سایر منابع:
سایر خبرها
...، اظهار کرد: حسین جان، اینک که در امتداد خیمه های عاشورایی تو، خیمه یاد و نام یاران مان را برگزار می کنیم بیش از هر زمان دیگر نگران ایمان مان هستیم. فرمانده قرارگاه منطقه ای غدیر شمال کشور، افزود: نکند جان مایه شهیدان را دست مایه رسیدن به نام و نان خود قرار دهیم. سردار شالیکار ادامه داد: نکند یادمان برود که شهید طوسی در کانال های شناسایی، در سرما و گرمای کوه های کردستان و بیابان های ...
روزنامه نگار خوزستان در آتش سوزی منزل مسکونی عفت فتحی درگذشت ... خانم فتحی وقتی مرد، آسمان آبی بود. دیوارچین اگر بریزد و دیوارهایی که ریخته اند و دیوارهایی که خواهند ریخت، شبیه تو می شوند بانو، و مردمی که می گریند و مردمی که زیر آوار مانده اند و مردمی که آواره اند؛ ماییم. تورفتی و ما ماندیم و این همه آوار.. باز هم اول مهر آمده بود و سلام، آرام اسم ها را می خواند ...
نیشابوری یکی از این شاعران است که در بخشی از شعر خود درباره فرزندان شهید زینب(س) در کربلا و از زبان حضرت عقیله بنی هاشم (س) چنین می سراید: گفت زینب یا اخی من حق مهمانی دهم دوست دارم در ره عشقت دو قربانی دهم من به درگاه تو سوز و آه آوردم حسین با امیدی رو به این درگاه آوردم حسین بین سپاه خویش را همراه آوردم حسین هستی خود را به لشکرگاه آوردم حسین ...
دروازه جلوی توپ را نمیگرفت، توپ از خودِ کلمبیا تا میدان ونک بدون هیچ افتِ سرعتی می آمد. - چجوری ژست بگیرم؟ + شاکی طور. - چقدر شاکی؟ + فرض کنین پس از دو ساعت صف وایستادن درست تو نوبت شما، نون تموم شه. - سعیمو میکنم. علی شادمان، یکی دیگر از گل پسر های سینما در اکران عمومی اروند. خواهران داغدار اسکندری در مراسم یادبود پدر ...
ای ابر سایبان بفرست شیرخوار رباب آمده است یاد تیغ و ترنج افتادی به تو حق می دهم که حیرانی قد و بالای ِدیدنی دارد علی اکبراست ... می دانی!؟ بوی شهر مدینه را حس کن این دو آئینه ی سخا هستند مثل من بغض کرده ای! آری یادگاران مجتبی هستند مثل پروانه گرد ارباب اند نور چشمان ِزینب کبری داغ فرزند کربلا سخت است رحم کن ...
امیدوارم که خدای تعالی به تو روی کند و در کارهایت رشد یابی. آری چنین کن و مرا نیز با خود از این شهر خارج کن. وی شبانه با همسرش بسوی حسین ابن علی(علیه السلام) رهسپار شدند. عبدالله مسیحی بود ولی به همراه مادرش خدمت امام رسیدند و دین اسلام را برگزیدند. عبدالله دو غلام عبیدالله ابن زیاد یعنی یسار و سالم را کشت. او 19سواره و 16 پیاده از لشکر دشمن را کشت و سرانجام بعد از این که انگشتان دستش قطع شده بودند به ...
در خانه با صدای کلون مردانه به صدا در می آید. این دق الباب کردنِ غیرِمنتظره با توجه به اسم و رسم کربلایی محمد، برای خانواده ی او چندان عجیب نبود، وقتی پدربزرگ در را باز می کند، مردی با باری بر روی شتر می گوید: کار دارم باید برگردم، این ها را آقا داده برسانم به کربلایی محمد! پدبزرگم می پرسد آقای تان کیست ؟ می گوید: به دلتان رجوع کنید و بعد بارها را خیلی سریع از شتر پیدا می کند و در پاسخ به سؤال ...