سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از 8 سال جنگ تحمیلی
.... کمیسری آنجا بود یک آقای روحانی بود که گفتم حاج آقا قضیه این طوری هست این شهید جنازه ندارد. گفت شما مدارک بده ما به خانواده ایشان اطلاع می دهیم. من برگشتم قزوین. دژبانی تماس گرفت. گفت آقای قریشی خانواده آقای عربشاهی آمدند و با شما کار دارند من پیش خودم گفتم ای داد برای گله و شکایت آمده اند. با ترس و لرز رفتم جلوی درب دژبانی یک آقای کت و شلواری به همراه دو خانم و یک دختر جوان ...
اختلاف استقلال و العین 6 گل نیست
...! آنها خیلی زحمت کشیدند. جا دارد به همه بازیکنان و اعضای کادر فنی خسته نباشید بگویم. بعد از این شکست تلخ صحبت از تغییرات در استقلال شده. البته این خواسته بسیاری از هواداران است که مدیریت تغییر کند. حتی درباره آینده کاری منصوریان دوباره تردیدهایی شکل گرفته و گفته می شود شاید او را قبل از فصل هفدهم کنار بگذارند. چی بگم؟ من نمی توانم در این باره حرفی بزنم. استقلال مسوول دارد. به قول ...
بولتن سینما و تلویزیون:ویلایی ها قربانی حسادت و جهالت/ فیلمهای مطرح امسال سینمای ایران کدامند؟
پیش خانواده ماندم. در آن زمان من لیسانس هنرم را گرفته بودم ولی بعد از اینکه به دانشگاه رفتم، اصلا راضی نبودم و این همان وقتی بود که گاتی از ما خواست تا با او کار کنیم. این همان جایی بود که ما دوباره به هم پیوستیم و با هم کار کردیم. بعد از آن به آلمان رفتیم و مدتی آنجا ماندیم ولی کار چندانی نمی کردیم. در سال های 1973 یا 74 بود که اولین دوربین های ویدئویی به بازار آمدند و تصمیم گرفتیم از آدم ها ...
ثبات گمشده پرسپولیس
بریزیم واقعا عالی نوشتین..حرف دل همه ی هواداراست..امیدوارم بذارن طاهری کارشو کنه..حدود بیست میلیارد اسپانسر به پرسپولیس بدهکاره ولی آقای شیرازی و داورزنی انتظار دارن که این پول بخشیده بشه به اسپانسر تو این شرایط سخت که باشگاه هیچ درآمدی نداره..زنده باد دکتر طاهری امیدوارم کوتاه نیاد و حق پرسپولیسو بگیره حق دادنی نیست و گرفتنی است. امیدوارم دکتر طاهری در این مورد مماشات نکنند ...
رییس شورای اجرایی حزب الله : امام خمینی (ره)؛ رهبری که آرزویش را داشتیم
صلاح دیدی به عنوان صدقه مصرف کنی و برای من بسیار شادی آفرین بود که از زبان ایشان به عنوان وکیل انجام ماموریتی انتخاب شده بودم و این دیدار، خاطره ای فراموش نشدنی برای تمام زندگی من است. سخت ترین روز زندگی آیا روز وفات امام خمینی (ره) را به خاطر دارید؟ اگر از من پرسیده شود که سخت ترین روز زندگی تو چه روزی است؟ پاسخ خواهم داد که روز وفات امام خمینی (ره) این روز است. با وجود ...
90 دقیقه در گلستان همراه با راز افزایش کم نظیر پروازها و چالشی به نام ترمینال مسافری(1)
این که به فرودگاه بیایند، از شرایط پروازشان اطلاع داشته باشند و برنامه ریزی زمانی خود را انجام دهند . - راه های ارتباطی شما و مسافران چیست ؟ ما سامانه جامع اطلاع رسانی 199 را راه اندازی کردیم که از هر نقطه از استان، هم از طریق تلفن ثابت و هم از طریق تلفن همراه و بدون گرفتن پیش شماره، می توان با مرکز تماس فرودگاه ارتباط پیدا کرد و به صورت کاملا مکانیزه به اطلاعات پرواز مورد ...
بولتن سینما و تلویزیون: تمسخر پایداری ایران روی پرده دولت/ هنرنمایی بهترین بازیگران زن سینمای ایران را ...
خیلی به جایگاه فکر نمی کردم، به این فضای جدیدی که جلویم قرار گرفته بود و پرجلوه هم بود، می اندیشیدم و کسب تجربه تازه، انگیزه من بود و معمولا هم در هر کاری می روم، همه تلاشم را می کنم، نه اینکه الزاما موفق شوم که آن بحث دیگری است؛ تلاش می کنم که به بهترین وجه آن کار را انجام دهم. پس جایی برای ترس باقی نمی ماند. من یک ترانه هم خواندم و خوشبختانه هم هرگز ندیدم چیز بدی درباره اش گفته شود. بعد از آن ده ...
بسته خبری دوشنبه 08 خرداد ماه 1396
...> yon.ir/yFFGD توضیحات یاسر هاشمی درباره برکناری اش دانشگاه آزاد میراث آیت الله هاشمی! با توجه به همه علاقه، انگیزه و وظیفه ای که نسبت به دانشگاه آزاد اسلامی احساس می کردم، علاقه مند بودم که کارم را در این دانشگاه ادامه دهم چرا که این دانشگاه را میراث آیت الله هاشمی رفسنجانی برای مردم می دانم. تصمیم گیری درباره دانشگاه آزاد حق قانونی دکتر ولایتی است. متأسفانه امکان ...
عنایت سیدالشهدا (ع) به پینه دوز و دفنش در کربلا
انصاری حاضر می شدیم، تا این که روزی متوجه شدم که شیخ همواره روزهای چهارشنبه به منزل آقا سید علی شوشتری می رود، من نیز روزی بدانجا رفتم و شیخ را دیدم که چون شاگردان نشسته و سید هم بر مسند استادی جای گرفته بود. با خود گفتم که من نیز باید همیشه به این درس حاضر شوم. چون برخاستم. سید رو به من کرد و گفت: اگر خواستی تو نیز بیا و از آن روز به بعد پیوسته به حضورش شرفیات شده و بهره ها بردم. علاقه ...
حجت الاسلام مومنی، ذکر لسانی انسان را منتقل به ذکر درونی و قلبی می کند+گزارش تصویری
در این وادی وارد شده ای ما کی تو را لنگ گذاشته ایم که دست از مطالعه برداشتی؟ علامه در شب تاسوعا مشغول رفتن به هیئت بود که به او خبر آوردند بچه ات تصادف کرده و به کما رفته است، همانجا گفت: یا ابوالفضل! من کار خودم را می کنم شما هم کار خودت را انجام بده؛ وسط هیئت به او گفتند بچه ات از کما بیرون آمده و به هوش است. همه چیز درب خانه معصومین علیهم السلام است ، این پیاله گدایی باید محضر معصوم ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (402)
...، هیچکی گیر نداد. شایدم چون ایران نیستم اینجوره. 14. نشست خبری سخنگوی وزارت امور خارجه رو هم دارن تو اینستا لایو نشون میدن، همین فرمون و بریم چندسال دیگه صدا و سیما فقط باید قابلمه بفروشه. 15. تو رو خدا سر روزه گرفتن و نگرفتن دعوا نکنید، دشمن مشترک همه ماها اونائی ان که تیشرت میکنن تو شلوار. 16. یه همکاری هم داشتیم سحر تریاک میزاشت لا خرما میگفت ساعت یازده ...
امیر جعفری: برای فرار از کلاس درس، تئاتر بازی کردم
حرکت کنم. در نهایت از آن 200 و خورده ای آدم، فقط 7،8 نفرشان ماندند و بقیه رفتند. حس حقارتی که گفتید در روزهای اول حضورتان در کلاس آقای سمندریان داشتید، باعث نشد که تصمیم بگیرید دیگر کلاس نروید؟ یا بالعکس، مصمم تان می کرد که حتماً مبارزه کنید و به بقیه برسید؟ من خیلی بچه پررو بودم! الان هم هستم. یکی از بچه ها به من می گفت که تو آمده ای این جا مسخره بازی در بیاوری. این را که می ...
هاشمی طبا، برنده کاپ اخلاق: فقط 20 میلیون خرج کردم
داشته باشد. خودتان بالاخره به چه کسی رای دادید؟ روحانی. خانواده تان چی؟ واقعیتش نپرسیدم ولی فکر کنم روحانی. من گفته بودم به روحانی رای بدهند. شما چند فرزند دارید؟ سه تا. دو دختر و یک پسر. جزء آقازاده ها هستند؟ نه، واقعا کسر شأن می دانم برای خودم که مثلا دخترم یا پسرم را بفرستم یک جا استخدام شوند. فرزند من هم یک ...
پدران زندانی / سایه ایی پشت میله های خط خطی
در زدم اما نتونستم پول جور کنم یا رضایت شاکی رو بگیرم بیسوادم و کاری ندارم، باز حداقل اگر تو شهر بودیم می رفتم خونه این و اون را تمیز می کردم حالا دستم به هیچ جا بند نیست. هر جا برا کار می رم جوابم می کنند، من و این دوتا بچه نمی دونیم باید چطوری زندگی مان را سر کنیم چه شب هایی که بچه هام گرسنه می خوابند برا سیر کردن شکم شان تو مزرعه دیگران کار می کنم اما دستمزد کمی می گیرم. وقتی شوهرم ...
از اولین و آخرین اعتراض مردمی با عنوان حزب الله تهران چه می دانید؟/ از داستان حمایت مالی هادی غفاری برای ...
.... تلاشی که برای نصب آنها به خرج می دادیم همانند تلاشمان در شب های عملیات در جبهه بود. همان شور و اشتیاق را اینجا هم در بچه ها می دیدیم. یک مرتبه ساعت یک نیمه شب داشتم پلاکاردی را جلوی درب اصلی دانشگاه تهران نصب می کردم که خودرو گشت کمیته از روبه رو سررسید و چراغ هایش را مستقیم به سمت من گرفت. در آن لحظه شروع کردم به خواندن آیه وجعلنا ، و در کمال شگفتی آنها ما را ندیدند. مأموران ...
به هرالفی الف قدی برآید
.... بر کتاب نامه های قزوینی به تقی زاده زنده یاد ایرج افشار می نویسد: دارنده گرامی و فاضلِ این نسخه آقای پژمان فیروزبخش می فرماید که بر این ورق یادگاری بنویس. قزوینی سراسر برای من یادگار است زیرا خودش را چندین بار با پدرم چه در خانه او و چه در خانه خودمان دیده بودم و از سال 1331 هم که با یادداشت های او (وریقات) ور می رفتم که منظم و چاپ کنم، کارها از او آموختم که نزد هیچ استادی ...
همه چیز درباره فرامرز خالقی از دیروز تا امروز
کردند برای بیماری اش تهران را ترک کند و از اداره بی سیم تهران منتقل شد به پست و تلگراف و تلفن کرمان. چون عمه و عموهایم همگی در آنجا بودند و فکر می کردیم قاعدتاً برای پدرم بهتر است که در شهر خودش آرامش داشته باشد. ثلث اول سال 50 رفتم دبستان صفاری در کرمان. فرامرز خالقی پدرش را در سن پایین از دست می دهد و همین روحیه استقلال و مبارزه را در او تقویت کرده است. باوجود بچه تهران بودن ...
9 سال چشم انتظاری برایم سخت بود/ افتخارم این است که فرزندم را برای انقلاب دادم
خانه که می شویم انگار همه اهل فامیل جمع هستند و برادر، خواهر و پسر عموهای شهید را به من معرفی می کند. می گویم حاج خانم چه سالی بود که پسرتان شهید شد؟ می گوید:ای کاش که از همان اول شهیدمی شد ولی پسرم شهید نبود! کنجکاو می شوم تا ادامه حرف هایش را بشنوم...می گویم خب مادرجان ادامه بده! شروع می کند و ازپاره تنش سخن می گوید:منصور من سال 65مفقود الاثر شد و 9 سال طول کشید ...