سایر منابع:
سایر خبرها
بلایی که شوهر عمه بر سر دختر نوجوان آورد
به خاطر تصادف یا بیماری بینایی ام را از دست می دادم نه اینکه شخصی عمدا این بلا را سرم بیاورد. فاطمه که حالا 11ساله است درخصوص اتفاق تلخی که 7سال پیش رخ داد، گفت: سال 88 بود و من در آن زمان 4سال بیشتر نداشتم. همراه خانواده ام به خانه عمه ام رفته بودیم و غروب همان شبی که این اتفاق رخ داد، می خواستیم به همراه خانواده ام به خانه مان برگردیم اما شوهرعمه ام اصرار کرد که شب را آنجا بمانیم. مادر ...
قصاص کردم تا دنیای دختران را خراب نکنند
که آرام دستانش را به دستان پدر گره زده بود، وارد دفتر اجرای احکام شد تا مراحل پایانی اجرای حکم سپری شود. دخترک در گفت وگویی با جام جم از روز حادثه و سختی های زندگی در این هفت سال صحبت کرد. درباره روز حادثه بگو؟ ما مهمان خانه عمه ام بودیم. شوهرش آخر شب آمد. صبح، زودتر از همه بیدار شدم. او به بهانه این که می خواهد مرا به سرویس بهداشتی ببرد تا دست و صورتم را بشویم، مرا به بخش ...
قصاص چشم در مقابل چشم اجرا شد
تلاش کردند، اما تلاش ها ثمری نداشت و او بینایی دو چشم خود را از دست داد. بعد از حضور مأموران پلیس در محل، شوهر عمه بازداشت شد به جرمش اعتراف کرد. او گفت شب حادثه برادرزنم و خانواده اش از شهرستان به خانه من آمده بودند. موقع خواب من و برادرزنم در راهرو خوابیده بودیم. می خواستم مواد مصرف کنم که فاطمه بهانه پدرش را گرفت و خواست در راهرو بخوابد. به هر حال آن شب گذشت و صبح روز بعد داخل حیاط ...
واکنش دختر قربانی آهک پاشی به قصاص عامل جنایت
به گزارش گلستان ما به نقل از ایران، 17 تیر 88 فاطمه که آن موقع چهارساله بود همراه خانواده اش برای مهمانی از همدان به خانه عمه اش در سنندج رفته بود اما نیمه شب و زمانی که همه خواب بودند، شوهرعمه اش در اقدامی هولناک با آهک چشمان دختر کوچولو را کور کرد. پس از افشای این جنایت فجیع، خانواده دخترک خواستار قصاص عامل این حادثه شوم شدند و پدر فاطمه حتی با پرداخت تفاضل دیه، شرایط اجرای سریع حکم ...
شناخت امام (ع) ضرورت هر زمان
ساعات آخر شب به صدای او از خواب بیدار می شوم و می بینم در حال مناجات با خداست تا سحر مشغول دعا و نماز و عبادت و تلاوت قرآن است و ... این حال اوست. در میان مردم هم تحقیق کرده ام از نظر صداقت در گفتار و امانت و عدالت در رفتار مورد تأیید و تصدیق همگان است. در مجموع آدمی متدین و متقی واقعی است. امام همه را گوش داد و بعد در یک جمله کوتاه از من سوال فرمود: ...
اجرای حکم کوری 2 چشم شوهرعمه معتاد
روز نو : حکم قصاص هر دو چشم مرد معتادی که روی دختری چهار ساله آهک پاشیده و او را کاملا نابینا کرده بود، از سوی دادسرای جنایی تهران اجرا شد. به گزارش شرق، پرونده شکایت والدین این دختربچه سال 88 به دست مأموران رسید و پدر دختر در شکوائیه ای که نوشت، گفت: صبح روز حادثه به دختربچه چهار ساله ام مورد حمله شوهرعمه معتادش قرار گرفت و روی صورت او چیزی پاشیده شد. بلافاصله او را به درمانگاه انتقال ...
لطفا اگر 18 سالتان نشده وارد نشوید!
بود ولی تا وقتی پلیس خبرش نکرده بود نشانی از دختر جوانش پیدا نکرده بود. پس از شناسایی جسد دخترش تعریف کرد که دختر جوان برای دیدار با دوستش از خانه بیرون رفته ولی دیگر بازنگشته است. تحقیقات پلیس، وابستگی شدید دختر جوان به پیام رسان وایبر را نشان داد و سر نخ را به مردی 30 ساله رساند که روز حادثه دختر جوان با او قرار داشته است. پس از دستگیری متهم به قتل اعتراف کرد؛ قتلی که به دلیل آگاهی دختر جوان از ...
گفتگو با دختری که شوهرعمه اش را قصاص کرد/ دست هایم را گرفته بود و آهک در چشمانم می ریخت
7 سالی است دنیای پیش رویش جز سیاهی رنگی ندارد. با عینکی سیاه روی چشمانش و به همراه پدر، وارد دادسرای جنایی شده است. هنوز هم اتفاقات آن شب شوم مانند کابوسی پیش چشمان بسته اش قرار دارد. آخرین نگاهش به دنیا صورت خشمگین شوهرعمه اش است که با چشمانی سرخ شده از خشم، او را به زمین دوخته بود و کیسه آهک را به سمت چشمانش می برد. ...
گفتگو با دختر 11 ساله که از اجرای حکم کور شدن شهر عمه اش ابراز رضایت می کند + عکس جدید
بینایی چشمان دخترک 11 ساله ندارند، خودش هنوز امید دارد پدر و مادر و خواهر بزرگترش را یکبار دیگر ببیند. فاطمه کوچولو با صدایی آرام و دخترانه از شب حادثه به رکنا گفت: همراه خانواده ام به خانه عمه ام رفتیم که شوهر عمه ام اصرار کرد که شب را در خانه شان میهمان باشیم، نیمه های شب بود که محمد به سراغم آمد و مرا به بهانه دستشویی با خودش به زیرزمین برد و ناگهان مرا روی زمین خواباند و دستانم را گرفت و ...
اسیدپاش ها باید قصاص شوند
فاطمه نمی تواند کابوس شبانه ای را که منجر به از دست دادن دو چشم زیبایش شد، فراموش کند. او وقتی آن شب تاریک را به یاد می آورد، بغض راه گلویش را می بندد و گریه امانش نمی دهد. وقتی با او حرف زدیم، معصومیت کودکانه ای را دیدیم که در صورتش موج می زد. فاطمه برای اجرای حکم قصاص دو چشم شوهرعمه اش که در شب سیاه 17 تیر سال 88 او را به جهان تاریک فرستاد از شهرستان قروه سنندج به تهران دعوت شده بود. حالا که ...
سرنوشت تکان دهنده دختری به نام ستاره
پدر خواستم که یکی از آن خرس ها را برایم بخرد امّا چنان کتکی خوردم که به غلط کردن افتادم. حسرت داشتن یک خرس پشمالوی سفید برای همیشه در دلم ماند. سنی نداشتم امّا هر شب از خدا می خواستم مرا بکشد تا از دست خانواده ام خلاص شوم. هیچ کدامشان مرا دوست نداشتند. فقط وسیله ای بودم که وقتی دلشان از همه جا پر می شد، عقده هایشان را سر من خالی کرده و آنقدر کتکم می زدند تا آرام شوند. همیشه خدا، بدنم کبود بود ...
به قلم تختی/ آیا قلب من صندوقچه محبت دختری نخواهد شد؟
و آن عکس های سفید و سیاه لخت را در پوششی از طلا جای دادم و همیشه مقابل چشمانم قرار می دادم, من با چشمان رنگارنگ و پوست های مختلف چنان خوی گرفتم که امروز پس از اینکه چندین سال از دیدار من و حیدر ظفر ترک می گذرد هنوز لبخندش, کینه اش و آرزویش که همیشه در چشمانش خوانده می شد, می بینیم, بعدها که "حیدر" از تشک و حریف خداحافظی کرد "پالم","کولایف" و آخر از همه "آلبول" پسر مو طلایی شوروی ها که امروز حتی یک ...