سایر منابع:
سایر خبرها
فیلم عروسی ارتباط کثیف تازه داماد با سوسن را بر ملا کرد / با این آبروریزی چگونه به چشمان پدرم نگاه کنم
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، در دوران دبیرستان وقتی سخن از ازدواج به میان می آمد من با قاطعیت به دوستانم می گفتم با کسی ازدواج خواهم کرد که مورد تایید پدر و مادرم باشد. اما نمی دانم چرا وقتی درگیر عشق خیابانی شدم همه چیز را فراموش کردم تا این که زندگی ام در همان شب عروسی از هم پاشید و... دختر 19 ساله در میان های های گریه هایش و در حالی که عنوان می کرد با وجود آن که دیگر زندگی ام ...
مادرم شاهد رفتار زشتم در داخل پراید بود / دلم برای مادرم می سوزد که پاسوزم شد +عکس
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، صبح روز بیست و یکم خرداد ماه سال گذشته بود که دود سیاه رنگی ناشی از آتش سوزی یک خودرو در زمین های زراعی به هوا بلند شد و نظر اهالی روستای دوست آباد، از توابع مشهد، را به خود جلب کرد. در حالی که آتش این سواری زبانه می کشید، اهالی روستا از مرد گرفته تا زن و بچه، به سمت خودرو دویدند تا شاید بتوانند به سرنشینان احتمالی محبوس شده در آن کمک کنند، اما دیگر کار ...
سر زده به اتاق پسر 10 ساله ام رفتم و چیزی که دیدم قابل باور نبود / شوهر بی غیرتم در چشمانم زل زد و گفت ...
...، تو این همه سال دردمو با هیچ یک از اعضای خانواده ام نگفته ام، آخه برم چی بگم، مرد آرزوهام که روزی به گفته خودش برای ازدواج با من حاضربود هر شرطی را بپذیرد و من برای او تمام زندگیش بودم، کتکم می زند، فساد اخلاقی دارد، شبها در حضور من فیلم مستهجن می بیند و... بازهم همه اینها را تحمل کردم، اما این کار آخریش قابل تحمل نیست، دیشب به همین خاطر درگیر شدیم، وارد اتاق پسرم که شدم آنچه دیدم ...
آزار و اذیت دختر دانشجوی تهرانی داخل پراید پارک شده در خیابان خلوت / مرد 39 ساله به اعدام محکوم شد
هم مرا با کتک مورد آزار شیطانی قرار دادند که بیهوش شدم و زمانی که به هوش آمدم دیدم در بیمارستان هستم. گویا زن و شوهری که از آن محدوده عبور می کردند مرا به بیمارستان منتقل کرده بودند. پس از اظهارات دختر جوان عملیات دستگیری دو مرد شیطان صفت در دستور کار پلیس قرار گرفت در حالی که تنها سرنخ پلیس شماره پلاک خودروی پراید سفید رنگ بود، سرانجام مالک خودرو را شناسایی کردند و برای بازجویی به اداره ...
کار زشت مرد گچ کار با یکی از پسران فامیل در ساختمان نیمه کاره
پسرخاله ام مشغول گچ کاری بودیم که بر سر مسئله ای با هم شوخی کردیم. او آرام به صورتم سیلی زد که من عصبانی شدم و به او تذکر دادم. یک دفعه درگیر شدیم و با هم بگو مگو کردیم اما کارگران میانجیگری کردند و به دعوای ما خاتمه دادند. اما این پایان ماجرا نبود و ظهر دوباره با هم درگیر شدیم. این بار هم کارگران به دعوای ما پایان دادند. پس از آن صاحبکارم از من و پسرخاله ام خواست یا من یا او به شهرستان ...
باردار بودم و یک شب و قتی سر زده به خانه برگشتم ناصر را با یک زن درصحنه زننده ای دیدم
می کرد ولی من که به ناصر علاقه مند شده بودم آن قدر پافشاری کردم که پدرم به ازدواج ما رضایت داد. روزی که سر سفره عقد نشسته بودم خودم را خوشبخت ترین دختر می پنداشتم و شاد و خوشحال به ناصر پاسخ مثبت دادم. زمان زیادی از عقدمان نگذشته بود که ناصر را شناختم. او مدام با دوستانش به خوشگذرانی می پرداخت و در مقابل اعتراض هایم مرا مورد قرار می داد و هر بار پدر و مادرش با دلداری و محبت هایشان مرا آرام می ...
اتفاق تلخ برای زن جوان تنها در اتاق خواب / دارم به آنجا می آیم تا خانه را روی سرت خراب کنم
جنایت زده است.کارآگاهان در ادامه تحقیقات پی بردند که زن جوان با مردی به صورت موقت ازدواج کرده و او گاهی به خانه همسرش رفت وآمد داشت. این مرد بازداشت شد و ادعا کرد که 2شب قبل از حادثه خانه قربانی بوده و آخرین بار عصر روز 28آبان ماه با او صحبت کرده است. هرچند خانواده قربانی از همسر موقت وی شکایت داشتند اما چون مدارکی علیه وی نبود، این مرد آزاد شد. راز پیامک های تهدیدآمیز هنوز علت ...
مشاورانی که ممکن است مایه شرمساری بشوند
از واقعیت ها بسازد و به خورد خلق الله بدهد و البته عده ای هم گویا خواسته یا ناخواسته در تکمیل این پازل، کمک رسان بدنه ملول و خسته دولت بوده اند اما همان طور که قبلا هم گفته شد جناب روحانی و مشاورانش یک بدبیاری بزرگ دارند و آن هم این است که واقعیتی هم وجود دارد که دور از صفحات روزنامه های زنجیره ای و سایت های یارانه ای در صحنه واقعی زندگی مردم جاری می شود و در سال پایانی دولت بدجور هم پرده ...
آشنایی در تلگرام ، حمله خونین در دانشگاه
... وی ادامه داد: پسرجوان حتی بارها به محل کار نسترن رفته و برایش مزاحمت ایجاد کرده بود. به حدی که او از محل کارش استعفا کرده و دیگر به سرکار نمی رفت اما ماجرا انگار تمامی نداشت. پسر جوان چند روز قبل تر از حادثه به محل کار پدر نسترن رفت تا از او خواستگاری کند اما پدر نسترن به او گفته بود که باید در این خصوص فکر کند و تصمیم بگیرد. با این حال پسرجوان با تهدید به پدر نسترن گفته بود که اگر با ازدواج ...
مؤلفه های مفهوم انقلاب اسلامی در رمان های جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان
...، دست از سر مادر من بردارید. یک نفر از حرم سرایتان کم می شود. مردان خندید: چند صباحی بگذار معنی زندگی را بفهمد. حاضرید با مادرم ازدواج کنید؟ چه حرف ها می زنی؟ من اگر از زنی خوشم بیاید لزومی ندارد که حتماً با او ازدواج کنم. من از خیلی زن ها خوشم می آید، پس به قول تو حرم سرا تشکیل بدهم .... جزیره سرگردانی 246 سیاسی فساد طبقه حاکم 7 از پله های بسیاری ...
ویترین مرگ در بازار فروش سنگ قبرها
قبر به این قشنگی. تا حالا شده عکس کسی را برای نمونه بزنید، بعد صاحبش پیدا شود و شاکی شود؟ نه؛ اما یک بار برای یک پسر جوان سنگ قبر زده بودیم، بعد از روی همان عکس یک سنگ قبر برای نمونه درست کردیم، پدرش بعد از مدتی آمد و خیلی ناراحت شد، داد و بیداد کرد، دوست نداشت عکس پسرش روی سنگ دیگری باشد. ما هم عکسش را پاک کردیم، عکس دیگری زدیم. این را مغازه دار کناری می گوید، حق به ...
مجردها چه دیدگاهی نسبت به خواستگاری دخترها از پسرها دارند؟
سرویس زناشویی جوان ایرانی - بخش دانستنیهای قبل از ازدواج: عده زیادی از مردم معتقدند درخواست ازدواج یک دختر از پسر سخت و سنگین است باید گفت اگر چه در شرع مسأله دختر از پسر حرام نیست، اما مناسبات جهان هستی و نیروهای غریزی و همچنین سنت های حاکم بر روابط اجتماعی این موضوع را به صلاح خانواده نمی داند. برداشت اول خیلی های مان کلیپ دخترک عاشق پیشه را در شبکه ...
274 قدم از شب خاطره گذشت/خاطره ای که برای نخستین بار بیان شد
پایان صحبت هایش، خاطره ای از یکی از رئیسان حزب بعث را تعریف کرد. گفت که در خاطراتش نوشته است: در دفترم بودم که از حزب تماس گرفتند و مرا خواستند. در دفتر مرکزی پوشه ای حاوی پلاک و کارت به من دادند. کارت و پلاک متعلق به پسرم بود که در آمریکا درس می خواند و به عراق آمده بود. در راه گفتم خدایا به مادرش رحم کن. جنازه را دیدم. متوجه شدم پیکر فرزند من نیست، اما گفتم پسر من است. بیرون شهر رفتم که جنازه ...
ناگفته های یک زن بیوه جوان از سرنوشت سیاهش
روز نو : زن جوان که نمی توانست باور کند این گونه مورد تحقیر و تمسخر قرار گرفته است با ناراحتی بسیار ماجرای زندگی اش را این طور شرح داد و به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی مشهد گفت: در یک خانواده 7 نفره بزرگ شدم. پدرم کارگری زحمت کش است و من فرزند آخر خانواده هستم. 2 خواهر و 2 برادر بزرگ تر از من سر و سامان گرفته بودند و با تشکیل خانواده زندگی موفقی نیز داشتند. در این میان پدرم ...
من اما جمشید هستم
خواست تانک مرا به مهمان هایش نشان بدهد. من تانک را بردم و آنها موتور تانک را برداشتند. وقتی به خانه بر می گشتم، جلوی در خانه مادرم پرسید چرا تانکت این طوری شده؟ گفتم: این پدرسوخته ها این کار را با آن کردند! مادرم عصبانی شد و از مردی که توی کوچه نشسته بود، سیگارش را گرفت و پشت دستم را سوزاند. شاید باور نکنید من نه برای خودم غصه خوردم و نه از دست مادرم عصبانی شدم. دلم برای مادرم بیشتر از ...
مجموعه داستان های کوتاه اجتماعی صلاح عسگرپور ( 5 ) : دیدار سرنوشت ساز پزشک و بیمار
را آغاز کردند تا این که نشانی مادر وی را به دست آوردند. هوشنگ پس از 35 سال در حالی به مادرش رسید که تصور نمی کرد او را زنده ببیند. زن میانسال که با مشاهده پسرش شوکه شده بود گفت: شوهرم مرد بیکار و معتادی بود که وقتی باردار شدم از من خواست بچه را سقط کنم اما قبول نکردم. به همین خاطر با کار در خانه های مردم خرج زندگی را تامین می کردم اما یک روز وقتی از محل کار به خانه برگشتم هیچ اثری از ...
ارتباط کثیف زن شوهر دار با مرد غریبه
من درباره مجرد یا متاهل بودنم پرسید. به دروغ گفتم مجرد هستم البته او هم دروغ گفته بود و درحالی که شوهر و سه فرزند داشت گفته بود شوهر و فرزندش در تصادف کشته شده اند. به غیر از مقتول با زن دیگری هم ارتباط داشتی؟ بعد از ازدواج اصلا به فکر ارتباط با زن دیگری نبودم تا اینکه پارسال با همسرم به مشکل خوردم و بعد با یاسمن آشنا شدم البته اصلا به فکر دوستی با او نبودم اما وقتی پیش آمد ...
رازی شوم در خلوت مردی با خواهرزن
خواستیم با روحیات هم آشنا شویم، با اختلافات زیادی روبه رو بودیم. هر ازگاهی با هم دعوایمان می شد و خیلی زود هم آشتی می کردیم. تا این که چند وقت پیش دعوای سختی با هم کردیم و من برای قهر به خانه مادرم رفتم. خیلی از دست فرشاد عصبانی بودم. او هم همین طور؛ تا این که بعد از گذشت چند روز با هم آشتی کردیم. تصور می کردم مشکل حل شده، اما از خواهرم حرف هایی شنیدم که شوکه شدم. او گفت چند روز پیش زمانی که من و ...
عاقبت شوم یک دوستی خیابانی
به گزارش شفاف، مریم در دایره اجتماعی کلانتری سناباد مشهد افزود: پدرم به شرطی موافقت خود را با این ازدواج اعلام کرد که چند سال در دوران عقد بمانیم تا آمادگی های لازم برای تشکیل زندگی مشترک را پیدا کنیم. به این ترتیب به عقد پسر مورد علاقه ام در آمدم، اما از همان روزهای اول دوران نامزدی متوجه شدم عادل تعادل روحی و روانی ندارد. من در مدت کوتاهی فهمیدم او به مواد مخدر صنعتی معتاد است و همان موقع بود ...
مصاحبه با مهوش صبرکن (عکس)
مانع کار ما می شد. از طرفی، هم من و هم همسرم دوست داشتیم کنار تئاتر در کارهای سینمایی و تلویزیونی هم بازی کنیم. به همین دلیل از سال 1374 در تهران مستقر شدیم و شیراز را ترک کردیم. البته گاهی اوقات برای دیدن پسر، عروس و نوه ام به شیراز می رویم. مهوش صبرکن : من 7 تا خواهر دارم. مادرم ما را طوری تربیت کرد که احترام هم را نگه داریم و پسوند آقای یا خانم را کنار اسم هم به کار ببریم ...
بلایی که ناصر بر سر دوست دخترش در اتاق خواب آورد / وقتی سوسن به خانه مان آمد مادرم درمنزل نبود
موضوع را با او مطرح کردم. آن زمان مادرم در منزل حضور نداشت و برادر کوچکم در اتاقی دیگر موسیقی گوش می داد به همین دلیل صدای ما را نشنید. سوسن وقتی فهمید قصد ندارم با او ازدواج کنم به شدت عصبانی شد و مرا هل داد، من هم عصبانی شدم و او را هل دادم که سرش به لبه تختخواب برخورد کرد و بی حال شد. من که کنترلی بر رفتارم نداشتم سر او را چندبار دیگر به میله تخت کوبیدم و بعد با میله بارفیکس هم چند ضربه ...
روزی که اصلاح طلبان شورا به روی ناموس وطن تیغ کشیدند/ یکی می گفت رد صلاحیتشان کنید دیگری می گفت اعدام
نجومی رأی ندهید!". این سخن سخنگوی فراکسیون اصلاح طلبان شورای شهر تهران، پرده از خواسته اصلی اصلاح طلبان بر می دارد، جنگی زرگری برای کسب آرای شورای شهر و نشستن بر کرسی های هیئت رئیسه. معصومه آباد گویی کم کم از ابهام خارج می شود. او خود می گوید: آن موقع دوزاری ام افتاد و هوشیار شدم. مسئله انتخابات و کرسی های شورا و شهردار بود. گفتم "دستتان درد نکند". آقای دکتر حافظی هم یک جمله ...
با پیامبر در آخرین ساعات حیات
مادرم به فدایت! اگر این واقعه رخ داد، چه کسی بر شما نماز بخواند؟ آن حضرت صلی الله علیه و آله رو به علی علیه السلام کرد و فرمود: ای پسر ابوطالب، پس از آن که روح از بدنم جدا شد، بدنم را به خوبی غسل بده و مرا در این دو پارچه (که پارچه های مستعملی بودند) یا میان پارچه سفید مصری و برد یمانی کفن کن و مرا در پارچه گران قیمت کفن نکن. سپس جنازه ام را تا کنار قبرم حمل کنید. در این هنگام، اول ...
چندنکته از زندگی مردی که همیشه سیگار به لب داشت
. این ازدواج باشکوه عمر زیادی نداشت چون به محض آنکه فیدل به زندان افتاد خانم پولدارش نشان داد قصه خیلی هم عاشقانه نبوده است و تقاضای طلاق کرد. اما فیدل بعد از زندان دوباره ازدواج کرد و به تلافی ازدواج صاحب 4 پسر شود تا در مجموع 5 بچه چریک را در خانه تربیت کند. کاسترو و 50 تن از یارانش در 26 جولای 1953 دسته جمعی به سربازخانه ای در مونکادا واقع در بندر سانتیاگو حمله کردند که از شانس بد ...
متن نوحه امام حسن مجتبی (ع)
...> *************************** واویلا،ای خواهرم زینب بیا،ببین شدم از درد و غم حاجتروا پاره جگر شدم ز زهر اشقیا،بشنو ولی تو شرح ماتم مرا قاتل من غمهای مادره،دلم مثه آلاله پرپره خودم دیدم غمدیده مادرم،در بین دیوار و دره قلب ما بر درد و غم آغشته شد،یا فضّه خذینی محسن کشته شد واویلا،وای مادر وای مادرم... واویلا،هستی تو نور عین من،برای من گریه نکن حسین ...
وسط دعوای دایی با پدر، گیر کردن کف گیر در سر کودک/ باج میلیونی پسرجوان بخار منتشر نشدن فیلم مستهجن/ زنده ...
علاقه اش به مکان خلوتی رفته و افرادی به طرز ماهرانه ای از نامبرده فیلمبرداری کرده و مدعی شده اند اگر به خواسته های آنها تن ندهد فیلم ها را برای خانواده خودش و دختر جوان ارسال می کنند. از این رو تحقیقات پیرامون این موضوع متمرکز شد و سرنخ هایی به دست آمد . ماموران با کسب مجوز قضائی توانستند ردپای اعضای یک باند را در این پرونده به دست آورند و در نهایت با جمع آوری دلایل و مدارک لازم دو مرد ...
داستان "دردانه ای" که به داعش پیوست!
پیدا کردند. رشید در این نوشته به مرگ خود فکر کرده بود. کسی نمی دانست کِی آن را نوشته. امابه وضوحمی خواسته اعضای خانواده آن را پیدا کنند. سپس پلیس به خانه آن ها آمد. مأموران رشید را در دوربین هایمداربسته شناسایی کرده بودند. "در دعاهایتان مرا فراموش نکنید و به یاد داشته باشید که بالاخره همه می میرند. پس همان طور که الله فرمان داده او را بپرستید و نماز و عبادت را فراموش نکنید؛ زیرا "نماز کلید ...
دست پاکی ؛ روایت زعفران و زنان غیور مهاجر افغانستانی+ تصاویر
...> از خودش می گوید و اینکه هر روز همین ساعت اینجا می آید و سه یا چهار کیلو زعفران برای پاک کردن می برد، از اینکه در این سال های مهاجرت و پس از فوت همسرش چه سختی ها کشیده، از اینکه یک دختر و پسر دارد و دخترش دانشجوست و پسرش نه ماه مدرسه را کار نیمه وقت و تابستان ها در کوره آجرپزی کار می کند و چشمانش برق می زند وقتی می گوید دوست دارم بچه هایم برای خودشان کسی بشوند و حتی میان صحبت هایش برایم از زیبایی ...
تحلیل جرم شناسی خودکشی در کهگیلیویه و بویراحمد
بگیرد گرچه متأسفانه مسئولین استان چندان اعتقادی به مباحث علمی و آکادمیک ندارند-چنان که پایان نامۀ کار شناسی ارشد اینجانب که در دانشکدۀ حقوق دانشگاه شیراز در سال 1384 با موضوع علل و عوامل افزایش اعتیاد به مواد مخدر در استان کهگیلویه و بویراحمد با زحمت فراوان و سخت گیری اساتید آن دانشگاه نگاشته شده بود در کتابخانۀ شخصی اینجانب سال هاست که خاک می خورد- ولی حسب احساس دین و اندک اندوختۀ علمی ناچار شدم ...
آیه؛ دختری که از محاصره داعش گریخت/ دلم برای آغوش مادرم تنگ است
امتیاز خبر: از تعداد رای دهندگان مهر – گروه استان ها- اسد بابایی : لحظات عرفانی شب احیاء و شب قدر بود و از دریچه نگاهم به دنبال پوشش خبر این شب پر فضلیت بودم، به چند مسجد سر زدم و آخر سر به امامزاده سید حمزه در مرکز شهر تبریز رسیدم، به دنبال فردی برای گفتگو می گشتم که ناگهان دخترکی کوچک با حجاب زیبا و دست های نحیف رو به آسمان نظرم را جلب کرد، به سمتش رفتم، متوجه من نشد، خودم را جمع و ...