سایر منابع:
سایر خبرها
گدایی با درآمد شگفت انگیز!
از دادن این پول ها به من خودداری می کرد. او ادامه داد: همین موضوع موجب یکسری مشاجرات و اختلافات خانوادگی بین ما شد. وقتی دیدم با این شرایط نمی توانم زندگی کنم دست همسر و فرزندانم را گرفتم و از 10 سال قبل به مشهد آمدم. این در حالی بود که به بیماری قلبی نیز مبتلا بودم و چون کاری در مشهد پیدا نکردم همه سرمایه و پس اندازم را خرج کردم. اجاره نشینی و مخارج زیاد زندگی خیلی به من فشار ...
ساعت ها به نقش غفور فکر کردم
بچه هایش قصه های جذاب سریالی تعریف می کند. شهرزادی است برای خودش! (می خندد) بله، واقعا. از آن طرف چون برق نبود، باتری ماشین را می آورد تا بچه ها بتوانند برنامه کودک تلویزیون را ببینند. او با این که همسرش را سال ها قبل از دست داده، ازدواج نکرده و عاشقانه پای بچه هایش نشسته است. آن هم با تمام تلخی هایی که ننه آقا مادربزرگ بچه ها و زن بابای غفور با بازی پانته آ پناهی ها دارد ...
به فتح قله های بلندتر از دماوند فکر می کنم
بودم به سفر شمال دسته جمعی رفته بودیم، متأسفانه آنها توی دره می افتند و می میرند. ساعتی قبل از افتادن توی دره، من هم طبق معمول در آغوش آنها بودم و همراه آنها. موقع حرکت، پدرم می گوید ویشکا را بگیر که توی راه گریه نکند و حواس دایی پرت شود. مادرم مرا از زن دایی می گیرد و ساعتی بعد آنها توی دره می افتند و همه فوت می کنند. بی شک آنچه من امروز هستم، متأثر از تمام فضاهایی است که در همه این سال ها تجربه کرده ام. ...
یک هفته پس از ازدواج خبر شهادت همسرم را آوردند/ تمام زندگی همسرم وقف جهاد شد
طوری که قیافه اش را فراموش می کردم. در آن سالها در روستاهای شفت و بندر انزلی مشغول به تدریس بودم . در سال 65 بر اثر حادثه ای فرزندم را از دست دادم تا این که در سال 68 صاحب اولین فرزند شدم. در این سال مادرم را نیز از دست دادم و با تمام سختی ها دست و پنجه نرم می کردم و هدفم فقط رضایت خداوند متعال بود. انسان مستقلی بارآمدم و در کارها به جز از خدای خودم از کسی کمک نگرفته و نمی گیرم. خودم را مدیون خون ...
سرنوشت زنان مطلقه در جامعه چگونه است؟!
مهربان هستند و نسبت به پسرانشان حساسیت بالایی دارند، بزرگ ترین خطا را در مواجهه با این پسران مرتکب می شوند. درواقع پسرها در سه تا شش سالگی می توانند زمان بیشتری را با مادر بگذرانند اما بعد از آن بهتر است بیشتر با پدر در ارتباط باشند. 3) حس ابراز وجود در میان مردان: گاهی پسرها تصمیم به انجام کاری می گیرند که تا به حال کسی در خانواده آن را انجام نداده است؛ برای مثال با خانمی که 10 سال از ...
درآمد شگفت انگیز یک گدا در مشهد!
تحمل کند اما من به پول بیشتری نیاز داشتم و او از دادن این پول ها به من خودداری می کرد. او ادامه داد: همین موضوع موجب یک سری مشاجرات و اختلافات خانوادگی بین ما شد. وقتی دیدم با این شرایط نمی توانم زندگی کنم دست همسر و فرزندانم را گرفتم و از 10 سال قبل به مشهد آمدم. این در حالی بود که به بیماری قلبی نیز مبتلا بودم و چون کاری در مشهد پیدا نکردم همه سرمایه و پس اندازم را خرج کردم. اجاره نشینی ...
حقایقی درباره هدیه تهرانی که نمی دانستیم
از دست او برنمی آید .در زندگی عادی هم ممکن است بستگان یا همسایه شما پشت سرتان حرفهای ناخوشایند و نامربوطی بزنند . می توانی بروی سراغش و بااو دعوا کنی و یا قضیه را رها کنی من از جایی به نتیجه رسیدم که بگذرم . سالی هشت بار مرا شوهر می دهند زمانی یکی از نشریات زرد گفت وگویی به اصطلاح اختصاصی با مادر هدیه تهرانی می کند و حرفهایی عجیب غریب منتشر می شود . تهرانی با مادرش درباره آن ...
عروس خوشقدم دزد را به دام انداخت
پلیس تماس گرفتم و موضوع را اطلاع دادم. پس از این مأموران برای بررسی موضوع دست به تحقیق زدند. بررسی ها نشان داد خودروی سرقتی را مستأجر طبقه چهارم که مرد 43 ساله ای به نام فرشاد است، شب قبل به داخل پارکینگ آورده است. همچنین در بررسی های بعدی مشخص شد فرشاد سارق سابقه داری است که چندین سابقه سرقت خودرو و لوازم داخل آن در پرونده اش ثبت و به تاز گی از زندان آزاد شده است. در ادامه مأموران با ...
آیات حقوقی تورات
. اکنون سخن مرا بشنو، تو را پند می دهم و خدا با تو باد و تو برای قوم به حضور خدا باش و امور ایشان را نزد خدا عرضه دار. 20. و فرایض و شرایع را بدیشان تعلیم ده و طریقی را که بدان می باید رفتار نمود و عملی را که می باید کرد بدیشان اعلام نما. 21. و از میان تمامی قوم مردان قابل را که خداترس و مردان امین که از رشوت نفرت کنند جست وجو کرده، برایشان بگمار تا رؤسای هزاره و رؤسای صده و رؤسای پنجاهه ...
ریل بینبریج؛ داستان نویسی به سبک چارلز دیکنز
؟ وای خدای من، بله. فاجعه بود. مادرم وقتی با پدرم ازدواج کرده بود که او تاجر موفقی بود و می توانستند خانه ای بزرگ و خدمتکاری در خانه داشته باشند. بعد از یک سال همه اینها از دست رفته بود و مادرم احساس می کرد سرش کلاه رفته. پدرم خیلی زیاد عصبانی می شد، البته هرگز دست روی کسی بلند نمی کرد، اما زبان خیلی تندی داشت. شیزوفرنیایی بود، در حالت عادی آدمی معمولی و دوست داشتنی بود، ولی وقتی عصبانی ...
از زندگی مجردی راضی هستیم!
کنم و خوش می گذرانم. او ادامه داد: اگر ازدواج کنم باید مسئولیت زندگی را به عهده بگیرم و هیچ وقتی برای خودم ندارم و پس از آن هم باید بچه دار شوم و بچه داری را هم به کارهای خانه اضافه کنم. مادر سحر با غضب به دخترش نگاه کرد و گفت: زمان قدیم که من ازدواج کردم بحث این حرف ها نبود، پدرو مادرم یک روز مرا صدا کردند و گفتند دختر جان وقت ازدواجت رسیده باید به خانه شوهر بروی و یک نفر ...
همسر پورحیدری: فقط یک بار به منصور دروغ گفتم
دانستم و او هم برای همه کارهایش با من مشورت می کرد. پس خانه هنوز این غم را باور ندارد؟ - هنوز نه! لااقل من که هنوز نمی توانم به خودم بقبولانم که منصور نیست. فقط وقتی دوستانش برای همدردی با ا به خانه می آیند یادم می افتد که منصور رفته و دیگر بر نمی گردد. وگرنه او به دلیل همراهی با تیم های مختلف ملی و باشگاهی و یا سفرهای کاری بارها در این 41 سال از خانه می رفت و بعد از چند روز ...
در بیان این جملات خساست به خرج دهید، لطفاً!
اما اینکه مادر او در مورد شغل من نظر بدهد دیگر قابل تحمل نیست. اگر او مادرش را دوست دارد و نظراتش را قبول دارد، باید رابطه خود را میان خودشان دو نفر نگه دارند و به من تعمیم ندهند. فردی که درک بالایی داشته باشد می فهمد که نباید در تفکرات و تصمیماتِ فردی دیگران دخالت کند. اگه بچه ها خوشحال باشند کافی است، این طور نیست؟ محمد 45 ساله می گوید: در پاسخ این حرف دوست دارم فریاد بکشم که نه ...
برای المپیک بعدی بدنم را آماده نگه می دارم/ به شدت مغرور و تودارم
خواهر دارم که هر دو هم از من کوچکتر هستند. درس می خوانی؟ خیر!حدود چهل واحد از تربیت بدنی را پاس کردم اما آنقدر گرفتار اردوهای تمرینی و مسابقات بودم که نتوانستم به تحصیلاتم ادامه دهم و پس از چهار سال رفت و آمد به دانشگاه سرانجام موقتا ترک تحصیل کردم تا در فرصتی مناسب درسم را تا جایی که لازم است ادامه دهم. کنار والیبال شغل دیگری هم داری؟ بله! با پدرم در کار ساخت و ...
همسرم بهترین رفیقم است
رل بازی نکرده، بلکه همیشه سعی کرده ام سیال باشم و می گذارم جریان زندگی مرا هدایت کند. در واقع همیشه سعی می کنم زندگی به من راهش را نشان بدهد و این که تا چه میزان می توانم در رودخانه زندگی شنا کنم! بهترین کادوی تولدتان تا به امروز چه بوده است؟ فکر می کنم ازدواج با آقای آئیش بهترین کادوی زندگی ام است. وجود او بهترین اتفاق زندگی من است. اگر این اتفاق نیفتاده بود و آقای آئیش سر ...
طنز؛ برسد به دست آهویی که فرار کرده زِ دستم
ابراز تمایل و ارادت و از این دست چیزها می کند. آهو جان ! کاش بودی و می دیدی که بعد از تعرض آقای تشنه به رعنا، چه اتفاقی افتاد. فکر کن رعنا و عماد مثل دیوانه ها نشستند ماکارونی خوردند و آهنگ رعنا ی قمرالملوک وزیری را گوش دادند! باور کن! یک بار در بچگی برادر بزرگ من می خواست به زور ماچم کند، پدرم به جرم تعرض، سیلی بارانش کرد. درصورتی که می توانست مثل رعنا و عماد خونسرد باشد و مثلاً به ...
توفیق شهادت نداشتم
حریه . بنده تقریباً در سال 57 بود که خواستم به طلبگی بیایم منتها پدرم کشاورز بود و بعد از پیروزی انقلاب اجازه نمی داد. می گفت همین جا باش و در کشاورزی به ما کمک بکن. به هرتقدیر ما ماندیم. رسای اندیشه- بالاخره چطور و در چه سالی توانستید وارد حوزه شوید؟ سال 62 بود که ما وارد مجموعه حوزوی شدیم؛ یعنی بنده و دوستان بنده که الآن در محلات به عنوان امام جمعه شهرستان، اساتید حوزه ...
مادرم وقتی فهمید گوشی ام را دزدیده اند خوشحال شد امانمیدانست به سرنوشت خودم گندزدم!
راک نیوز - حدود چهارماه قبل درفضای مجازی با دانیال آشنا شدم. ما در شبکه های اجتماعی عضو یک گروه بودیم و برای همدیگر پیام می فرستادیم. این ارتباط مخفیانه به یک احساس هیجانی تبدیل شد. مادرم هر روز تذکر می داد دست از این مسخره بازی ها بردار و این قدر خودت را درگیر گوشی وامانده ات نکن. اما من معتاد شده بودم و فکر می کردم بدون گوشی تلفن همراه دیگر نمی توانم نفس بکشم. یک روز غروب ...
با نازیلا در خیابان آشنا شدم/ زمانی که همسرش در خانه نبود از من می خواست تا به آنجا بروم
. من مهران، 22سال دارم بیزاری از زندگی، در نگاه پسر جوان موج می زند. وقتی با او روبه رو شدم که خماری به سراغش آمده بود و مدام تقاضای زهرماری داشت. پسر جوان پس از کمی کش وقوس رازهای مگوی زندگی اش را چنین برایم تشریح کرد: از 4سال و 4ماه قبل خانواده ام مرا طرد کردند. همیشه خجالتی بودم تا اینکه اتفاقی با زنی شوهردار آشنا شدم و همان شد که در خانه اش معتاد شدم ...
معرفی و بررسی نوشته های بزرگ علوی
حوصله داشته باشد و از جزجز تریاک بیزار نشود. سپس روایت دیگری از ماجرا را، منتها با تأکیدی متفاوت، از دختر می شنویم که، همان طور که پروفسور ویکنز می گوید، به نوبه ی خود، در زمختی حیوانی، پریشان احوالی و نامفهومی، دست کمی از ’ف‘ ندارد . حساسیت بیش از حد مرد تریاکی، بدگمانی شگفت، رشک و وابستگی اش به دختر سرانجام او را وامی دارد دختر را خفه کند - و خودش هم به طرز مرموزی ناپدید می شود. ...
به امین شب بخیر گفتم و به رختخواب رفتم / باورم نمی شدکه او اینقدر بی آبرو و بی حیا باشد
همیشه از دخترهای زود باور بدم می آمد حتی دوستانی را انتخاب می کردم که مثل خودم زود باور نباشند و به هر کسی به راحتی اعتماد نکنند به قول مامانم توی این دوره زمونه دیگه حتی نمی تونی به چشمهات هم اعتماد کنی وای به حال غریبه ها. تقریبا بیست وهفت بهار از عمرم گذشته بود متولد اردیبهشتم و چون در فصل گل و غنچه دنیا آمدم مادرم اسمم را غنچه انتخاب کرده بود تا به قول خودش همیشه مثل یک غنچه شاداب و با طراوات ...
حجت الاسلام بی آزار تهرانی: اصالت داشتن دنیا برای انسان، موجب بیچارگی است
لوقعت علیکم کالسقر الغضبان علی عصافیر الطیران 5 خدا را شکر می کنم که کعبه را کرامت بخشید و حفظ شد به قدم پدر آقایم حسین علیه السلام؛ حضرت عباس نگفت به قدوم پدر خودم بلکه فرمود: به قدوم پدر حسین علیه السلام. به تحقیق مردم تلاش می کنند به حجرالاسود بوسه زنند ولی حجرالاسود آرزو می کند تا دست امام حسین علیه السلام را بوسه زند. اگر آقایم امر نکرده بود و دست مرا نبسته بود آن وقت می دیدید یک نفر ...
مرضیه دباغ بانوی مجاهد و خستگی ناپذیری بود/ ولایتمداری شاخصه اصلی مادرم بود
.... ** ولایتمداری شاخصه اصلی مادرم بود رضوانه دباغ، یکی از دختران مرحومه حدیدچی دباغ و از زندانیان سیاسی دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که قریب شش ماه در زندان های ساواک زندانی بود، درباره ویژگی های مادرشان گفت: فصل الخطاب صحبت های من، فرمایشات مقام معظم رهبری که بحمدالله مادر با آن روشنگری و بصیرتی که رهبری فرمودند: ثابت قدم، بر صراط مستقیم و پیرو ولایت؛ باقی مانند و این ...
آزار و اذیت گروهی دختر جوان در خانه مجردی دوست پسرش / از جملات زیبای آرمان لذت می بردم
رابطه بگویم با گوشی تلفن عکسی از خودم گرفتم و برایش فرستادم. از آن روز به بعد آرمان تهدیدم کرد. که اگر برای حذف عکس از گوشی نزد او نروم عکسم را برای پدرم ارسال می کند. خیلی ترسیده بودم اگر پدرم تصویر مرا آن گونه می دید چه پیش می آمد؟نمی توانستم تصمیم درستی بگیرم، حتی نتوانستم موضوع را برای مادرم که رازدار اصلی زندگی ام بود بازگو کنم. آن روز به خانه مجردی آرمان رفتم. و او نه ...
مسئولان کاری نکنند که قلب خانواده های شهدا غصه دار شود
ترکمن بود رفتم و آقای محبوبی، آنجا مرا دیدند و مدتی بعد به خواستگاری ام آمدند، آن وقت من 14 ساله بودم اما مادرم اصرار به این ازدواج داشتند و من هم پذیرفتم، حاصل این ازدواج 6 فرزند بود. از فرزندان شهیدتان بگویید؟ شهید حسین محبوبی، متولد 1339 بود، در همان سال های کودکی به دبستان می رفت، شور انقلابی داشت، کلاس پنجم ابتدایی بود که کتاب های سیاسی می خواند و فعالیت های ضد رژیم انجام ...
هوای این دختران را داشته باشیم
90 درصدی است، خود را مدیون دست اندرکاران موسسه خیریه وحدت می داند. وی گفت: 15 سال است که از دخترم در این مرکز نگهداری می شود و واقعا نمی دانم با چه زبانی از زحمات آنها تشکر کنم. وی گفت: از هر حیث به بچه من خدمات می دهند؛ حاضرم دست تک تک مسئولان این مرکز از مدیریت تا آن کارگرشان را ببوسم چون کمک بزرگی به زندگی ما کرده اند. وی طرز رفتار و تعامل کارکنان این مرکز را ...
داستان یک "عشق" در جنگ جهانی دوم
بزرگ به او هدیه دادم و در آن این جمله را حک کردم: "از طرف خدمه به کاپتان"؛ زیرا قرار بود در کشتی اسکونر فقط من همراهش باشم. افسوس که سال ها بعد از خانه ام سرقت شد. اشیاء زیادی دزدیده شد؛ اما دزدیده شدن آن جعبه سیگار بیشترین صدمه را به من زد. مارس 1942 اینکه تا این حد از مرگ من هراس داری، مرا نگران می کند... افراد کمی عشقی که ما به هم داریم را تجربه می کنند و به نظرم ما ...
درباره ی - بوف کور -
است - در هر صورت من به هیچ چیز اطمینان ندارم. از هویت خودش نیز مطمئن نیست: در آینه نگاه کردم خودم را نشناختم. نه، آن ’منِ‘ سابق مرده است، تجزیه شده... بوف کور - اگر گفته ای از جان کیتس، شاعر انگلیسی، را به کار بریم - به نوعی زندگی پس از مرگ (3) ادامه می دهد، جسد زنده ای است در قفس لحظه های لایزال. روز و ماه چیست؟ برای من معنی ندارد، برای کسی که در گور است زمان معنی خودش را گم می کند. کتاب ...
امام حسن مجتبی(ع)
به دست جعده دختر اَشْعَثِ بنِ قِیس مسموم شد و بر اثر همان زهر به شهادت رسید. حکومت اموی پس از تحمیل صلح بر امام حسن علیه السلام گرچه به بسیاری از اهداف خود رسیده بود، ولی هم چنان وجود امام حسن علیه السلام مانع از به اجرا درآوردن برخی از نیّات پلید آنان بود. از جمله اهدافی که معاویه دنبال می کرد تعیین جانشین برای خود بود. وی از اجرای این تصمیم که برخلاف مفاد صلح نامه او با امام حسن علیه ...
واکنش مادر شهید به دربار پهلوی / لحظات آخر شهید سید حسین امامی
...، بروید و در باره رفتار خودتان فکر کنید. او همیشه با حرف ها و رفتارش ما را وادار به بازنگری فراوان درباره رفتار و گفتارمان می کرد و دشمن سرسخت کدورت، انتقام و گلایه بود؛ اما همین زن در مقابل ستمگران، ذره ای مدارا به خرج نمی داد و چون کوه می ایستاد و چون رعد می غرید. صلابت مرحوم مادرم در چنین مواقعی، تن مخاطب را می لرزاند. خوب به یاد دارم که پس از شهادت سید حسین، چند نفر از طرف دربار ...