سایر منابع:
سایر خبرها
یک مادر، دو معلول و دنیایی عشق
مان سر گرفت و زیر یک سقف رفتیم. البته زندگی ما با بسیاری از مردم تفاوت داشت. شوهرم از کودکی همراه خانواده اش به هندوستان مهاجرت کرده بود و هر چند سال یک بار به ایران می آمدند. احمد در فروشگاهی در بمبئی کار می کرد. بعد از ازدواج می خواست مرا هم به هند ببرد اما مادرم مخالفت کرد و گفت، دخترم نمی تواند در یک کشور غریب زندگی کند. مادر همیشه نگران من بود و به همین دلیل اجازه نداد و احمد به تنهایی به ...
زنان در جامعه مورد کم لطفی قرار می گیرند/لزوم حمایت بیشتر اداره ارشاد هرمزگان از قشر صاحب قلم
دلم می نوازد. شاعر هرمزگانی به شغل فعلی خود اشاره کرد و گفت: در حال حاظر حسابدار سه شرکت کانتینری هستم که در کنار مسئولیت خانه و کارهای هنریم به آنها نیز می پردازم و مدتی است که گروهی به نام کرگین ترانه و موسیقی راه اندازی کرده ام که دغدغه ی حال حاظرم است. نخستین کارگاه بومی ترانه و موسیقی را در دو روز برگزار کردیم وی ادامه داد: نزدیک شدن سه پایه ی ترانه یعنی ترانه ...
روایت زندگی نوجوان ترین شهید کشور + تصاویر
را سریع به آنجا رساند که در کمال ناباروری دید مار بزرگی درست درکنار بچه پیچ خورده و خوابیده است. شهر بانو از ترس دیگر نمی توانست حرف بزند. سوخته زار همین که خواست به سمت بچه برود مار از خواب بیدار شد و آرام از کنار بچه گذشت و در میان گندم زارها ناپدید شد. سوخته زار جلو رفت علی را در بغل گرفت و خدا را شکر کرد و در دلش احساس میکرد که کسی دارد از این بچه محافظت می کند... چند روز بعد گندم ها ...
عمل غیر انسانی پسر جوان با دوست خواهرش / من از روی دیوار داخل خانه پریدم
...> حسین هم گفت: من از ماجرای قتل وحید به دست پسرم بی خبر بودم، اما بعد از دستگیری به دروغ گفتم در قتل دست داشته ام. من حتی نمی دانستم پسرم جنازه وحید را آتش زده است. به دنبال اظهارات این زن، هیات قضایی وارد شور شد و سعید را به قصاص محکوم کرد. پدرش نیز به 15 سال زندان محکوم شد. با اعتراض متهمان به حکم مجازات، پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد. قضات دیوان عالی کشور پس از ...
روایتی تلخ از زندگی زنی که قربانی اسید پاشی شد
، چون اگر ادامه ندهد، چه کار کند؟ گفت وگوی صورت گرفته با این قربانی اسیدپاشی که دل پردردی از حمایت نشدن دارد بخوانید؛ چه شد که قربانی اسیدپاشی شدید؟ بعد از آن که همسرم فوت کرد به اصرار خانواده اش به منزل برادرشوهر کوچکم رفتم تا در یکی از اتاق های خانه او زندگی کنیم. می گفتند بعد از مرگ شوهرم نباید تنها بمانم. حتی تهدیدم می کردند که یا فرزندانم را از من می گیرند یا ...
روایت زندگی زیور یک زن که قربانی اسیدپاشی برادران همسرش شد
گوید به خاطر آنها هم که شده، زندگی را با تمام قدرت و توانی که دارد ادامه می دهد، چون اگر ادامه ندهد، چه کار کند؟ گفت وگوی خواندنی با این قربانی اسیدپاشی که دل پردردی از حمایت نشدن دارد بخوانید؛ چه شد که قربانی اسیدپاشی شدید؟ بعد از آن که همسرم فوت کرد به اصرار خانواده اش به منزل برادرشوهر کوچکم رفتم تا در یکی از اتاق های خانه او زندگی کنیم. می گفتند بعد از مرگ شوهرم نباید تنها ...
همه ایثار، همه عشق
. سرنوشت برای ما اینگونه رقم خورد و من هر روز آنها را به مدرسه می بردم و ساعت ها منتظرشان می ماندم تا به خانه بازگردیم. پسر بزرگم بعد از پایان تحصیلات متوسطه از آنجا که علاقه زیادی به ورزش داشت سراغ شنا رفت و با تلاش زیاد در این رشته موفق شد و در بازی های پاراآسیایی اینچئون نیز در ترکیب تیم ملی شنای جانبازان و معلولان کشورمان حضور داشت. دخترم فهیمه را سال هاست هر روز با ماشین پیکانی که خریده ام به ...
حاج مصطفی رشیدپور برای مصاف با اهریمنان از دیار خود همچو پرستویی هجرت کرد و خونین بال به آشیانه برگشت و ...
ازدواج کردیم و اسفند 1370 دخترم بهاره به دنیا آمد و فروردین سال 1378 هم پسرم آقا مهدی را خدا به ما داد. آقا مصطفی هم بعد از ازدواج به من گفت: زمانی که جبهه بودم یک روز بعد از نماز صبح خوابیدم و در خواب دیدم که جایی روشن شد و خانمی چادری که چهره اش را نمی دیدم و نشسته را به من نشان دادند و گفتند که ایشان همسر شماست ولی هر چه سعی کردم صورت ان زن را ببینم نتوانستم و شاید این به حجب و حیای ...
اولین سالگرد آسمانی شدن شهیدان مدافع حرم مسلمی و زهره وند
آشنایان حلالیت مرا بخواه. چند خواسته از تو دارم، اول: مثل همیشه حجابت را خوب حفظ کن و این حجاب و معرفت را به دخترم ریحانه جان یاد بده و از تو می خواهم در همیشه در سختی ومشکلات به خدا توکل کنی و با ذکر نام خدا آرامش بگیری و بدانی وجود وحضور ما همه وسیله است و بود و نبود ما خیلی مهم نیست، اگر توکل کردی و خدا را در همه حال احساس کردی می بینی که پشتیبان و یار محکمی داری و هیچ وقت تنهایی و ...