سایر منابع:
سایر خبرها
حسینی: چرا داور وقت کشی ذوبی ها را ندید؟/ حرف های سلیمانی باعث شد کمال دقیقه 2 اخطار بگیرد
فصل اول گرفتیم نیم فصل دوم فقط 5تا بازی بیرون از آزادی داریم 10تا بازی تو خونه بازی میکنیم شک نکنید حتا واسه یه لحظم دلتون نلرزه امسال جام مال ماست نقل قول +10 #10 hamed sorkh 2016-12-16 20:57 اصلا تابلو نیست طرفدار کیسه ای. خخخخخخخخخ بچه جون چند سالته. ..20ساله به عشق پرسپولیس دارم زندگی میکنم خوبو بده تیمم میدونم چیه مثل شما احساسی نظر نمیدم...همین طرفدارایی مثل شما ...
حاج رحیم ثواب مجاهدتهایش را بامن تقسیم کرده
کنم از کودکی به تربیت فرزندان اهمیت و راه درست را به فرزندان آموزش دهند. درد دلم با بانوی مقاومت این است تا به شهدای مدافع حرم که در بیابان های سوریه غریب و تنها افتادند سر بزنند. از بی بی می خواهم به امام حسین(ع) بگوید به رحیم من سر بزند. منبع: روزنامه جوان ----------------------------------------------------------------------------- تذکر: کاربر محترم! انتشار ...
ذوب آهن 1-0 پرسپولیس / اولین شکست فصل فرصت فاصله گرفتن صدرنشین را گرفت
محروم؟ یه بازی خیالمون راحت باشه انصاری بره چپ عالی میشیم بخدا ماهینی وسط رضاییان راست رضاییان وینگر نصف تونایی های یه وینگر رو نداره دفاع راسته برانکو چه اصراری داره به رضاییان تو راست بازی نده نمی دونم تاسف واقعا ....مصدوم بشه یا محروم بشه شما خوشحال میشی ؟؟ اره واقغا من خوشحال میشم نقل قول +13 #98 میلاد 2016-12-17 01:01 بابا چتونه ...
ابراهیم وار اسماعیل وجودش را به قربانگاه برد
به یادگار دارید؟ من افتخار داشتم تا 30 سال همراه عباس باشم. حاصل این زندگی دو فرزند به نام مهدی متولد 15 خرداد 69 است. وقتی پدرش نامش را مهدی گذاشت من گفتم بهتر است نام مهدی با احترام خاصی برده شود، برای همین لقبی برای پسرمان گذاشت، سینا و فرزند دوم ما هم دختری بود که 23 آذر 70 متولد شد، روز ولادت فاطمه اطهر به دنیا آمد و نامش را با خودش آورده بود. اما عباسم می گفت این دختر باید لقبی ...
سفرنامه برگزیده جشنواره سفرنامه و خاطره نویسی رضوی؛ سفری که هرگز فراموش نمی کنم
راهی شدیم. صبحانه اولمون رو، در بیستون خوردیم. در اولین توقفمون بعد از چند ساعت پیمودن راه، ناهار خوردیم. بعد از استراحت، به طرف قم راه افتادیم. شب بود که رسیدیم، رفتیم و در یک پارک خیلی شلوغ، چادر زدیم و شب رو اونجا موندیم. صبح روز بعد، به زیارت حضرت معصومه (س) رفتیم. خیلی عالی بود. زائران عرب اونجا رو پر کرده بودند و تو اون شلوغی هم، مراقب های حرم، همش می گفتند: امشی امشی . بعد از ...
90/ قصه مترو
: 5 سال پیش اومدند خانه پدری شان را فروختند و یک کم پول برای رهن خانه برایم گذاشتند. بعضی وقت ها می خواهم نفرینشان کنم که دلم نمی آید. دلم برای دیدن نوه هام لک زده ! دیشب یکی شون تلفن زد و گفت عزیز من بزرگ شم میام ایران تو را با خودم می آورم اینجا پیش خودمون آلمان! گفتم ننه جون تو تا بزرگ شی من هفت تا کفن پوشانده ام. بعد وقتی قطار آمد رو کرد به من گفت : پسرم، خدا کنه دعای خیر مادر و پدرت پشت سرت باشد. من هم همیشه بچه های بی معرفتم را دعا می کنم. ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (343)
نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد. ****** 1. میای تو السی وایکیکی استانبول میبینی دو سه تا ترک خیلی غریبانه دارن بین ایرانی ها خرید میکنن. 2. هنوز خود خارجیا آواتار و پروفایل با تم کریسمس نزاشتن که شماها شروع کردین به گذاشتن. 3. قدیم رو سرشونه ی مانتوها اِپُل میزدن، بیرون یهو میدیدی یک خانومی با هیکل آقا تختی ...
مجموعه اشعار آیینی ویژه ولادت پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)
...> ذوالفقارش که دمار از همه در آورده اوّل ما خلق الله فقط نور تو بود حامل وحی خدا خادم و مأمور تو بود یکی از معجزه ها سبحه ی انگور تو بود دوستی علی و فاطمه منشور تو بود ما گرفتار تو و دختر و داماد توایم تا قیامت همگی نوکر اولاد توایم پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند اهل نجران ، همه در کار شما در ماندند ...
شهید مدافع حرمی که هم در سوریه دفن است هم در ایران
قبلش برای خداحافظی منزل مامان من و بعدش مامان ایمان رفتیم. وقتی خداحافظی کرد با مامانش که برای مادرشون اون بیت شعر رو خوندن یهو مادرشون گریه کرد و ایمان که داخل حیاط بود برگشت به شوخی گفت ننه داری گریه میکنی؟! وقتی میخواست با مامانش شوخی کند بهش میگفت ننه. مادر اشکش را پاک کرد چون پدر ایمان به مادرشون گفتن با گریه کردن دل بچه را خون نکن که با نگرانی بره. پشت موتور که نشسته بودم دلم خیلی ...