سایر منابع:
سایر خبرها
می خواست نام فرزندش را امام (ره) انتخاب کند/ لباس شهادتش را انتخاب کرده بود
همراه پیکر محمدرضا 250 شهید دیگر هم آوردند. قطعه 26 مملو از جمعیت بود. آن زمان کسی نبود کمکم کند، علیرضا هم در جبهه بود. اما خودش را برای مراسم هفتم رساند. با دوستش آقای لطفی تمام کارها را انجام دادند. در آن چند روز که برای فاتحه خوانی بر سر مزار می رفتیم، گاهی می ایستاد و دوباره راه می افتاد. پرسیدم چه کار می کنی؟ گفت اگر بخواهم بایستم و برای تک تک دوستانم فاتحه بخواهم ساعت ها زمان می برد ولی در ...
دانشگاه را رها کرد تا حرف امام روی زمین نماند
.... غیر از منطقه غرب در منطقه جنوب هم حضور داشت؟ فکر می کنم بیشتر در همان مناطق کشور حضور داشت. زمان سربازی که خودش درخواست داده بود به جبهه اعزامش کنند، هر روز کوله پشتی اش را روی کولش می گذاشت و به محل اعزام می رفت و برمی گشت. من هم یک روز دنبالش رفتم تا ببینم این بچه چرا هر روز با کوله پشتی اش می رود و بدون اینکه تقسیم و اعزام شود برمی گردد. خود بهمن می گفت می دانم بابا ...
قطعه شعر رفته باباجان من جنگ دمشق
...> خانه بی تو سوت وکور و غم فزا – بی تو بابا روز دختر هم عزا هست حتماً جایت آنجا خوب تر- از من و مادر نمی گیری خبر حتماً آنجا حضرت زهراست هم – روضۀِ کرب و بلا برپاست هم خوش بمان بابا در آن وادیِ نور – وعدۀِ من با تو در صبح ظهور در سحرگاه ظهورِ ماه عشق – یوسف ما می رسد از راهِ عشق منتظر می مانم آن هنگامه را – ختم با او می کنم این نامه را سینه ها از غم لبالب گشته اند – غرقه خون چشمان زینب گشته اند تا نمایی کار دنیا را دُرست – حضرت مهدی بیا دل تنگِ توست به امید ظهور حضرت یار.. ...
خواب یک دختر شهید در روزهای بدون بابا/ سهمیه ای که به دختر شهید رسید
روز بعد از شهادت پدرم به دنیا آمدم . بنا به خواست بابا که قبل از عزیمت به جبهه به مادر سفارش نموده بود، نرجس نامیده شدم. تا دو سالگی را به همراه مادر، در روستای پدری و در منزل پدربزرگم سپری کردم. سپس به همراه مادر و همسرِ عموی شهیدم پاسدار امیر محبی به رشت عزیمت کرده و اینجا ساکن شدیم. تحصیلات دبستان و راهنمایی را در مدارس شاهد رشت، گذراندم و پس از اتمام تحصیلات متوسطه در آزمون کنکور ...
یادمان سردار هور در شماره جدید فکه
سرلشکر پاسدار محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران است. هنوز که هنوز است پس از نماز صبح دعا می کنم یک بار دیگر خدا بشارت دیدن علی را به من بدهد. مقام بلند علی تابدان جا بود که در غوغای آهن و رنگ و نیرنگ، جز خدا را نمی دید و جز به او دل نمی بست. یک فرمانده بی مثال گفت و گو با سردار عباس صمدی، جانشین سپاه ششم امام جعفر صادق(ع) درباره شخصیت علی هاشمی است. هر وقت نامه امیرالمومنین به مالک ...
مردی که برای ماندن نیامده بود
اوایل ورود به عنوان مسئول روابط عمومی سپاه منصوب و سپس مسئولیت اطلاعات به وی محول شد. با شروع جنگ تحمیلی به مانند دیگر برادران پاسدار به جنگ متجاوزین عراقی رفت؛ وی با انتقال قسمتی از سپاه دهلران به آبدانان، سپاه آبدانان را هم تشکیل داد. زمانی که جنگ شروع شد، مادرش به هدایت گفته بود: می گذارم در جبهه باشی اما در عملیات ها شرکت نکن ؛ او می خواست تنها پسرش برایش بماند؛ هدایت برای اینکه می ...
روز شهادت پسرم شیرینی دادم
نه برویم خانه، علی اصغر وقتی رفت کربلا تنها بود بچه ام تنهایی کشید حالا که زائر بی بی زینب(س) شده می خواهم وقت آمدنش جشن بگیرم برایش گل بگیرم و بروم دنبالش با شکوه بچه ام را به خانه بیاورم. گفتم شماره من را ندارد شماره تو را دارد برویم شاید زنگ بزند. همسرم گفت مگر خودت نگفتی قرار است یک هفته پیش امام رضا(ع) بمانی گفتم به دلم افتاده بروم خانه شاید این را هم خود آقا خواسته. آن روز هرچه اصرار کرد ...
نقد اسماعیل زرعی بر مجموعه داستان(جهنم به اجبار) نوشته ی : شهلا شیخی
اً ماجرای عاشقانه ای است که از زبان ِ کارگر ِ رستورانی روایت می شود به نام کاظم آقا. رویا ، زنی که (ریزه میزه بود ؛ آنقدر که تو مشت یک آدم ِ گنده جا بشود. ترکه ای و مغرور ؛ اما لبخند که می زد به دل می نشست. جوری راه می رفت که حاج رضا مجبور بود از تو شیشه تماشاش کند)[1] هر روز ، کمی مانده به یک ِ بعدازظهر برای ناهار می آید ، پشت ِ میزی که مخصوص او و حتا به نام اوست می نشیند ؛ تا کاظم آقا مثل پروانه ...
گزارش کاملی از مراسم رونمایی از کتاب های زندگی نامه شهیدان لشکریان
به محض اینکه متن آن را خواند آن را بوسید پشت شیشه مغازه را تمیز کرد و خودش آن را چسباند. مطلب آیه ای در مورد حضرت مریم(س) بود که با نقل منبع عنوان شده بود. وکیلی ادامه داد: نگاه فکری عبدی در مقوله های فرهنگی بسیار باز و خوب بود و در کنار این تصمیمات، کار رزمی نیز انجام می داد. یادم هست آن زمان شبها نگهبانی می دادیم، یک شب ساعت حدود 11 شب در کتابخانه مسجد الجواد را زدند و یک خانم حدوداً ...
گزارشی از رونمایی کتاب های زندگی نامه شهیدان لشکریان
خواند آن را بوسید پشت شیشه مغازه را تمیز کرد و خودش آن را چسباند. مطلب آیه ای در مورد حضرت مریم(س) بود که با نقل منبع عنوان شده بود. وکیلی ادامه داد: نگاه فکری عبدی در مقوله های فرهنگی بسیار باز و خوب بود و در کنار این تصمیمات، کار رزمی نیز انجام می داد. یادم هست آن زمان شبها نگهبانی می دادیم، یک شب ساعت حدود 11 شب در کتابخانه مسجد الجواد را زدند و یک خانم حدوداً 40 ساله پشت در بود که ...