سایر منابع:
سایر خبرها
، خوشنویسی، نوشتن دلنوشته برای رهبر انقلاب و پیام هایی برای رییس جمهور آمریکا، غرفه های سلامتو توانبخشی از بخش هایی بود که برای دانش آموزان در این مراسم تدارک دیده شده بود. در دست داشتن پرچم هایی با مضمون یا حسین ، یا ابوالفضل ، دشمن را از پنجره بیرون کردیم نباید از در وارد شود ، ما به آمریکا بی اعتمادیم؛ به دلایل کودتای 28 مرداد، حمله به هواپیمای مسافربری، تحریم های ظالمانه، تسلیح شیمیایی ...
که شهادتی باشد. این حرف ها را با خود مرور می کردم تا اینکه عبدالمهدی کاظمی با لباس سبز سپاه به جمع مدافعان حرم پیوست. پس عاشق شهدا و شهادت بود؟ بله، هر جا می نشست از شهدا می گفت. پیش مادرش که می رفت از شهدا تعریف می کرد و می گفت کاش همه با حالت شهدا به دیدار خدا برویم. می گفت مادر دعا کن من شهید شوم وقتی شهید شوم رویتان پیش حضرت زهرا(س) سفید می شود. مادرش می گفت هر شب از ...
به گزارش جام جم آنلاین از روابط عمومی شبکه یک، به گفته احمد زالی، عوامل پشت دوربین این مجموعه عبارتند از: مدیر تصویر برداری جلال زارع، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز سیامک مردانه، صدابردار بابک نیازی، نویسنده فرهاد پورسعیدی، تدوین جعفر میراشرفی، طراح گریم محسن دارسنج، صداگذار بهروز معاونیان، آهنگساز سید عماد توحیدی، طراح صحنه و لباس محسن غلامی، مدیرتولید بهمن صادق حسنی، مدیرتدارکات محمد جعفری ...
غزلی دیگر از ولی الله کلامی زنجانی: در جوانی بی حسین احساس پیری میکنم بگذر از پیری که احساس حقیری میکنم دولتِ عشقش بنازم با لباس نوکری در سفارتخانه ی دلها سفیری میکنم من فقیر اهلبیتم لیک کَشکولم پُر است فخر بر تاج ِ شهان با این فقیری میکنم گفت زاهد: از چه رو بر سینه محکم میزنی؟ گفتم از آئینه ی دل گَردگیری میکنم ...
که شدیم همه رزمندگان به خانه هایشان برمی گردند. آن زمان من هم به خانه می آیم. مسعود در پنجوین عراق به شهادت رسید. پس از شهادت او خواب از چشمانم فراری شد. پیکر مسعودم هم 12 سال گمنام بود تا اینکه سال 74 در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) سربلند به آغوشمان بازگشت. مادر شهید به شرایط امروز منطقه اشاره می کند و می گوید: یقین دارم که اگر مسعود و محسن امروز زنده بودند با دیدن شرایط منطقه و برای ...
دو تا سه سال قبل از سوی سعید مطلبی به من ارائه شد. قصه را دوست داشتم و به نظرم داستان تازه و جذابی بود. با توجه به این که مطلبی نگاه خاصی دارد و شخصیت های قصه را پخته خلق می کند، به همین دلیل خیلی راغب بودم یکی از قصه های او را کار کنم. با توجه به این که در آن زمان مطلبی درگیر ستایش2 بود، زمان نداشت فیلمنامه را بنویسد و به چند نویسنده جوان سپرد، اما کار هیچ یک از دوستان مورد رضایتش نبود، به همین ...
می سوزد مسلم بشیری نیا چکید اشک دو چشمم به روی عکس بقیع دوباره حال و هوای زیارتی دارم به این گدای شکسته هنوز امیدی هست دلم خوش است شه با کرامتی دارم فرشته های خدا نوحه خوان این غربت به گوش می رسد امشب صدای مادر تو برای حُسن ختام دو ماه سینه زنی نشسته حضرت جبریل پای بستر تو برای عرض عیادت ...