سایر خبرها
رسایی: چوب خشک هم در برابر روحانی رأی می آورد
صورت نمی گرفت. بنده در زمان آقای احمدی نژاد هم از دولت انتقاد می کردم و انتقادات من ربطی به دولت آقای روحانی نداشت. اما بدیهی است که شکل و حجم انتقاد یک نفر از دولتی که حرکت کلی او را قبول دارد با دولتی که جهت گیری او را قبول ندارد، با هم فرق داشته باشد. البته به ما حمله زیاد می کنند ولی یک نماینده مجلس به دلیل اینکه مشکلات مردم را از نزدیک لمس می کند باید برای مطالبات مردم هزینه بپردازد. ...
مردم ممکن است به چوب خشک رای بدهند اما به آقای روحانی رای نخواهند داد
معرفی می کردند. یا درباره همین سفر برزیل شما ببینید چطور با دوگانگی برخورد می شود. بنده که قرار بود از طرف کمیسیون و با موافقت و نظر هیات رئیسه به یک سفر نظارتی بروم و از اولش هم گفته بودم که نمی توانم بروم. در ده روز حدود 400 خبر علیه من در رسانه های مجازی و روزنامه ها زدند، حتی تیتر یک چند روزنامه شد با اینکه نرفتم، ولی الان پنج نفر از نمایندگان لیست امید به سفر برزیل رفته اند، همین رسانه ها چقدر ...
تندرو شیرین ترین فحش سیاسی به من است
همگی مبتنی بر آمار و تحقیقات بود و بسیاری از انتقادات بی اساس و پایه صورت نمی گرفت. بنده در زمان آقای احمدی نژاد هم از دولت انتقاد می کردم و انتقادات من ربطی به دولت آقای روحانی نداشت. اما بدیهی است که شکل و حجم انتقاد یک نفر از دولتی که حرکت کلی او را قبول دارد با دولتی که جهت گیری او را قبول ندارد، با هم فرق داشته باشد. البته به ما حمله زیاد می کنند ولی یک نماینده مجلس به دلیل اینکه مشکلات مردم را ...
رسایی:برایم مهم نیست من را تندرو بدانند
ایشان در مجلس و در بیرون از مجلس افراد باسوادی بودند که مستند و با شناخت از دولت انتقاد می کردند. انتقاداتی که از آقای روحانی صورت می گرفت نیز همگی مبتنی بر آمار و تحقیقات بود و بسیاری از انتقادات بی اساس و پایه صورت نمی گرفت. بنده در زمان آقای احمدی نژاد هم از دولت انتقاد می کردم و انتقادات من ربطی به دولت آقای روحانی نداشت. اما بدیهی است که شکل و حجم انتقاد یک نفر از دولتی که حرکت کلی او را قبول ...
دکتر زاده باقری: حوادث منا جنگ بین وهابیت و اسلام هست
لحظه نمیدانم چه اتفاقی افتاد که صف جلو نبودم، رسیدیم زیر پل از پل هم رد شدیم که خیلی شلوغ شد جمعیت عظیمی بود خورشید غروب کرده بود اما هنوز شب نشده بود که جلوی کاروانی که به سمت مسجدالحرام حرکت می کرد را گرفتند و آنها را برگرداندند، وقتی رسیدم جلو را گرفته بودند و در حال زدن حجاج بودند وقتی که بچه ها را زدند و کشته هم داده بودیم چنتا موتور سیکلت که میخواستند از جمعیت بروند را به آتش کشیدیم، حادثه ...
درباره هی یو و حمله آمریکا به عراق
کاملا اتفاق می افتد. ما به طور اتفاقی به بصره رفته بودیم، یک نفر آمد و به ما گفت، شهدای ایرانی می خری؟ من گفتم باید به ایران زنگ بزنم. من به ایران زنگ زدم، گفتند بخرید. چون متاسفانه آن زمان ما دستمان به برخی از مناطق عراق که شهدای ما در آنجا بودند نمی رسید. قبل از حمله آمریکایی ها به عراق یکسری از عراقی ها رفته بودند شهدای ایرانی را جمع آوری کرده بودند که با کشته های عراقی باقی مانده در ایران تبادل ...
نباید دست به چاقو می بردم
شده است. بعد از آن بود که فرزین به عنوان متهم بازداشت و به جرمش اعتراف کرد. او به پلیس گفت: من با مجید همکلاس هستم. چند روز قبل متوجه شدم که بین مجید و یکی دیگر از همکلاسی ها که فرشید نام دارد، مشاجره لفظی صورت گرفته است. فرشید به من گفت که مجید برایش پیامک های تهدیدآمیز می فرستد و می خواهد با او دعوا کند. روز حادثه با مجید قرار دعوا گذاشت. من هم برای میانجیگری همراه فرشید رفتم. وقتی ...
سیّد علی گرامیان
ترمیم کند، اسیران را از زندانهای رژیم بعث آزاد کند، صدام را به عنوان متجاوز جنگی از طریق سازمان ملل به دنیا معرفی و به پرداخت غرامت محکوم کند. من به هاشمی ارادت می ورزم، به علت این که با هوشمندی در دام توطئه های منطقه ای نیفتاد، در آن زمان که صدام به کویت حمله کرد و به ایشان پیغام داد که بیائید با هم به شیخ نشینی ها حمله کنیم، افراد و جریانهایی در داخل تحریک شدند و صدام را به خالدبن ولید ...
آخرین جزئیات پرونده روحانی آمر به معروف
از راه رسید و قمه را برداشت و به من حمله کرد. در حالی که درگیر بودیم، متوجه شدم جسم تیزی به سرم برخورد کرد. وقتی خون های ریخته شده روی خودروام را دیدم تازه فهمیدم که با ضربات قمه مجروح شده ام، به خاطر همین تلاش کردم از خودرو فاصله بگیرم تا به زن و بچه ام که داخل خودرو بودند، آسیب نرسانند که هنگام دور شدن، ضربه دیگری به پشت گردنم برخورد کرد و روی زمین افتادم. ثانیه هایی بعد سه نفر بالای سرم آمدند و ...
ضاربان فحش حددار به من دادند و با قمه به سر و گردنم ضربه می زدند
ضاربان فحش حددار به من دادند و با قمه به سر و گردنم ضربه می زدند 95/06/28 منبع:خبرگزاری فارس
آیت الله خزعلی می گفتند: جز یک خادم وطلبه،کسی نیستم
بودند و به ما درس می دادند. ما تابستان ها و ایام عید را به طور کامل در دامغان بودیم و پدر برای ام جامع المقدمات می گفتند و برای هر یک از بچه ها به تناسب درسی را قرار داده بودند که رأس ساعت هم شروع می شد و چنان تقیدی هم در رعایت زمان نشان می دادند که گویی دارند به یک کلاس 300 نفره در دانشگاه درس می دهند! درس را دقیق می خواندیم، چون همیشه در جلسه بعد، مطالب جلسه قبل را می پرسیدند و بسیار با طمأنینه هم ...
همه درگیری های امیر تتلو با چهره های مشهور
زیرزمین باورنکردنی! فیت با لس آنجلسی ها و اولین بازداشت بارها شایعه دستگیری اش دهان به دهان چرخیده بود، اما اولین بار در سال 87 بود که خبر بازداشتش روی صفحه اول خبرگزاری ها قرار گرفت. دقیقا بعد از سفرش از ایران و کار مشترکش با حسین تهی و یک خواننده لس آنجلسی. آن زمان هنوز آنقدرها معروف نبود و شبکه های اجتماعی هم نقش کاربردی در زندگی روزمره مردم نداشتند و به همین دلیل هم خبر ...
دیه 200 میلیون تومانی مجازات دعوای خونین با مرد همسایه
خواهد او را کتک بزند. به خاطر همین برای دفاع از همسرم وارد خانه شدم، دو چاقو برداشتم و برگشتم. آنجا بود که فربد قمه کشید. پدرش من را نگه داشت تا فربد به من ضربه بزند که هر طور بود خودم را نجات دادم و ضربه ای پرتاب کردم که به پای فربد برخورد کرد. ضربه بعدی هم به سینه صابر برخورد کرد که هر دو زخمی شدند. بعد هم فرار کردم اما وقتی شنیدم که صابر فوت شده خودم را به پلیس تسلیم کردم. بعد از ...
خاطرات ازاده محمد مجیدی بخش سوم و پایانی
گویی؟ گفتم: بله می دانم، دارم چه چیزی می گویم. گفت: اگر به جای من عدنان اینجا بود چه؟ گفتم: همین جا چال می شدم. فریسات با عصبانیت گفت: خب تو که می دانی چرا باز هم می گویی؟ یه مقدار ملاحظه و تقیه داشته باش. از محمد فریسات برایمان بگویید. محمد فریسات که یک پایش هم از زانو قطع شده بود، در دوران اسارت مترجم بسیاری از ما بود. زمانی که پایش را از زانو قطع کردند، بی حس بود و متوجه ...
خاطرات آزاده نخبه وسرافرازاحمدرضا طهماسبی از 14سال مقاومت در اردوگاه رُمادی +تصاویر
، من هم که در عملیات شرکت کرده بودم اسیر شدم و همزمان 3 خبر ناگوار به سمت خانه ما روانه شد. او آغاز اسارت خود را این چنین تصویر کرد: موقعی که من را اسیر کردند چند روز بعد ما را برای مصاحبه به بصره بردند تا آن را برای تضعیف روحیه بچه های خودی پخش کنند، گویا متوجه شده بودند که چند روز دیگر عملیات خیبر انجام می شود و می خواستند با تصویربرداری از ما مانور سیاسی بدهند و بگویند علاوه بر اینکه ...