سایر منابع:
سایر خبرها
بر فراز قله گامو
رسیدگی به حسابشان نزدیک شده در حالی که آنها در غفلت بسر می برند و روگردانند) و آیه را توضیح داد. صبح که شد ما برای انجام مأموریت حرکت کردیم و وارد میدان مین شدیم. بچه ها مشغول خنثی سازی مین ها شدند. دشمن دامنه قله گامو را با چند نوار مین والمری ناامن کرده بود و ما باید این منطقه را که محل تردد بود از مین پاک می کردیم. حاج قاسم همراه ما آمده بود و کار ما که شروع شد خداحافظی کرد و به سمت مقر ...
صحبت های صریح هرمز سیرتی درباره همکاری باشبکه GEM
که دلشان نمی خواهد آن جا بمانند مجبورند، مخصوصا آن ها که از سازمان ملل پناهندگی گرفتند که نمی دانم از آن جا نیز حقوق می گیرند یا نه. به گفته او این عده بیشتر نابازیگرند و در ناراحتی زندگی می کنند، البته این عده اول پناهندگی گرفتند و بعد مشغول به کار شدند. این بازیگر می گوید: بزرگترین اشتباه من بود، اشتباهی که به دلیل فقرمالی از من سر زد. و یحیوی در ادامه از او می پرسد به نظر خودش جرمی کرده؟ و سیرتی پاسخ می دهد: به نظر من نه. به نظر جمهوری اسلامی بله. من رفته ام جایی که آقای احمدی نژاد ممنوع کرده هواپیمای ما برود و می روند دزدکی می آیند. ...
مجلس دهم به وزرای پیشنهادی روحانی اعتماد کرد
... ** در مخالفت با آقای صالحی امیری باید بگویم حال فرهنگ ما این روزها بدتر از آن است که شما ازعهده اش بر بیایید و مدتها است عرصه فرهنگ عرصه سیاست بازی شده است و شوربختانه مرور برنامه پیشنهادی شما نشان می دهد که دست هایتان خالی تر از ان است که بتوانید کاری انجام دهد ** شگفت است رئیس جمهوری که از سرهنگ بودن تبری می جست امروز سرهنگی را به عنوان وزیر معرفی می کنند، وزیر فرهنگ به دغدغه ...
عکس دو نفره خانم بازیگر و همسر خلبانش در کابین هواپیما +عکس
این بود که آخر از همه می رفتم و تمام پاکت های پرواز را دانه به دانه جمع می کردم و آخر سر به مهماندار می دادم! گاهی اوقات هم به عشق صابون های کوچک به دستشویی هواپیما می رفتم. ماشین شخصی را هم در حالی که چند ماشین پشت سر هم باشیم ترجیح می دهم. مسافرت های دسته جمعی|. مسافرت تنهایی با یک ماشین را دوست ندارم. نسبت به سفر با کشتی فوبیا دارم. بعد از تماشای تایتانیک، فکر می کنم که تمام کشتی ها ...
توسعه گراها هویت شیعی را هدف گرفته اند
، چند اپراتور را طراحی کردیم و اتفاقی که حاصل شد این بود که قیمت سیم کارت به پنج تا ده هزار تومان رسید. ایشان می گفتند رقابت یعنی این. اگر رقابت نباشد، قیمتها این طور ارتقاء پیدا می کند. کاهش قیمت ها فایده رقابت است. ایشان این فایده را به بیان تمثیل توضیح می دادند. بنده هم به بیان تمثیلی و به سادگی خودش برای ایشان توضیح دادم و گفتم: شما دو اپراتور را کنار اپراتور اول طراحی کرده اید و در گام ...
طنز؛ نامه سرگشاده خسرو معتضد به جنیفرلوپز !
دست بنده رسیده است: بانو لوپز! ما خودمان که ماهواره نداریم اما چندی پیش در خانه یکی از اقوام ناخودآگاه چشمم به قسمت هایی از کنسرت مشترکتان با خواننده ای موسوم به پیت بال افتاد که با دیدن آن به راستی به حال شما و هنر خوانندگی زار زار گریستم! آدم این روزها حتی روی pmc هم باید قفل کودک بگذارد! خانم لوپز! خجالت نکشیدید وقتی با آن لباس که چه عرض کنم؛ با آن پشه بندی که دور خودتان بسته بودید ...
سرنوشت آقای گل پرسپولیسی چه می شود؟/عکس
را باز کند. او چند ثانیه بعد نیز با هوری تک به تک شد که شارژ مدافع حریف باعث شد نتوانست ضربه نهایی را به خوبی بزند و موقعیت از دست رفت. دقیقه 54 و باز هم ارسال ماهینی و ضربه سر این بازیکن که در اختیار هوری قرار گرفت. دقیقه 57 نیز این بازی بار دیگر در شش قدم صاحب فرصت شد که ضربه اش موازی با خط عرضی و با عبور از جلوی دروازه به بیرون رفت. در نهایت اما این طارمی بود که در دقیقه 86 موفق شد با ارسال ...
کارگردانانی که از تلویزیون به سینما راه یافتند/ از اصغر فرهادی تا مهران مدیری
فعالیت حرفه ای اش را با کار در رسانه ملی کلید زد اما بعدها و با ورود جدی تر به سینما، رسانه تلویزیون را به کلی به فراموشی سپرد. میرکریمی در اواسط دهه 70 مجموعه ای را در ژانر کودک و نوجوان کارگردانی کرد که بچه های مدرسه همت نام داشت. این مجموعه برای شبکه دو سیما تولید شده بود و معرفی مهران رجبی به تلویزیون هم محسوب می شد؛ البته بعدها رجبی همچنان در تلویزیون ماند اما میرکریمی به سینما راه پیدا کرد ...
انتقام مرگبار در تعویض روغنی
زیرزمین بردم و دست و پا و دهانش را بستم. او تا شب آنجا بود تا اینکه دوباره سراغش رفتم و او گفت که آب می خواهد. من هم چند قرص داخل آب انداختم و به او دادم و چند دقیقه بعد بیهوش شد. حدود ساعت 2:30بامداد بود که او را خفه کردم و بعد برادرم را صدا کردم و ماجرا را برایش توضیح دادم و سپس جسد را داخل ملحفه پیچیدم و با ماشین خود حجت به بیابان بردم و در آنجا آتش زدم. در ادامه برادر متهم در دفاع از خودش گفت: من از هیچ چیز خبر نداشتم و برادرم فقط از من خواست که با حجت تماس بگیرم اما من از نقشه او بی اطلاع بودم. در پایان این جلسه قضات دادگاه برای تصمیم گیری وارد شور شدند. ...
روایتی از تجربه طرد و تنهایی در بیماران مبتلا به ام اس
.... چند سال پیش از همسرم جدا شدم. یعنی همان موقع که فهمیدم ام اس گرفته ام. از همان موقع بیشتر احساس تنهایی کردم. به خاطر یک بیماری که تازه در مراحل اولیه بود و برای من حداقل چندان نشانه حادی نداشت، همسرم طلاق گرفت و رفت. سارا می گوید با اینکه از حمایت های خانواده اش برای تهیه داروها و گذران زندگی بهره مند می شود اما با وجود تلاش های زیاد هنوز نتوانسته است یک کار ثابت برای خودش دست وپا ...
پایان بررسی صلاحیت فخرالدین دانش آشتیانی، سید رضا صالحی امیری و سلطانی فر/ مجلس بهانه را از دولت گرفت/ ...
مملکت تمام شود؟ همه یا فتنه گر هستند یا کاسب فتنه و یا ساکت فتنه؛ اگر کسی کاسب فتنه باشد که به عنوان وزیر از سوی رئیس جمهور معرفی نمی شود؛ چرا از تریبون مجلس دروغ می گوییم و تهمت می زنیم؟ کسی که استارت فتنه را زد هشت سال هر کاری که در این مملکت می خواست کرد و امروز در خیابان ها راه می رود؛ اختلاس را دادگاه اثبات می کند نه ادعای پشت تریبون. اگر پرونده ای دارید چرا آن را به قوه قضائیه ندادید؟ ...
یک عصر در بیمارستان
وسایل نیاز دارید. این سوالات هم بی پاسخ ماند و بعد از ساعتها بالاخره وسایل فراهم شد و حال نوبت نبرد اصلی رسید ،پرستار به بالین آمد وبرای رگ گیری از دستان نیمه جان پیر مرد محیا شد ،هربار که سوزن را ناجوانمردانه به گوشت می راند خون فواره می زد اما از رگ خبری نبود،نامش را هم می گذارند مریض بد رگ است تا در معرض اتهام به نا توانی و کار نا بلدی قرارنگیرند. خلاصه بعد از 10 دقیقه و بارها دریدن ...
تلگرامی از جنس روستا
مطالب می تواند یک پیام صبحگاهی باشد یا خبر یک اتفاق در خود روستا، اما خوبی کانال ما این است که از مسئولان روستا و حتی نماینده های مجلس هم عضو داریم برای همین هم می دانیم وقتی از مشکلاتمان در آن حرف می زنیم به دست آنها هم می رسد. مثلا چند وقت پیش بود که ما به خواسته مردم، نا امن بودن و نامناسب بودن وضعیت جاده ها را مطرح کردیم و بعد از چند روز دیدیم که به سفارش مسئولان دارند برای جاده روستا گارد ریل نصب ...
شهیدی که حکم جهادش را از رهبرانقلاب گرفت +تصاویر
آقا خودشان به سمت سر و صدا به راه افتاده اند، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: حاج آقا شما وایستید، من میرم ببینم چه خبره بعد هم با اشاره به دو همراهش، آن ها را نزدیک حضرت آقا مستقر کرده و خودش به طرف شلوغی می رود. کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگردد, و می گوید: حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره, بچه ها می گن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا ...
مواظب باش! اینجا منطقه جنگی است
ها به خاکستری می زد. یاد روزهایی که او و هم سلولی هایش بر فراز صخره پایداری ایستادند تا آزادی ربوده شده را پیدا کنند. پنجم مهرماه[1359] بود. به سختی خود را از بندرعباس به تهران رساندم. شب بود. همه جا خاموشی بود. مادربزرگ را شب قبل به خاک سپرده بودند. روز بعد مراسم عزاداری بود. به من گفتند بمانم. امّا نمی توانستم. باید ساعت 11 صبح هفتم مهرماه با عدّه ای از بچّه های اصفهان در ...
داریم بر لبه تیغ راه می رویم! / گفت وگو با محمد عزیزی از نویسندگی تا شاعری
مان با آن ها بر می گردد. توقف چند ساله در انتشار اشعارم، صدمه خیلی زیادی به من زد، به طوری که برخی از شاعران دهه های بعد اصلاً خاطرشان نیامد که من توانایی سرایش شعر نیز دارم. من امروز به کسانی که برای انتشار شعرشان به دفتر مجله یا انتشارات می آیند، می گویم که شعرتان را در زمان خودش منتشر کنید و آن را که حرف روزگار خودش است، به تعویق نیندازید. خود من امروز در خیابان، محل کار، خانه یا هر جای دیگری ...
کارمند BBC: الجزیره به نوعی فرزند بی بی سی است
دیگر نه تنها هراسی از برافروختن سران و ملوک عرب نبود، بلکه مسئولان و مقامها برای حضور در الجزیره سر و دست می شکستند. آوازه الجزیره هم از سرزمینهای عربی فراتر رفت و جهانی شد. افتادن در موج دوران طلائی الجزیره همان پنج سال اول بود. با توفانی شدن خاورمیانه توفانی شد، الجزیره هم گرفتار موج شد، دست و پایی زد اما بزودی مهار خود را یکسره به دست امواج سپرد و در نهایت، در کام موج فرو رفت. ...
فال روزانه - فال امروز شما چهارشنبه 12 آبان 1395
احساس کردید که کارتان گیر کرده است از کسانی که روزی در جایگاه امروز شما بوده اند کمک بخواهید و مطمئن باشید که آنها با روی باز به شما کمک کرده و شما را راهنمایی خواهند کرد. چند روز گذشته به اندازه کافی تفریح کرده اید، حالا وقتش رسیده که آستین ها را بالا بزنید. وقت بازی تمام شده است. چه کسی در رابطه شما قدرت را در دست دارد؟ سعی کنید در مورد مرزها در رابطه تان با عشقتان حرف بزنید. فال حافظ ...
بخشی از رُمان یار به نوشته استاد حسین خسروجردی
در باغچه هایش گل مثل فواره ، فوران می زد - پسرم مشروطه خواه بود . تازه بساط عروسی اش را جور کرده بودیم که بعد از به توپ بستن مجلس ، یه شب چند نفر قزاق به خانهٔ ما ریختند و پسرمو کت بسته باخودشان بردن . . . نشون به اون نشون که بیست و پنج ساله که از آن گذشته و هنوز پسرم به خانه بر نگشته . چه می دانم ! مقدر ات چنین بوده که شمع ها به روشنایی عروسی امشب بروند . وارد خانه که شدند ...
مقابل بچه ها تمام قد می ایستاد
روزهای تیر ماه هوای نجف بسیار گرم بود. در منزل شهید صدر بودم که در زدند. در را باز کردم و دیدم جوانی با کت و شلوار پشت در ایستاده. گفت با سید کار دارم. گفتم سید نجف نیست و الان در کوفه است. داخل منزل شد و گفت من دکتر هستم و فردا برای گذراندن دوره ی تخصص عازم لندنم. الان خدمت آیت الله خویی بودم. چند مسئله درباره ی دست دادن با یهودی ها و مسیحی ها و ازدواج با زن یهودی و مسیحی پرسیدم. او گفت در این ...
گرفتن بچه از پوشک، بهترین روش!
، لگن توالت را خالی کند و دست هایش را با صابون بشوید. این چیزها ممکن است چند ماه طول بکشد و شما مجبور باشید تا آن وقت خودتان همراهی اش کنید. برای همین است که بهتر است به این برنامه 3 روزه، به عنوان آخرین ضربه ای نگاه کنید که به توپ در حال پرواز به سمت دروازه می زنید. مهم ترین چیز این است که یادتان باشد هیچ روشی درست و بی اشکال نیست، مگر آن که برای خودتان و بچه تان درست از آب دربیاید! ...
آه اون قدیما چه خوب بود!
بودن راست گویی، کمک به دیگران و کلی مفاهیم آشنایی از این دست داده می شود، اما همه آنها در لایه های زیرین داستان قرار دارند و هیچ یک گل درشت نشده و توی ذوق نمی زنند. مهمتر از همه اینکه خواننده خود را نیز سرحال می آورند و به بچه ها یاد آوری می کنند، دنیای واقعی کودکانه چشم دوختن به صفحات تلویریون و تبلت و... نیست. دفترچه خاطرات یک بی عرضه اولین بار در سال 2007 منتشر شد، استقبال از آن اگر ...
الفبای تنبیه در مدارس کشور
دستشان خارج می شود و به تنبیه روی می آورند. ما که در دانشگاه تربیت معلم درس خوانده ایم، هیچ وقت به ما نیاموختند یک معلم برای اداره کلاس به چه مهارت هایی نیاز دارد در حالی که در طول کار فهمیدیم معلمی هنر است و عشق می خواهد و فوت و فن دارد. با این حال منکر نمی شوم در طول سال های معلمی، بعضی وقت ها از کوره دررفته و پشت گردنی یا ضربه ای به دست بچه ها زده ام؛ مثل چند سال قبل که مدیر یک مدرسه ...
کور خوندی
حدس هایش را برای قسمت بعد زد و با خودش هم یک مسابقه ی کورخوانی راه انداخت و دوباره کتاب را باز کرد. *** صبح شده بود و مرتضی داشت اشک هایش را پاک می کرد. کتاب را بست و به شعاع آفتاب خیره شد و آرام آرام یادش آمد که داشته چه کار می کرده! او حالا نه تنها می دانست در قسمت بعدی چه اتفاقی می افتد، بلکه پایان داستان را هم می دانست. او می توانست قسمت بعدی را به بچه ها بگوید ...
مشاورهاشمی رفسنجانی؛ شعار مرگ بر آمریکا با تسخیر لانه جاسوسی عملیاتی شد
سیاسی ما را گروگان گرفته اید اما امام خمینی می گفتند این ها کار جاسوسی انجام می دادند و به تعبیری می گفتند شما در میان این ها یک مامور سیاسی پیدا کنید ما به شما تحویل می دهیم این ها مامور سیاسی نبودند بلکه جاسوس بودند و ما حق محاکمه را داریم. بعد ها امام خمینی بری آزادی گروگان ها شرایط گذاشتند که شاه را باز گردانند، اموال ایران را پس بدهند و از جاسوسی دست برداند تا در مورد مسئله ای که ...
هر سه نفر
اینکه تجربه اش را داشته اید؟ سید بزرگوار حتما از ما دلخور نخواهید شد اگر چند سؤال را کمی شفاف تر مطرح کنم. شما در سوابق خود به چند مورد اشاره کرده اید. آیا سربازی گمنامی امام زمان (عج) خدای نکرده باعث خجالت شما بوده که آن را در سوابق خود درج نکرده اید؟ برادر سیدرضا فلاح این اسم مستعار شماست دیگر؛ ما در این مملکت دست سربازان گمنامی که برای امنیت مردم تلاش کنند را می بوسیم، مخصوصا اگر قصد ورود به ...
شاه گفت یک عده کمونیست در کیهان جمع شده اند
شهر ها به راه انداخت که گویا یکی از اهداف این جنبش جمع آوری مسائل و مشکلات مردم و انتقال آن به روزنامه بود. به نظر شما این حرکت چقدر واقعی و چقدر سمبلیک یا سیاسی بود؟ خود مصباح زاده در خاطراتش می گوید در راستای انقلاب شاه و مردم این جنبش را ایجاد کرده بود. بله قبل از راه اندازی حزب رستاخیز توسط شاه، مصباح زاده دست به راه اندازی چنین تشکیلاتی زد، البته من یادم نمی آید اسمی از این برده شده باشد ...
نگاه خدا را در هر قسمت از زندگی مان می بینم
بود یا اتفاقی شما را اینگونه مضطرب کرده بود؟ آقا سید در یگان تکاوری زاهدان فرمانده بود و به لار منتقل شده بود. وقتی به مرخصی آمد با روزهایی که ریگی 11 نفر را در جاده میرجاوه شهید کرد، مصادف شده بود. دوستانش در کرمان فکر می کنند آقا سید به میرجاوه منتقل شده و تا می گویند بچه های میرجاوه را شهید کردند پشت سرهم به آقا سید زنگ می زدند و حالش را می پرسیدند. دقیقاً همان روزهایی که بحث میرجاوه ...
همسرم اصلاً غیرت نداشت / او مرا به کارهای کثیفی وادار می کرد
جاساز برمی داشتم و می رفتم و در دستشویی یا پشت بام می زدم و برمی گشتم. آن موقع بچه مدرسه ای بودم و وقتی درگیر مواد شدم، صبح قبل از مدرسه رفتن موادم را می کشیدم. یک ماه از مصرفم می گذشت که یک روز طبق معمول رفتم سرجاسازشان تا مواد بردارم. اما نبود. از مادرم پرسیدم مواد را کجا گذاشته ای تو را به خدا به من هم بدهید چند تا دود بگیرم، درد دارم. پدرم که فهمیده بود مواد می کشم سیلی محکمی به گوشم ...
بریر بن خضیر؛ روشنگری در کربلا
شما بجنگیم و در راه دفاع از تو اعضای بدنمان قطعه قطعه شود، تا جدّت روز قیامت ما را شفاعت نماید. مردمی که فرزند دختر پیامبرشان را به قتل رسانند، روی رستگاری نخواهند دید، وای بر آنها! چگونه خدا را ملاقات خواهند کرد، افّ بر آنان! آن روز که با غم و اندوه و آه و فغان به سوی آتش جهنّم فرا خوانده می شوند . [10] البته صاحب مقتل الحسین این جریان را در روز دوم محرم و پس از ورود به سرزمین کربلا بیان کرده است ...