سایر منابع:
سایر خبرها
کردند و با تهدید قمه وی را به داخل ماشینش هل دادند و با روشن کردن خودرو او را ربودند. چند ساعت بعد هوا گرگ و میش بود که راننده کامیونی در حال عبور از جاده ای خلوت در یکی از استان های مرکزی بود. او ناگهان متوجه مردی شد که برایش دست تکان می داد. سر و صورت مرد جوان خون آلود بود و به نظر می رسید که حادثه ای برایش رخ داده است. او برای نجات مرد جوان توقف کرد و وی را به بیمارستان ...
تازه دامادی که یک سال قبل پدرزنش را به خاطر مخالفت با ازدواج به قتل رسانده بود، به زودی محاکمه خواهد شد. به گزارش جوان، بیست و دوم آذرماه سال 95 مأموران پلیس از قتل مرد میانسالی در شریف آباد ورامین باخبر و در محل حاضر شدند. جسد متعلق به یدالله 55 ساله بود که با ضربات چاقو توسط دامادش کشته شده بود. پسر مقتول به مأموران گفت: ساعاتی پیش نامزد خواهرم به خانه ما آمده بود تا برای ...
قتل نشده است. او گفت: روز حادثه وقتی وارد خانه شدم جنازه روی زمین افتاده بود که با دیدن آن صحنه به شدت ترسیده بودم و نمی دانستم چکار کنم. به همین دلیل جسد را به انباری خانه بردم و در فریزر جاسازی کردم. می خواستم بعد از آنکه جای مناسبی پیدا کردم آن را دفن کنم. متهم در ادامه گفت: انگیزه ام برای نگهداری جنازه این بود که اثر انگشت مقتول را بگیرم تا برای فروش خانه از آن استفاده کنم. بعد از ...
با برادرزنم درگیر شدم و با چاقویی که از آشپزخانه برداشته بودم او را به قتل رساندم. همان موقع بود که مادرزنم شروع به داد و فریاد کرد و مجبور شدم او را هم به قتل برسانم. در ادامه چاقو را شستم و می خواستم فرار کنم که مأموران دستگیرم کردند. به گفته بازپرس مینا، متهم در بازداشت به سر می برد و تحقیقات در این باره در جریان است. ...
ازدواج مخالفت کرد چرا که او یک جوان افغانی بود و تناسب سنی هم با من نداشت ولی من می خواستم با او ازدواج کنم. آن شب هم به خاطر همین موضوع با پدرم درگیر شدم و پس از یک مشاجره طولانی با دوست پسرم تماس گرفتم و به او گفتم می خواهم از خانه فرار کنم!! او هم گفت: حالا که می خواهی فرار کنی من خودم به دنبالت می آیم ! این بود که سوار موتورسیکلت خواستگارم شدم و به خانه آن ها رفتم ولی روز بعد وقتی ...
، من با چوبدستی به او حمله کرده و کتکش زدم. همسایه ها سر رسیدند و با میانجیگری به دعوایمان پایان دادند. متهم به قتل افزود: من به خانه ام بازگشتم. زمان کوتاهی نگذشته بود که مرد نصاب که تخته ای به دست داشت به سمت خانه ام آمد و با آن شیشه خانه ام را شکست. شیشه های خردشده روی بچه و همسرم ریخت. عصبانی شده و بیرون آمدم. او با دیدن من فرار کرد و به سمت در ورودی ساختمان رفت که مانع فرار او شدم. او چاقو دستش بود، با هم که درگیر شدیم، او را هول دادم که چاقو به رگ پایش اصابت کرد و باعث مرگش شد. ...