سایر خبرها
دستی از غیب غواصان والفجر 8 را از چشم دشمن پنهان کرد
قسمت عمده ای از زمینِ منطقه عملیات، باتلاقی، نمک زار و سست بود و در نتیجه برای تردد خودروها و نیز تانک ها و نفربرها و حرکت ستون های زرهی و نیز مانور یگان های پاتک کننده دشمن مناسب نبود. بخش دیگری از زمین منطقه عملیات، پوشیده از نخلستان و نهرهایی بود که نخل های موجود در کنار ساحل را آبیاری می کردند. بنابراین تردد خودروهای رزمی و زرهی منحصراً از طریق سه جاده اصلی آسفالته که یکی جاده ساحلی رأس البیشه به ...
ماجرای دیدار سید حسن نصرالله با رهبر معظم انقلاب در ایام سقوط احتمالی دمشق/ سعید قاسمی: با دیپلماسی ...
دو سردار نام آور شهید حسن شاطری و شهید حاج رضوان یا عماد مغنیه است. از بین این همه سردار بزرگ و نام های بلند و باشکوه، امشب را به بررسی ابعاد شخصیتی شهید حاج رضوان یا عماد مغنیه می پردازیم که بی شک طی چند ده سال اخیر یکی از سرشناس ترین نیروهای زبده امنیتی، عملیاتی و جهادی انقلاب اسلامی در صحنه بین الملل بوده است. آنهایی که در مورد میهمانان برنامه بیشتر می دانند، در باره این دو نفر صفحات ...
روایت حملات شیمیایی عراق در عملیات والفجر8
پشتیبانی و قرارگاه ها، اورژانس ها، بیمارستان های صحرایی حضرت فاطمه الزهرا(س) و علی بن ابی طالب (ع) و جاده های مواصلاتی و نخلستان های اروندرود و خلیج فارس از انواع گازها و عوامل شیمیایی به صورت توده های ابرمانند و ذرات ریز بارانی به رنگ های زرد، نارنجی و سبز، مملو و پوشیده شد. دشمن همچنین با شلیک انواع گلوله های شیمیایی به وسیله ی حدود 100 قبضه توپ ، بر غلظت و تراکم آلودگی افزود. موادی که دشمن ...
وقتی مهتاب گم شد روایتی از بزرگمردان کوچک
چند آتشبار کاتیوشا را برای چندمین بار، روی تانک های عراقی ریخت. تا آن ساعت اجساد حدود هشتاد نفر از بچه های گردان ما دور و برمان بود. روی پیکرشان خمپاره و توپ فرود می آمد، ولی کاری از ما برنمی آمد. باید غروب می شد. اما آیا این رؤیا به واقعیت بدل می شد؟ نه فقط ساعت که حتی دقیقه و ثانیه ها نیز کند می گذشت. هر دقیقه مثل یک ساعت شده بود. خورشید هم انگار خیال غروب کردن نداشت. زمین هم از گرما ...
ئاهورا فقط یک کولبر بود / تنها کارخانه فعال درسال 47 احداث شده است
کرده بود که در فاصله یکسال 74مورد مرگ و 76 مورد مجروح در میان کولبرها مشاهده شده است، از این تعداد 70نفر با شلیک نیروهای انتظامی کشته شده اند و 4 نفر بر اثر سرما یا انفجار مین و یا سنگینی کوله باری که حمل می کردند، جان خود را از دست داده اند؛ این آخرین آمار رسمی از کشته شدن کولبرها است؛ اما در سال جاری خبر کشته شدن پنج کولبر در منطقه پیرانشهر و سردشت درست در زمانی که تهران درگیر حادثه "پلاسکو" بود ...
ماجرای زندگی یک بلدچی 16 ساله + فیلم
...، در آن اتاق مجموعه ای از نویسندگان و فعالان فرهنگی حضور داشتیم که حدود ده نفر می شدیم، اما آقا یک راست سراغ آقای خوش لفظ رفتند، به اسم صدای شان کردند و آغوش باز کردند. علی آقایی که مثل بید می لرزید (نه از ترس، که این علی هیچ گاه در جنگ هم نلرزیده بود) از هیجان و شوق دیدار، دست و پایش می لرزید و اشک می ریخت. اما وقتی در آغوش آقا رفت به شدت آرام شد و وقتی آقا پرسیدند حال تان چطور است آقای خوش لفظ ...
برجام حاصل برداشته شدن سایه جنگ
می شدیم؛ حضرت امام (ره) به مردم عراق پیام دادند و ما در توپخانه با گلوله های اعلامیه پخش کن پیام امام (ره) را بر فراز بصره پخش کردیم. متن اعلامیه دست ما بود و ایشان فرموده بودند که رزمندگان اسلام برای نجات شما از زیر سلطه طاغوت آمده اند. آنها برای تصرف خاک نیامده اند و وطن ما بصره و شام نیست؛ وطن ما اسلام است و شما با اینها همکاری کرده و از برادران رزمنده خود استقبال کنید و حکومت طاغوت و ظلم صدام ...
شهیدی که هیچ گاه لباس نو نپوشید/روز خواستگاری از پنجره بیرون پرید
عظیمی از جوانان امروزی را به این شهید و راه و رسمش علاقه مند سازد. کتابی که در این روزها به چاپ صدم خود رسیده است و جلد دوم آن با نام سلام برابراهیم2 نیز منتشر شده است. اگر می خواهید شاهد این دلدادگی باشید یک پنج شنبه را در قطعه 26 گلزار شهدای بهشت زهرا بگذرانید. به بهانه فرا رسیدن عملیات والفجر مقدماتی و شهادت این شهید بزرگوار میزبان زهره هادی و رضا هادی خواهر و برادر شهید شدیم تا ...
همسر شهید: برای اینکه او را در لشکر فاطمیون راه دهند با لهجه افغانی صحبت می کرد/ حاج قاسم می گفت فکر می ...
مصطفی اولین نفر در گردان بود که به دل دشمن می زد. فتنه 88 و فعالیت های سید ابراهیم در دوران فتنه 88 دو بار به شدت مجروح شده بود. 25 خرداد شدت جراحاتش بیشتر بود. پنج ضربه چاقو به پایش خورده بود و جراحتی هم بر بازو داشت. دستش هم شکسته بود. فاطمه در همان سال به دنیا آمد. همه دغدغه اش این بودکه نکند دل آقا خون شود، نکند آقا غصه بخورد. می گفت نباید اجازه بدهیم که آقا مکدر شوند. می ...
خاطرات روحانیان رزمنده/صدای بال ملائک(5)
نیفتاده بود و شب، سایه سیاه خود را بر همه جا گسترده بود. کل گردان آماده عملیات بود که ناگاه اتفاق عجیبی افتاد، در یک لحظه، مات و مبهوت، به همدیگر نگاه می کردیم و از این که از جریان ها، بی اطلاع بودیم، بیشتر رنج می بردیم. هر کدام از بچه ها را که می دیدی، سؤال می کردند و احساسات شان به آنها می فهماند که عملیات، لو رفته است. آتش دشمن باریدن گرفت و چند دقیقه پیاپی، تیربارهایش روی ارتفاع کار می ...
پر از خاطرات ترک خورده ایم
بهتر از این نمی شود. به مناسبت های مختلف از جمله روز جانباز و هفته دفاع مقدس به دیدار ما می آیند. ما از مردم توقعی نداریم. آنها به ما لطف دارند. سال 63 جانباز شد. جزو نیروهای شناسایی بودم و سر نترسی داشتم. وقتی همراه چند نفر دیگر از رزمنده ها برای شناسایی رفته بودیم عراقی ها به طرف ما تیر اندازی کردند و بر اثر اصابت ترکش به ستون فقرات به شدت مجروح شدم و از پا افتادم. باور اینکه دیگر نمی توانم راه ...
زندگی نامه شهید آزادی از شهدای روحانی شهرستان خدابنده+تصاویر
دادن به رادیو چایی می خوردیم، وقتی رادیو در مورد پذیرش قطعنامعه مطلبی را پخش کرد شهید آزادی آهی کشید و گفت : عچب جنگ تمام شد و ما لایق نشدیم در راه این انقلاب لا اقل یک دست و پایی بدهیم . و بسیار افسوس خورد که دوستانش شهید شده اند. شیخ ذکریا بعداز خوردن چای به سنگر خودشان رفت ، هنوز چند دقیقه از رفتن او نمی گذشت که ترکش خمپاره او و محمد حسین قنبری را که اهل روستای پنبه زبان بود به درجه رفیع شهادت ...
ربودن دیپلمات های ایرانی در بیروت
25 گلوله توپ در هر دقیقه جهنمی از آتش در بیروت ایجاد کرد. ایران بصره خانقین و مندلی را به توپ بست 27 ساعت پس از حمله موشکی عراق به دزفول از ساعت 7 صبح امروز 3 شهر عراقی بصره، خانقین و مندلی به تلافی این حملات زیر آتش وسیع توپخانه ایران قرار گرفت. بنا بر این گزارش رزمندگان اسلام از ساعت 20 دیشب به نشانه آخرین توصیه ها به مردم عراق، اقدام به شلیک گلوله منور بر روی بصره و مندلی ...
یادکردی از سردار تفحص "حاج علی محمودوند"+تصاویر
کماندویی اردنی و سودانی را به منطقه آورد، بعد از محاصره شدن ما در منطقه آتشبارهای سنگین و نیمه سنگین عراق گِرای کانال ما را گرفتند. چند ساعت متوالی بچه ها زیر باران آتش خمپاره، کاتیوشا، رگبار و توپ بودند. عوامل جنگی عراق نیز با بلندگو به ما فحش می دادند و می گفتند: راه فرار ندارید . وضع خیلی بد بود، بچه ها توی خاک به دنبال چهار تا فشنگ می گشتند، یک هفته مقاومت کردیم، مختصر آب و کمپوت باقی مانده ...
جنگ به علاوه درس!
؟ باتوجه به اینکه جسد سمت عراق بوده، عقب آوردنش سخت بود ه است، برای همین چند روزی مانده بوده آنجا تا بچه ها زحمت می کشند و اول او رو به اهواز و بعد از آنجا به سردخانه نجف آباد منتقل می کنند و نهایتا ایشان در گلزارشهدای اصفهان دفن می شوند. یادگاری هم از شهید دارید؟ چیزی که خاص باشد؟ چیزهایی مثل تسبیح، حوله دستی، دستخط ها و نامه ها و دفتر یادداشتشان برایم مانده است. ...