سایر منابع:
سایر خبرها
اجیر کردن قاتل برای کشتن همسر
کامل به محله دارد و دقیقا پاشنه پای مقتول را در سطل زباله ای انداخته که رو به روی خانه شاکی بود. ماموران به تحقیقات محلی دست زدند که معلوم شد در مقابل سطل زباله خانه ای قرار دارد که مالک آن مردی است که از مشکل مالی رنج می برد. او همزمان با ناپدید شدن زن جوان از خانه خارج نشده بود. همین سرنخ باعث شد ماموران به مرد همسایه ظنین شوند. او با دستور قضایی بازداشت شد. زمانی که این مرد برای ...
10 الی 12 هزار دانشجو در آمریکا داریم/ روزی یک نفر از دانشجویان ایرانی خارج را جذب می کنیم
ساخت خودرو ! بله یک جایی این قضیه را شروع کردند، اصلا پدرم نمی توانست یک جایی آرام بنشیند، مدام می رفت ... *مجری: حتی آن سفری هم که می روند شهید می شوند طوری برنامه ریزی کردند که ساعت 11 شب برگردند بچه هایی که دارند کار می کنند برای خودرو بالای سر آنها برسند . بله. هر شب می رفت به آنها سر می زد و می گفت من شبها دو سه جا شام می خورم، چون هر جا می روم بالاخره یک سفره ای ...
از آشنایی با دختر جوان در ترکیه و آینده ای تلخ در تهران!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، دلتنگی بیش از اندازه بهار برای مادرش در نهایت به زندگی 4 ساله او در کنار شوهرش پایان داد. بهار که در ترکیه با محسن آشنا شد، برای ازدواج به ایران آمد و در کنار شوهرش زندگی مشترک خود را آغاز کرد، اما دلتنگی برای مادرش که در ترکیه زندگی می کرد، به دادخواست جدایی از شوهرش ختم شد. این زن زمانی که در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی اش ...
گل خندان
، تا دیدند دوباره کار و بارشان روبه راه شده، مثل مگس دور شیرینی رفتند به دستبوس شان و دور زن و شوهر جمع شدند. خواهرزنه هم که هروقت کسی حرف خواهرش را می کشید وسط، خودش را می زد به کوچه ی علی چپ و حرف تازه ای می زد، تا دید ورق برگشته و خواهر همان مال و منال را پیدا کرده، با رویی عین سنگ پا، راه افتاد و رفت پیش خواهرش و سر و برش را بوسید و گفت: الهی قربانت بروم خواهر جان! این مدت که ازت دور بودم، از ...
علت خیانت مردان، چقدر شوهرتو می شناسی!
بهترین زن روی زمین است و من با او خوشبخت خواهم بود. به همین دلیل، از همسرم جدا شدم و سراغ آن دختر رفتم. اما رابطه ما دوامی نداشت و متوجه شدم رویاپردازی بسیار بهتر از واقعیت است. اعتراف هشتم: پیدا کردن اعتماد به نفس من همیشه خجالتی بودم و به هیچ وجه با جنس زن راحت نبودم. نامزدم نیز مثل من بسیار خجالتی بود رابطه ما مشکلی نداشت اما هیچ هیجان و چیز جالبی هم نداشت. روزی برای کار خود در ...
با من تمرین کردند چطور افغانستانی حرف بزنم/بچه داری ام بیست بود
شعار سال: مصطفی و مجتبی بختی فرزندان مادری هستند که برای عاقبت به خیری فرزندانش هویت خود را عوض کرد. برادران بختی که مدت ها تلاش کردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه برسانند هر بار به دلیلی دچار مشکل می شدند . عاقبت تصمیم می گیرند هویت ایرانی خود را تغییر دهند و از طریق تیپ فاطمیون به این آرزوی سخت خود دست پیدا کنند. اما حکایت که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ...
فریبا ابراهیم خواه
گذاشتم و از ساختمان خارج شدم. به ساعتم نگاه کردم حوالی یازده و نیم شب بود! همه مغازه ها بسته بود. لامپ تمام خانه ها خاموش بود. باد سرد پاییزی پیچیده بود توی کوچه. خیابان تنهای تنها بود و شهر به خواب رفته بود. یک ماشین از دور چراغ زد. راننده را ندیدم. سوار شدم و خیابان دوباره تنها شد...
سیر حاتم طائی
که خودشان را به شکل پرنده درآورده بودند. دخترها را تو این قصر زندانی کرده بود. حالا من شوهر سی و نه تا دختر بودم و سال بعد می شدم پدر سی و نه پسر. اما شیطان وسوسه ام کرد که چرا آن دختر آخری را هم نگیرم. رفتم و تا خواستم به آخری دست بزنم، بالش را تکان داد و من یکهو دیدم نشسته ام همین جا کنار دیوار، از آن روز، ساعت به ساعت منتظر آمدن همان پرنده ام. شب و روز حسرت آن مدت کوتاهی را می خورم که تو قصر ...
متاگپ | رازهای بدل ایرانی لیونل مسی
...... خودت رو می گیری؟ مثلا بگی من مسی ایرانم؛ به خانواده بگی من دیگه مسی ایرانم اینجا نمیام این کار رو نمی کنم، آشپزی نمی کنم ظرف نمی شورم.. این رو که دیگه خودم نمی تونم جواب بدم، اطرافیان بببینن می تونن بگن، من همون رضا پرستشی هستم که بودم از قبل، همون شیطنت ها رو دارم... مثلا چیه شیطنتت؟ خیلی آدم اکتیویم، با همه شوخی می کنم همه رو می خندونم؛ یه همچین ...
طرح آزاد شدن ویدئو را من دادم/ به مخملباف گفتم روزی مهدی هاشمی فرهنگی ایران می شوی/ ماجرای تاسیس مؤسسه ...
. یک بار که خواستم بپیچم زمین خوردم. یکی آمد موتورم را بلند کرد و کلاجش را که شکسته بود با سکه باز کرد و درست کرد. دو سه نوبت دیگر هم او را دیده بودم، اما اسمش را نمی دانستم. چند سال قبل خود آقای رادان [جانشین پیشین فرمانده نیروی انتظامی] این خاطره را برای من تعریف کرد و من تازه فهمیدم که او همان فردی است که به من کمک کرده بود. البته هنوز هم هر وقت موتور زمین می خورد به کمکم می آید! وسط ...
قصاص، عاقبت مرد همسرکش
را از داخل خانه این زن شنیدیم که با او جروبحث می کردند اول فکر کردیم یک دعوای خانوادگی است و تصمیم گرفتیم دخالت نکنیم اما صبح که سراغ زن جوان رفتیم او در را باز نکرد چند ساعت بعد دوباره مراجعه کردیم و باز هم این زن در را باز نکرد با توجه به اتفاقاتی که شب گذشته افتاده است فکر می کنیم مشکی برای او به وجود آمده است. در تحقیقاتی که مأموران انجام دادند متوجه شدند زن جوان چند سال قبل با مردی ...
موسیقی اصیل ایرانی موسیقی خواص است/ هنر و دین تعارضی ندارند
درس می دهند. اولین استاد من در آواز بعد از مادربزرگم استاد بهروز شاهمحمدی بود که دوره های آواز را نزد وی فراگرفتم. در آن زمان شاید حدود 14 سال داشتم. در همان مرکز شادروان مختار رضایی هم ساز تدریس می کرد که از وی نیز بهره مند شدم. من از همان زمان در کنار آوزا با ویالون هم آشنا شدم و به عنوان استعداد برتر انتخاب شده بودم. دو سال پس از پیروزی انقلاب به خدمت سربازی رفتم و چون علاقه مند به موسیقی بودم ...
زیارتی بلیغ از امام هادی(ع)/ شرح زیارت جامعه کبیره
ماندم پس، از اسب پیاده شدم و در کنار راه نشستم ، در حالی که بسیار نگران و مضطرب بودم ؛ چون نزدیک به ششصد تومان پول برای مخارج راه همراه داشتم، بعد از تأمّل بسیار، بنا را بر این گذاشتم که در همین محل بمانم تا فجر طلوع کند و به همان منزلی که از آنجا بیرون آمده بودیم برگردم و از آنجا چند نفر نگهبان به همراه برداشته به قافله ملحق شوم. در آن حال ، در مقابل خود باغی دیدم و در آن باغ، باغبانی که در دست ...
علت جدایی پیرزن از شوهرش
به گزارش ساوالان خبر; پیرزن خسته از رفیق بازی همسرش پایش را در یک کفش کرده که طلاق می خواهد. درخواست جدایی پیرزن از شوهر رفیق باز،50 سال زندگی مشترک فریده و خسرو به دلیل رفیق بازی های بیش از حد خسرو، به پایان رسید. زن شصت و هفت ساله وقتی دید نمی تواند حریف رفیق بازی های شوهرش شود، به داد گاه خانواده رفت و درخواست طلاق داد تا بعد از 50 سال به زندگی با شوهرش پایان دهد. فریده و ...
ریزه میزه
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کی نبود. یک بابای فقیری بود که با زن و سه تا بچه اش زندگی می کرد و از دار دنیا فقط گاوی داشت. روزی زد و گاو را کشت و شکمبه اش را درآورد، ولی هول شد و شکمبه را سوراخ سوراخ کرد. وقتی دید شده جگر زلیخا، گذاشتش رو دست زنش و گفت برود سرچشمه و شکمبه را پر آب کند و بیارد. اگر آبش ...
رکبی که پسر جوان از تازه عروس بعد از ازوداج خورد! - با دیدن این رفتار شقایق خجالت زده شدم!
به گزارش جوان ایرانی ، جوان 32 ساله ای که با حالتی کلافه و خشمگین برای شکایت از همسر و خانواده همسرش به کلانتری مراجعه کرده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد گفت: 7 سال پیش در یکی از دانشگاه های معتبر مشهد پذیرفته و برای ادامه تحصیل از شهرستان محل سکونتم راهی مشهد شدم. هنوز دوره تحصیل در دانشگاه را به پایان نرسانده بودم که در یک شرکت دولتی کاری پیدا کردم تا هزینه های ...
هاشمی گفت: با دست پر از عربستان بازگشتم ولی احمدی نژاد همه این توافقات را بایگانی کرد
تابناک آذربایجان غربی: یار دیرین امام آیت الله هاشمی رفسنجانی دو هفته قبل در سن 82 سالگی دار فانی را وداع گفت، اما جایگاه او در سیاست ایران آنقدر رفیع بود که چه بسا تا مدتها شاهد بیان خاطرات، نظرات و ناگفته ها حول شخصیت او باشیم؛ شخصیتی که خود در زمان حیات، به واسطه کتاب خاطرات سالانه اش، نقل کننده صدها و هزاران خاطره ریز و درشت از عالی ترین سطوح تصمیم سازی و تصمیم گیری در سیر انقلاب اسلامی و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران بوده ...
ماجرای قتل بعد از طلاق/ دختر از خون مادر گذشت
گریزی نداشت لب به اعتراف گشود و گفت: اگرچه همسرم را طلاق داده بودم اما به طور پنهانی به او رجوع کرده بودم. شب حادثه به همراه برادرم و با خودروی پراید از چناران به مشهد آمدیم و من به داخل ساختمان محل سکونت همسر سابقم رفتم. در این لحظه فردی با همسرم تماس گرفت که او تماس را رد کرد. من که دیگر سوءظن پیدا کرده بودم با او درگیر شدم و گلویش را فشردم. در این هنگام بود که برادرم با سوئیچ پراید در واحد ...
دختر شیر افکن
.... مادره هم که منتظر چنین روزی بود، زود رفت و پادشاه را خبر کرد. پادشاه معطل نکرد و رفت خواستگاری دختر برادرش و بله را که شنید، دستور داد شهر را آذین بستند و هفت شب و هفت روز بزن و بکوب راه انداختند و شب هفتم دختره را برای شاه زاده عقد کردند. دختره را با چه بند و بساطی آوردند به قصر، شاه زاده که خودش را بالای ابرها می دید، یک هفته از قصر پا نگذاشت بیرون. تمام اهل قصر هم خوشحال بودند که شاه ...
ما هم باید تهاجم فرهنگی کنیم!
(ره) داشتند، ایشان هر روز، یک حرکت کوچک انجام می دادند و دشمن را به چالشی بزرگ می کشیدند. من آن زمان دانشجو بودم، هر صبح که از خواب بیدار می شدم منتظر بودم تا ببینم امام چه حرکت فرهنگی جدیدی در مقابل دشمن می کنند و دشمن با همه اقتدارش چگونه به چالش می افتد و ذلیل می شد. چرا؟ برای اینکه امام تهاجم فرهنگی می کرد، مقاومت فرهنگی نمی کرد. منظور من از تهاجم فرهنگی ما فریاد کشیدن و بد اخلاقی ...
شاه عباس
...، شاه تهماسب را خبر می کند تا چشمش را کور کند. رمال که چند سالی بود که از فکر و خیال دختره شب و روز نداشت، گفت باید به اش دست بدهد، وگرنه هم خودش را می کشد و هم پسرش را، دختره زیر بار نرفت. رمال وردی خواند و زبان دختره را بند آورد و در جا سر عباس را برید و همین طور که در می رفت، چاقو را گذاشت جیب دختره. آفتاب که زد و دنیا را روشن کرد، کنیزها آمدند و دیدند زن کوچکه ی پادشاه عین دیوانه ها ...