربازان بزرگتر بودم، یکی از همشهریانمان که هم دوره سربازی من بود به من می گفت بابا و وقتی سربازها دور هم جمع می شدند می گفت بابا نمایش بده، من هم 4 تا سرباز را روی دست و شانه هایم می گذاشتم و آنها را می چرخاندم. بعد از پایان سربازی، دوباره ...
داستان/ جوجه تیغی
عصبانیت دوست داشتم بمیرم.عجیب بود، هنوز دوستش داشتم. بعد از مداوایش به خانه ام رفتیم. لباسهایم را به تنش پوشاندم و کلی نصیحت وراهنمایی که از این رفتارها دست بردار و...اما به فرمایش امام علی(ع) چقدر عبرت زیاد وعبرت گیرنده کم است. بنده به شخصه امید هیچ خیری، از ایشون نداشتم و همیشه می گفتم: ما را به خیر تو امید نیست، شَر مَرسان. یکی دوماه بعد با آقای شکری درگیر شد و بازداشت شد و بنده با پادرمیانی و ...