سایر منابع:
سایر خبرها
تهذیب نفس به روش شهید ابراهیم هادی
به گزارش خبرگزاری تسنیم ، عباس هادی می گوید: یکبار که با ابراهیم صحبت می کردم گفت: وقتی برای ورزش یا مسابقات کشتی می رفتم همیشه با وضو بودم. همیشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز می خواندم. پرسیدم: " چه نمازی؟! "، گفت:" دو رکعت نماز مستحبی می خوندم و از خدا می خواستم که یه وقت تو مسابقه ، حال کسی رو نگیرم. " اما آنچه که ابراهیم را الگوئی برای تمام دوستانش نمود. دوری ازگناه بود. او ...
توصیه عجیب نصرالله رادش/ افسوس هدیه تهرانی/ استودیو دو متری احسان خواجه امیری
سینمای ایران در صفحه اینستاگرامش ویدئویی از مراحل گریم خود برای تبدیل شدن به چهره شخصیت “رویا” در فیلم نهنگ عنبر 2 را به نمایش گذاشته است. احسان خواجه امیری تصویری از استودیو قدیمی و کوچکش را با کاربران صفحه اینستاگرام خود به اشتراک گذاشته است. وی در پست خود نوشت: “سلام اینجا اتاق خوابم بود با تخته و شونه تخم مرغ و پتو برای خودم یه استودیو خیلی کوچیک دو متری درست کرده بودم . الان امکانتم ...
پیدا و پنهان یک خلبان (مصاحبه)
چیست؟ من نمیدانم چقدر شما با بطن جامعه در ارتباط هستید؛ ما هیچوقت بازخورد خوبی ازجامعه نگرفتیم . افراد یا ما را مفت خور و یا جیره بگیر خطاب می کردند ! من الان هرجا که بروم نمیگویم که پدرم جانباز بوده است چراکه با انواع برخورد هارو به رو می شوم و انواع توهین ها به خودم و پدرم می شود. از طرفی هم خود مرحوم پدرم بااینکه ماموریت نظامی رفته بود هیچوقت دوست نداشت بگوید و همیشه می گفت فی ...
داستان کوتاه طنز: یک هفت و هفت صِفرِ ساده!
زَهره تَرَک شوم!... وقتی دراتاق را بازکردم، درمقابل خود مردی با سبیلی بلند و چخماقی را دیدم که خوشحال و خندان به کمک گوشتکوب مشغول شکستن فندق بود و هرچند لحظه یک بار، سوت بلبلی می زد!... بعدا فهمیدم که این آقا کسی نیست جز مدیرتازه به دوران رسیده این مرکز سینمایی! پس از مرتب کردن سر و وضع و صاف کردن سینه، جلو رفتم و سلام دادم.آقای مدیر قیافه ام را خوب برانداز کرد و گفت:" سام علیک ...
مجاهدین فکر می کردند مردم برای پیروزی هورا می کشند
افتد و آنها می آیند. حتی سؤال می شود حالا اگر ما رفتیم تهران را گرفتیم و تبریز شلوغ شد، چه اتفاقی می افتد؟ در آن جمع هر کسی نظریه ای می دهد. می گوید یک هواپیما می فرستیم که یک بمب می اندازد و همه ساکت می شوند می گفت نگاه مردم به قدرت است، برای کسی هورا می کشند که پیروز است! مردم برای پیروز هورا می کشند و دنبال او راه می افتند. اصلاً این تحلیل ها را کنار بگذارید که سازمان می گوید دمکراسی باشد و... این ...
نحوه شهادت عباس جلوه ای از قصه های قرآنی بود
کردن به من فرار می کرد. داشت آماده ام می کرد. رفت تبریز و من را نبرد. داخل پایگاه همدان بی هدف راه می رفتم. نشستم زیر درخت سیبی و گریه می کردم که خدایا چرا عباس از دست من ناراحت است؟ عباس که با من دوست بود. پس چرا این گونه رفتار می کرد؟ مرتب با خودم حرف می زدم. (چند روز پیش رفتم آنجا و آن قدر جست و جو کردم تا آن درخت را پیدا کردم. همان طوری بود. با ناراحتی از هم جدا شدیم. برگشتم.) گفته ...
سربازهایی که د ر خواب ماد ران برگشتند
گویند امین هر روز خاطراتش را می نوشت و در صف تلفن پادگان، آن قدر لفت می داد که صدای بقیه را درمی آورد. ساسان محمدی می گوید: می گفتم من پشت سر تو نمی ایستم، خیلی طولش می دی. تلفن پادگان صدای امین را وصل می کرد به پدر و مادرش. یک روز قبل ساعت حرکت را به پدرش خبر داد. ساعت 9 صبح روز تصادف، آشنایی به پدر امین زنگ زد: گفت: شنیدی اتوبوس تصادف کرده. پرس وجو کردم دیدم طرف نی ریز تصادف کرده. تنها رفتم ...
بخش های خواندنی کتاب زندان الرشید
سرهم می زد و فحش می داد. باقی اسیران دلشان به حال من سوخته بود. بعد از چند دقیقه درجه دار خسته شد و مرا رها کرد؛ اما هنوز دقایقی نگذشته بود که دوباره صدای نحسش بلند شد. گفت: دوست داری دیگر کتک نخوری؟ شرطش این است که به خمینی فحش بدهی. بعدازآن که اسیر صحبت های او را برای من ترجمه کرد، به او گفتم: بگو اگر سی سال هم بایستد، من یک بار هم به امام خمینی فحش نخواهم داد. درجه دار تا حرف های مرا از زبان اسیر ...
به قلم : محمد امین مروتی /مروری بر زندگی و شعر محمد حسین جلیلی (بیدار)
(شاهپورسابق) کرمانشاه شد، بیدار با ایشان مراوده پیدا کرد و شروع به گفتن اشعاری کرد که به نظر آزاد می رسانید سال تحصیلی 1318 1319 به مدرسۀ دارالفنون تهران رفت و عضو انجمن ادبی آن جا شد. در همان ایام با سید ابوالقاسم انجوی شیرازی آشنا شد و این دوستی تا پایان عمر بیدار دوام داشت. این دو دوست به انجمن حکیم نظامی تحت ریاست شادروان وحید دستگردی راه یافتند. پس از اخذ دیپلم در تهران ، در سال 1322 به کرمانشاه ...
پدر پلیسی نویس ایران درگذشت و زنده شد
. نویسنده داستان های پلیسی که قاعدتا باید بسیار پرشروشور و پرسروصدا باشد هرگز هیچ کس ندید که با صدای بلند حرف بزند، خوب خاطرم هست که شب های جمعه، به علت جوانی و چنان که افتد و دانی، به سر پل تجریش می رفتم که میعادگاه شیک پوشان آن زمان بود تا قبل از سال 57، امیر هم شب های جمعه با لباس شیک و مدل روز، کراوات زده، به سر پل می آمد همان گونه آرام و بی سروصدا مسیر آفاق را طی می کرد و بی سروصدا هم می رفت. ...
روایت سیروس نیرو از "دروغ های تاریخی"+فیلم
خواند و دید که مردان شاهنامه بدون عقد و عروسی با زن ها زندگی می کنند با انبر شاهنامه را گرفت و داخل فاضلاب انداخت. بعد از این تا 200 سال اصلا کسی نمی دانست شاهنامه ای وجود دارد. بعدا بایسنقر که برادرش در لرستان شاه بود و خودش اهل ادب و شعر و شاعران را دور خود جمع کرده بود، در یک جلسه به همین شاعران گفت فردا کار را ادمه می دهیم. یکی از افراد مجلس گفت چو فردا برآید بلند آفتاب/ من و گرز و میدان و ...
بنیاد در آینه مطبوعات
گرامیداشت یاد شهید صیاد شیرازی و مادر بزرگوار آن شهید گفت: مادر شهید صیاد مانند صدفی پاک، گوهری همچون شهید صیاد شیرازی را تربیت کرد. وی به دوران خدمت در لشکر77 مشهد اشاره کرد و گفت: وقتی در مشهد مشغول به خدمت بودم، ارتباط خوبی با مادر شهید داشتم و به دیدارشان می رفتم، هنگامی که من را می دیدند، می گفتند ای کاش زمانی که علی رفت، من هم می رفتم . پوردستان همچنین با اشاره به بیانات رهبر انقلاب ...
شهید ابراهیم هادی:فتح المبین ما عملیات نکردیم!
به سمت جلو رفتم و خودم رو به اون سنگر رساندم. فقط دعا می کردم و می گفتم خدایا خودت کمک کن. دیشب تا حالا با دشمن مشکل نداشتیم. اما حالا این وضع بوجود آمده. یکدفعه ابراهیم یه کشیده تو صورت اون بسیجی زد و اسلحه رو از دستش گرفت. بعد هم اون بسیجی رو بغل کرد. اون جوان که انگار تازه به حال خودش اومده بود گریه می کرد. ابراهیم من رو صدا زد و بسیجی رو به من تحویل داد و گفت: “تا حالا تو صورت کسی نزده ...
اختلاف بر سر انحراف بود نه استبداد
بیرون بروم... بلند شدن از آن مجلس هم با آن فضایی که رضاخان درست کرده بود، فقط گفتنش آسان است، چون از آن مجلس بیرون آمدن، عملاً به معنای مخالفت با رضاخان بود. در آن لحظه یکی از علمای شاخص تهران، به من گفت: کجا؟کجا؟ گفتم: من صلاح نمی دانم که در این رأی گیری شرکت کنم. آن آقای محترم به پدرم گفته بود: این تزویرها را برای الاغ های زنجان نگه دار! پدر ما هم بدون درنگ گفته بود: من اینجا را زنجان می بینم. به ...
امام صادق(ع) هیچ گاه به افراطی ها و تفریطی ها روی خوش نشان نداد
بودند که به امیرالمؤمنین ظلم کردند و حق ایشان را به زور از ایشان گرفتند و مردم را به موضع گیری و بی مهری نسبت به امیرالمؤمنین(ع) وادار کردند ، باز وقت دیگری ابوحنیفه از معنای: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ از امام سؤال می کند امام از او می پرسد که به نظر تو مراد از نعیم چیست؟ ابوحنیفه می گوید: گفتم امنیت راه ها، سلامتی، داشتن آب و غذا که خدا از آن ها سؤال می کند، امام(ع) فرمودند ...
شهادت بنیان گذار مکتب شیعه، بر تمام حقیقت جویان تسلیت باد
( ع ) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنی امیه ( هشام بن عبدالملک - ولید بن یزید - یزید بن ولید - ابراهیم بن ولید - مروان حمار ) که هر یک به نحوی موجب تألم و تأثر و کدورت روح بلند امام معصوم ( ع ) را فراهم می کرده اند ، و دو نفر از خلفای عباسی ( سفاح و منصور ) نیز در زمان امام ( ع ) مسند خلافت را تصاحب کردند و نشان دادند که در بیداد و ستم بر امویان پیشی گرفته اند ، چنانکه امام صادق ( ع ) در 10 سال ...
مکارم اخلاقی امام صادق (ع)/ شیوه های ناب در حیات امام صادق (ع)
کرم تو از من بیشتر است، تو هم او را ببخش و به کردارش کیفر مفرما.(3) ابو ایوب روایت می کند: هنگامی که امام باقر (ع) و امام صادق (ع) مشغول نماز می شدند، رنگ چهره آنها گاهی سرخ و گاهی زرد می شد، به گونه ای که گویا شخصی را می نگرند و با او محرمانه سخن می گویند. (4) معاویة بن وهب می گوید: همراه امام صادق (ع) بودم، آن حضرت سوار بر مرکب بود، در مسیر راه پیاده شد و سجده طولانی انجام ...
"گسترش شیعه و نهضت علمی" در دوران بنی امیه و بنی عباس
سطح عمیق و وسیع تشکیل داد و علوم اسلامی را تدریس کرد. در این حوزه، چهار هزار نفر به فراگیری علوم آل محمد(ص) پرداختند و حضرت در آن زمان، اسلام اصیل را از زیر حجاب تیره و تار اسلام بنی امیه و بنی عباس آشکار کرد. * میلاد پیشوای ششم شیعیان ؛ 17 ربیع الاول 83 هجری حضرت امام جعفر صادق علیه السلام رئیس مذهب جعفری ( شیعه ) در روز 17ربیع الاول سال 83 هجری چشم به جهان گشود. پدرش امام ...