سایر منابع:
سایر خبرها
به جان همنوع خود هم رحم نمی کنند / شرم بر این قلم باد
ما که اینا باشن وای به بقیه.مگه فوتبال چه ارزشی داره که بخاطرش بیای روی روزنانه تیتر بزنی خدارو شکر کنی که یه نفر دستش شکسته.انسانیت رو اینا دارن از بین میبرن.فقط من از روزنامه پیروزی خواهش میکنم مثل اونا رفتار نکنه و تلافی نکنه.توف به غیرت نداشتتون مرد باش برو استعفا بده هر چند میدونم مرد نیستی.روت میشه اون روزنامه رو ببری بچه های خودت بخونن بییییشرف نقل قول +9 #41 مجتبی 2016-10 ...
عذرخواهی یک سردبیر از دروازه بان پرسپولیس
...> +33 #8 محسن اهوازی 2016-10-27 11:18 دمش گرم یه مرد پیدا شد تو این مملکت نقل قول +20 #7 mojtaba 2016-10-27 10:55 با سلام میخاستم بگم که یکی به دروازه بان کروات حالی کنه که تحت هیچ شرایطی اخراج نشه. این جوری دیگه نمیشه به هیچ وجه تیم رو جمع کرد. اگه موقعیت تک به تک گل بخوره تیم ما هجومی هست و جبران می کنه ولی اگه اخراج بشه و دروازه بان سوم بیاد دیگه هیچ جوری ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (169)
شونو با سنگ بزنم. 21. یه دافی تو اینستا هست شبیه سوسک سوسری ماداگاسکاره، بعد بیوش نوشته پیله نکن پروانه ت نمیشم. آبجی شما ما رو نخور نمیخوایم پروانه بشی. 22. ده سال پیش فکر میکردم BMW میخرم الان آرزوم به اینجایی رسیده که کاش سر چهار راه یه ماشین گرون بهم بزنه دیه بگیرم. 23. سیاره مشتری به هر جرم آسمانی ای میرسه میگه: چند؟ 24. کاش موقع مرگم هادی عامل ...
متن کامل گفتگوی فائزه هاشمی با حسین دهباشی [+فیلم]
صحبت کنیم یک گفتگویی بکنیم؟ گفتم آره می یام. بچه ها گفتند تو بری اون جا دیگه نمی تونی برگردی، گفتم نه بابا مگه شهر هرته؟ من برمی گردم. من رو صدا کرد و اون هم همین رو گفت، گفت مگه خونه خاله ست که نمی خوام برم نمی خوام برم خب تموم شد باید پا شی بری دیگه! گفتم نه یک روز دیگه هنوز مونده! گفت دستت رو می گیرم می ندازمت بیرون مگه دست توئه؟ گفتم خب آگه تونستید بکنید من با پای خودم نمی رم بیرون. بعد من ...
فکر نکنم به این زودی بتوانم سر کسی را بِبُرم/ برای پاداش کارم یک کنیز ایزدی را به من دادند
گردان 90 نفره، حدودا 20 تا 30 نفر بیشتر برنگشتن!... امروز تونستم به بازار برم و برای خودم کمی میوه بخرم... در اینجا خوردن موز حرام اعلام شده! دلیلش نمیدونم چیه با اینکه خیلی خوشمزه است و فقط مشکلش اینه که میگن نفّاخ هست! صفحه 6: کلاس ها فشرده است... در کلاس شرعیات که اجازه سوال نداریم... در کلاس جهاد هم مدام حالت تهوع به من و چند نفر دیگه دست میده... امروز شیخ ستار محمد داشت از ثواب مزمزمه ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (168)
بین الملل قطع شده، زنگ بزن شرکت اینترنتی که اشتراک داری بازم میگه مشکل از مودمه،خاموش روشن کن درست میشه. 12. اگه برم خواستگاری و بپرسن چه توانایی خاصی داری میگم جزء معدود افرادی هستم که میدونم کجا باید ایستاد که مترو وقتی میاد در رو به روم باز بشه. 13. خواستم بحث زن گرفتنو باز کنم: به مامانم میگم بزرگیترین آرزوت برای من چیه؟ میگه اون گوشیت بسوزه! قبلانا میگفتن عروسیت. ...
برانکو این 2 بازیکن را نمی خواهد
-10-25 21:09 همه میدونیم برانکو دست به ترکیب نمیزنه پس هر کس میاد باید طاقت نمیکت نشینی رو داشته باشه نقل قول +9 #30 عباس 2016-10-25 20:12 لعنت خدابر باعث و بانی این بی برنامگی ها و هدر رفت بیت المال نقل قول +9 #29 حسین 2016-10-25 19:13 بعلاوه این دو، آرم طبعه، که با وجود اینکه دفاع چپه، اما ربیع خواه از اون بهتره که بازی می کنه نقل قول ...
هشدار: اون سایت همسریابیه مجوز نداره!
یعنی غیر مجاز هست. حالا انگار زین پس مردم باید حواسشون باشه که سایتی هم که فیلتر نیست شاید غیرقانونی باشه! خب شما جای مردم، یعنی باید راه بیفتن تو اینترنت به تحقیق بپردازن فلان سایتی که باز هست و توش زده 257 هزار نفر آماده ازدواج دائم و موقت هستن، مجوز داره یا نه؟! خب یکی ما رو روشن کنه جریان چی هست؟ این طوری که سنگ رو سنگ بند نمی شه. از اونطرف تو تلگرام هم که دیگه قربونش ...
اندر حکایت نقشه گنج و سیگنال فروشانی با 100 درصد بازدهی !
رو می خریدن ، بعد یه پولی می دادن یه جزوه فتوکپی شده رو می خریدن تا نقشه رو ترجمه کنن، یه پولی هم می دادن دستگاه طلایاب رو اجاره میکردن که بروند گنج پیدا کنن ، دفینه پیدا کنن، کوزه پر از طلا پیدا کنن ، و هیچ وقت هم از خودشون سوال نمی کردند که کسی که نقشه داره ، نقشه خوان داره ، فلزیاب داره ، خب خودش میره گنج رو دَر میاره ، نمی آد که نقشه رو بفروشه، نمیاد گنج یابش رو اجاره بده !!!! حکایت ...
و خدایی که مرا می بیند
برادرم کار می کرد هم رفته بودم اما درست مثل جاهای دیگه هیچ خبری ازشون نشد. این داستان ادامه داشت تا همین یک هفته پیش. شب که خسته از بیرون اومده بودم رفتم توی اتاقم و از خستگی فقط تونستم خودمو به رخت خواب برسونم. احساس می کردم زندگی هیچ چیز زیبایی نداره که من بخوام بهش دل خوش کنم. برادرم طبق معمول شبای قبل اومد که حال و احوال روزی که گذشت رو ازم بگیره. اون شب با شبای دیگه خیلی ...
پاراگراف های جذاب و خواندنی از کتاب های مختلف
ام گرسنگی و بدبختی را نمی تواند تحمل کند. بر بال باد | فریده نجفی (مشیری) بعد از جنگ، تا مدت ها می ترسیدم بچه دار شم. وقتی بعد از هفت سال بچه دار شدم، تازه آروم شدم. اما تا به امروز نمی تونم هیچی رو ببخشم و نمی بخشم... من وقتی اُسرای آلمانی رو می دیدم، خوشحال می شدم. خوشحال می شدم از اینکه اونا رو تو این وضعیت می دیدم؛ هم سرشون توی کیسه بود و هم پاهاشون.. اونا رو از ...
روایتی تکان دهنده از یک شب تا صبح در لقمان
بریده شده بود و زخم تازه، خون پس می داد. پزشک اورژانس با دست، ممتد روی سینه پسر می زند و شانه اش را تکان می دهد. - آقا ... آقا ... چی خوردی؟ متادون مصرف می کرده؟ مجتبی هیچ واکنشی نشان نمی دهد. چشم ها بسته، دهان باز مانده، قفسه سینه با سرعت بالا و پایین می رود. - آقا ... آقا ... (رو می کند به مرد) بگو عکس بگیرن اگه چیزی اونجا هست بفرستن. پزشک شانه های مجتبی ...
فائزه هاشمی: من اسب ندارم که ...
.... گفتم می خواهم بروم داخل، گفتند نه دیگر تو زندانی نیستی. تو آزادی باید بروی. گفتم خیلی خب در را باز کن من بروم بالا وسایلم را بردارم گفت قول می دهی بروی بالا وسایلت را برداری بروی؟ گفتم نه قول که نمی دهم در را باز نکردند. یک دو ساعتی هم دمِ جدول نشستم. بعد نگهبان ها آمدند! یکی به اون یکی می گفت خیلی خب اینکه بلند نمی شه دستش رو بگیرید ببریدش، اون گفت نه شیفت من تموم شده من نمی توانم کاری بکنم ...