سایر منابع:
سایر خبرها
. طوفانی که مرا و همه چیز را به این سو و آن سو پرت می کند، طوفانی که چشم به بنیان هستی دارد. ناگهان در آن وانفسا چشم من به درختی کهنسال افتاد و دلم به سویش پرکشید ... "فصل شیدایی لیلاها" نویسنده: سیدعلی شجاعی ناشر: نیستان " فصل شیدایی لیلاها" قصه یاران است؛ آدم های خوب قضیه عاشورا که شاید به اندازه حقشان دیده نشدند؛ آدم هایی که در شب واقعه، وقتی چراغ ها خاموش شدند تا هر کس که می ...
دعای افتتاح عرض می کنیم خدایا از آنجا که از تو خاطرات خوبی دارم اگر گناه کردم عفو کردی،اگر خطا کردم از من گذشتی ، اگر ظلم کردم از من صرف نظر کردی اگر عمل قبیحی داشتم که می بایست مفتضح می شدم پوشاندی، هرقدر هم زیاد گناه کردم بردباری نشان دادی این خاطرات خوب باعث می شود که به خودم جرات بدهم با این وضع بدم در عین حال دست حاجت به سوی تو دراز کنم و از تو چیز بخواهم مثل اینکه این سابقه های خوب که از تو ...
منابع تاریخی دسته اوّل و قدیمی در این باره به این پرسش دامن می زند که آیا به واقع، چنین دختری وجود داشته است؟ ممکن است حتّی برخی افراد مغرض به دلیل اثر سازنده و جانسوزی که زیارت و مصائب این سه ساله بر روح مردم دارد به این پرسش دامن بزنند و وجود او را در هاله ای از ابهام ببرند. آنچه اکنون در پی آن هستیم، بررسی این قصّه تاریخی است، به دور از افراط و تفریط ها و براساس آنچه از منابع گذشته و حال در دست ...
داشتم فرصت درس خواندن را از دست می دادم، اما با ورود پنل های خورشیدی توسط خانم مبارکی به سیاه چادرها، احساس کردم قلبم بینا شده است زیرا شب های من دیگر تاریک نبود و تا هر زمان که دلم می خواست فرصت مطالعه داشتم. نمره های درسی مهدی هر روز بهتر از قبل می شد. علاقه مندی اش به کتاب و کتابخوانی باعث شد تا پیشنهادی قابل توجه به او داده شود و مهدی به عنوان جوان ترین کتابدار کتابخانه سیار منطقه ...
قتل معه فی عرصة کربلا. (31) امام صادق (ع) فرمود: کسی که شب عاشورا در کنار مرقد امام حسین علیه السلام سحر کند روز قیامت در حالی به پیشگاه خدا خواهد شتافت که به خونش آغشته باشد، مثل کسی که در میدان کربلا و در کنار امام حسین علیه السلام کشته شده باشد. 32- نشانه های ایمان قال ابو محمدالحسن العسکری علیه السلام: علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، والتختم ...
دنیا بی نصیب و سرشار از ایمان بودند در بیاورد. مادرم عَذرا به عقد پدرم غلامعلی تاجیک ایجدان در آمد و خانه روستایی و ساده خود را نه با مال دنیا که با مهر و عشق رونق بخشیدند. پدرم که از کودکی با زحمت و شغل کارگری نان حلال سرسفره خود آورده بود بعد از ازدواج با همین سبک زندگی روزگار می گذراند، روزگاری که برخی از شب هایش را مادر دور از چشم خواهرهای دیگر گرسنه چشم برهم می نهاد.! ...
....سال 1390 بلع و صحبت را از دست داد و از همان زمان غذایش گاواژ (تغذیه با سوند معده) و با سرنگ، غذا، ساکشن و سوند ادراری می شود و با کپسول، اکسیژن می گیرد. در طبقه پایین منزل جانباز حسین امیری نشسته ام و همسرش از خاطرات و این روزهای قهرمان می گوید و مشغول ساکشن مرد مبارز می شود؛ حاجی از شدت درد روی تخت نیم خیز می شود. چشم هایم را می بندم، صدای درد و ناله هایش مرا منقلب می کند. این مرد روزانه بارها ...
خواهم داد جگرش سوخت اگر من دو جگرخواهم داد میخ اگر خورد به تن، تن به تبر خواهم داد چادرش را به کمر بست اگر می بندم دلِ تو مادریُ روضه ی او سوگندم قنفذ از راه از آن لحظه که آمد می زد تازه میکرد نفس را و مجدد می زد وای از دست مغیره چقدر بد می زد جای هر کس که در آن روز نمی زد می زد مادرم ناله به جز آهِ ...