سایر منابع:
سایر خبرها
خیابان خانه من است
.... بچه ها وقتی می آیند بلافاصله حمام می کنند و لباس های نو می پوشند. بعد کارهای اداری آنها شروع می شود ونامه نگاری آنها به دادگاه استارت می خورد تا تکلیف شان برای نگهداری مشخص شود چون هم پذیرش با دادگاه است هم ترخیص. مدت زمان نگهداری ما در اینجا 20 روز است در این مدت بازدید از خانه و خانواده بچه ها صورت می گیرد بعد همه را به دادگاه گزارش می دهیم تا اگر خانواده صلاحیت داشت بچه به ...
داغی که همچنان تازه است/ دغدغه مهاجران الی الله فراموش نشود
به سمت فضای سر پوشیده و مسقف رفتیم، یک دقیقه با حادثه سقوط جرثقیل فاصله داشتیم که ناگهان صدای مهیبی از ساختمان آمد و آب جاری شد، هنگامی که به سمت کعبه حرکت کردیم دیدم که جنازه ها با بدن های تکه و پاره اطراف خانه های خدا افتاده بودن بطوری که به اصطلاح خادمان حرم هم مبهوت مانده بودن که چگونه به این جریان رسیدگی کنند. ایزدپناهی با ابراز گلایه از اینکه چرا در موسم حج باید این ساخت و سازها در ...
ماجرای مثله شدن پاسدارها در پاوه
می دیدیم و آنها ما را. تا صبح همه ارتفاعات پاوه را به تصرف دشمن درآمد. در همین درگیرها یکسری از بچه ها شهید شده بودند. کم کم تمامی نیروها داخل شهر و عده ای هم در بیمارستان پاوه مستقر شدند. وقتی از تپه پایین آمدم مستقیم به سمت بیمارستان رفتم، هنوز آنجا محاصره نشده بود. دشمن وقتی همه ارتفاعات را به اشغال خود درآورد، به اولین جایی که حمله کردند، بیمارستان بود. چون اولا آنجا بیرون شهر بود. و دوما اینکه ...
صد ثانیه غم و شادی!/ یازده فیلمنامه کوتاه 100 ثانیه ای
کند لنگ لنگان خود را به اتوبوس برساند. دخترجوانی-که قبلا او را دیده ایم- بر روی یکی از صندلی های اتوبوس جابجا می شود و معترضانه به راننده نگاه می کند دختر: چرا واستادی آقا؟! برو دیگه! راننده: چشم دخترم! منتظر اون خانمم؛ اجازه بده اون بنده خدا سوار شه، حرکت می کنیم! دختر: ای بابا! همه رو معطل یه نفرکردی که چی؟! راه بیفت دیگه! راننده: (لبخند می ...
مهدی کیانی در گفت وگو با متافوتبال : یک جام به مردم شهر تبریز بدهکاریم / حاضرم شماره 6 را به هرکه ...
دست ندهید: مصاحبه اختصاصی متافوتبال با مهدی کیانی تیمتون امسال خیلی پر مهره است. بله خداروشکر . تبریک می گم به کادرفنی و مدیریت باشگاه. جمع کردن این همه بازیکن خیلی سخته و به امید خدا امسال بتونیم با کمک هوادارامون قهرمانی رو به دست بیاریم. وظیفه مدیریت و کادرفنی و بعد تو به عنوان بزرگتر و کاپیتان تیم خیلی سخت میشه. سخته ولی خداروشکر همه ...
روی صورت شهید را می گرفت تا برادرش نبیند + عکس
از سنگرهای عراقی واقع در خطوط پشت سرمان که در کربلای پنج بدستمان افتاده بود مقداری مهمات عراقی پیدا کرده و بار تویوتا وانت کرده و در جلوی سنگر علی پاشایی تخلیه می کرد؛ ناگهان عراقی ها آتششان شدت گرفت و با نارنجک تفنگی و خمپاره شصت ما را زیر آتش گرفتند. خمپاره ای وسط ما منفجر شد. من و مهدی قنبری مجروح شدیم. به سنگر اجتماعی برگشتم که بچه ها متوجه مجروحیتم نشوند ولی شدت خون ریزی و خون آلود بودن ...
پرواز با کفش های کتانی سفید
از ناحیه صورت مجروح شده بودن. وسط اون هیاهوی تیر و خمپاره، احساس کردم یک لحظه همه جا ساکت شد و تیری زوزه کشان انگار که به شیشه ای برخورد کنه به جایی اثابت کرد و صدای شکسته شدن جسمی بلند شد. من همینطور که با یک چشم مجروح دنبال صدا میگشتم دیدم تیر به بازوی حاج رضا اثابت کرده و استخوانش کاملا خورد شده. یکی از بچه ها به سمت حاج رضا رفت تا دستش رو پانسمان کنه که یک هو صدای فریاد حاج رضا بلند ...
عملیات "کربلای 5" یک جنگ تمام عیار بود/ ماجرای قمقمه شهیدی که آبش خشک شد
رفتم کمکشان می کردم، حدودا 10 سال بعد از کربلای5 و 8 سال بعد از جنگ، به بچه های تفحص گفتم که هر وقت خواستید از شلمچه بروید داخل، حتما من را هم خبر کنید، دلم می خواهد برگردم به شلمچه و وضع منطقه را ببینم. خوشبختانه این شرایط مهیا شد و دوستان به من اطلاع دادند و رفتیم به منطقه، سوار ماشین شدیم. یک ژنرال عراقی هم همراهمان بود. این مسیر را آمدیم من گفتم که اگر می شود از سمت کانال ماهی گیری برویم، از روی ...
من دیگر سبک بال شدم
وداع سنگین او و برادرش در میان نخل های کنار اروند و برعکس تمام عملیات ها که هرگز این دو برادر باهم خدا حافظی نکرده بودند عجیب ترین وداعی بود که نشان ازآگاهی آنان شهادت داشت و برگه ای که دردستش بود و در آن نوشته شده بود: خدایا! من دیگر سبک بال شدم. او چهره ای متفکرانه به خود گرفته بود. وقتی قایق ها به سمت فاو حرکت کردند، در میان تلاطم خروشان اروند، اصغر ناگهان ازجا برخاست و گفت: بچه ها ...
حاج اکبر گل آرایش:باید قدرت آزاده ها را نشان دهیم
...> من بر اساس گرا و قطب نما جلو میرفتم. یک لحظه دیدم گروه زیادی تانک ایستاده وبقیه هم خواب بودند. خط شنی تانک ها و هشت چرخ ها معلوم بود. فکر کردم همه را جمع کردند که به عقب ببرند. من که دوربین به دست بودم تنها خودم رفتم جلو. ناگهان یک فرد بچه سالی از روی یکی از نفربرهای عراقی آمد بالا و ازپشت به من قفت داد. یعنی ایست داد.من که باور نمیکردم عراقی باشد، پرخاش کردم و گفتم مردیکه من ایرانی ام ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (148)
شنبه برای فرزندش نوشت: پسرم، یک صبحانه، یک ناهار و یک شام را تجربه کردی. از این پس تا اخر هفته، همه وعده ها، گرم شده ی همیناس. 5. مناسب ترین سن اذیت کردن بچه موقعیه که تازه راه افتاده و تعادل نداره یه لقد آروم بزنی پشتش و تلاشش برای حفظ تعادل رو تماشا کنی. 6. سامسونگ گوشی ساخته شارژش میکنی آتیش میگیره، ما خودمون ده سال قبل پژو داشتیم روشن میکردیم آتیش میگرفت، موندم غرب تا کی ...
ازدواج علی(ع) و فاطمه(س)چگونه بوده است؟
و شما را گواه بگیرم. پس فاطمه را به ازدواج علی درآوردم. ای علی! راضی شدی؟[16] علی ایستاد و با چهره ای شاداب فرمود:[17] خدا را بر نعمت های او سپاس گزارم و گواهی می دهم که جز او، خدایی نیست. درود بر محمد(صلی الله علیه و آله)؛ درودی که مقام و درجه اش را بالا برد. ای مردم! خداوند، ازدواج را برای ما پسندیده دانسته و بدان دستور داده است. خدا، ازدواج من و فاطمه را مقدر ساخته و بدان حکم کرده ...
از بی پولی تا یادگاری های داوود رشیدی
درختان را که عده ای سود جو از بین برده اند تا بتوانند اکسیژن را بفروشند، دوباره به سرزمینش برگرداند. فیلم تلویزیونی سوار در باران به کارگردانی حسن جوان بخت، جمعه 12 شهریور ماه ساعت 09:00 از شبکه پنج پخش می شود. داستان فیلم درباره پسر بچه ای است که ضمن درس خواندن، تلاش می کند به خانواده اش در امور مزرعه کمک کند. فیلم تلویزیونی بعد از غبار به کارگردانی محمود معظمی، جمعه 12 شهریور ...