سایر منابع:
سایر خبرها
مسئولان صاحب قدرتی که خود را بی نیاز از نوشتن پایان نامه می بینند
وقت کافی نداشتم، هم بچه کوچک داشتم و هم خانه دار بودم، درسهای ترم آخر هم سنگینی خودش را داشت و واقعا وقت نمی کردم؛ بعضی از دوستانم به من پیشنهاد دادند که از بیرون بگیرید، من اولش مخالفت کردم ولی بعد دیدم به علت کمبود وقت باید این کار را بکنم. (کد 21) در واقع در چنین شرایطی جا برای هویت دانشجویی تنگ تر هم می شود؛ در کنار هویت شاغل بودن که هویتی رسمی و اداری است و هویت همسر بودن، وقتی پای ...
این پسر ایرانی یک شعبده باز ایلوژنیست است
بخورم پسر جوانی از بین جمعیت فریاد زد: این که کاری ندارد، من هم می توانم مهتابی بخورم. مجری بعد از شنیدن این ادعا از او خواست روی صحنه بیاید و شروع کند به خوردن مهتابی، من اصرار کردم که به خاطر سلامتی خودش این کار را نکند و از مجری خواستم که او را منصرف کند اما پسر جوان ادعا داشت که می تواند این کار را انجام بدهد و قبلا هم انجام داده است. زمانی که قسمتی از شیشه مهتابی را در دهانش گذاشت ...
روایتی از کودکی تا شهادت/ عشق مدافعان حرم به خانواده شان وصف ناشدنی است
اتحادیه با هیات مذهبی آل طاها آشنا و جذب شدم، آن زمان آقا مصطفی هنوز در این هیات حضور نداشت. خدیجه صفرپور ادامه داد: سال 84 هم زمان با ایام فاطمیه نذر کردم همسری هم کفو، خدا قسمتم کند در همان زمان آقا مصطفی چهله گرفت و نیت کرد تا چهل روز وارد آمل نشود، بعد از آن جلسه ای از سوی مسئول هیات آل طاها در منزل یکی از دوستان برگزار شد و در آن جلسه آقا مصطفی حضور داشت، همسرم طی مسیر من را دیدند بعد ...
وقتی فهمیدم از شهر خارج شد، جیغ کشیدم اما دیگر دیر شده بود و او با تهدید مرا ...
جوان درحالی که اظهار می کرد از یادآوری آن حادثه تلخ وحشت دارم، ادامه داد: بعد از آن که تحصیلات دانشگاهی ام به پایان رسید، اوقات بیشتری را در شبکه های اجتماعی تلفن همراه می گذراندم، در واقع این کار به سرگرمی اصلی زندگی ام تبدیل شد. از دیدن تصاویر و مطالب زیادی در صفحه اینستاگرام لذت می بردم به همین خاطر صفحه ای برای خودم تشکیل دادم و تصاویری در آن به اشتراک گذاشتم. در این روزها بود که فردی در همین ...
پرستش؛ مسی با فرهنگ ایرانی
مرا با مسی اشتباه گرفتند شنیده ام که عکس شما را در سایتی به جای عکس لیونل مسی کار کرده اند؟ درست است؟ بله، سایت یورو اسپورت. خبر لغو محرومیت مسی را با عکس من منتشر کرده بود که بعد از 5 دقیقه با انبوهی از لایک و کامنت از مخاطبان با این موضوع که عکس متعلق به مسی نیست و این بدل مسی است مواجه شده بود و متوجه اشتباه شان می شوند و عکس را اصلاح می کنند. بعد از این اتفاق ...
قتل سپهر در شب تولد
خصومتی با او نداشتم. مرگ او یک اتفاق تلخ بود. صبح روز بعد وقتی اعلامیه دوستم را سر خیابان دیدم شوکه شدم. اعلامیه را برداشتم و به خانه برگشتم. پیمان در حالی که اشک می ریخت گفت: مادرم که متوجه ماجرا شده بود بی تاب بود و مدام گریه می کرد. من بخاطر مادرم فرار کردم و به یکی از شهرهای شمالی کشور رفتم.اما حالا می گویم پشیمانم. سپس وکیل وی به دفاع پرداخت و گفت: پزشکی قانونی علت مرگ را ...
قتل به خاطر سلام نکردن
از آنجا که دوستان کامران به من سلام نکردند، من ناراحت شدم و به کامران اعتراض کردم و گفتم چرا دوستانت این طور برخورد می کنند. این مسئله باعث شد درگیری لفظی بین ما ایجاد شود و بعد از درگیری مختصری که داشتیم، کامران و دوستانش رفتند. من هم به آنها گفتم می روم اما دوباره برمی گردم؛ اگر شما دوباره اینجا باشید، حتما حالتان را می گیرم. از هم جدا شدیم و من به راه خودم ادامه دادم. بعد از چند ...
حکایت جانباز دماوندی که چند روز از عمرش را در سردخانه شهدا گذراند/ وقتی تقدیر این باشد که در دنیا بمانی
...، بارها دچار مجروحیت شدم؛ اما بنابر اعتقادات، عقب نشینی نکرده و به مبارزه خود ادامه دادم. وی افزود: در آن زمان، مادرم برای رزمندگان جبهه غذا و آذوقه فراهم می کرد؛ برادرم اسماعیل نیز به درجه رفیع شهادت نائل گردیده بود و یکی دیگر از برادرانم در زندان های بعثی اسیر بود؛ اما آموخته بود که در قبال خون شهدا و ایثارگران و پیام رهبری، مسئولیت خطیری دارد. سردار جبهه که در بیشتر ...
داستان زنی که برده جنسی شد
...> احساس خطر شاندرا به همراه سه قربانی دیگر قاچاق انسان متوجه شده بودم که به من دروغ گفته اند و وضعیتم خطرناک است. حتی یادم می آید به اطراف مغازه نگاه می کردم تا ببینم می شود به نحوی فرار کنم؟ ولی می ترسیدم و کسی را هم در آمریکا نمی شناختم. دو دختر دیگری که با من بودند به نظر می رسید از خریدشان لذت می برند. روز بعد من از گروه خودم جدا شدم و دیگر آن دو دختر را ندیدم. با ...
مهدعلیا؛ ملکه ای که 40 روز سلطنت کرد
قدرت به آن محکوم می شوند. مهدعلیا نیز به خاطر نفوذ در قدرت از این اتهام چه در زمان زندگی اش و چه در دوره های بعد از آن مبرا نبود. زندگی پرفرازونشیب مهدعلیا نشان می دهد او زنی متفاوت بود؛ زنی قدرت طلب و بی پروا که مرزهای بسته حرمسرا را پشت سر گذاشت. او برای رسیدن به هدف خود که تثبیت خاندان قاجار و سلطنت پسرش بود با هیچ کسی رودربایستی نداشت. مهدعلیا بدون هیچ حکم رسمی چهل و چند روز بر ایران ...
آقا جواد سفر کربلایش را با اعزام به سوریه عوض کرد/ 46 روز حضور آقا جواد در سوریه برای ما به سختی سپری می ...
به دلایل امنیتی نمی تواند به خانه زنگ بزند. 12 روز بعد از آخرین تماس آقا جواد، من داخل حسینیه لشکر کنار دوستانم نشسته بودم و درد دل می کردم: ای صاحب اذان اگر آقا جواد الآن با من تماس می گرفت، چقدر لذت داشت. در آن لحظه هر چه از خدا می خواستم به من ارزانی می داشت، در همان حین گوشی ام زنگ خورد و دیدم آقا جواد با من تماس گرفته است. 46 روز از اعزام آقا جواد به سوریه می گذشت و ما ...
هملت ها و اُفلیاهای تهران چطور زندگی می کنند؟
وقتی متوجه می شدند تعجب می کردند. درست شد؟ همه این ها برای من مثل بازخوانی کردن خودم یا خانه تکانی کردن خودم بود. هدف من در تمام آثاری که تاکنون روی صحنه برده ام این بوده که فضاهایی جدید را کشف و تجربه کنم و اساسا تئاتر برایم مساوی است با به چالش افکندن خودم، گروهم و مخاطبم برای رسیدن به چیزهایی نو. دوست مترجمی دارم که حول و حوش سه یا چهار سال پیش رمانی از آگوتا کریستوف را به نام دفتر ...
دختر تهرانی از سوی دانشجوی شهرستانی اغفال شد
به گزارش جام نیوز، دختر تهرانی وقتی از سوی دانشجوی شهرستانی اغفال شد، نمی دانست آینده شومی در انتظارش است. این دختر که پس از رابطه نامشروع و اصرار خانواده ها به عقد پسر دانشجو درآمده بود به خاطر بی توجهی و فشارهای روانی با ریختن سم در نوشیدنی، شوهرش را کشت. این زن جوان که حالا در انتظار اجرای حکم قصاص – اعدام – است زندگی قبل از آشنایی با کامران و بعد از آن را برای خبرنگارما تعریف کرده ...
2 قتل پس از مشروب خوری
خصومتی با او نداشتم. مرگ او یک اتفاق تلخ بود. تنها به خاطر مصرف مشروب مرتکب قتل شدم و این اتفاق مرا خیلی اذیت کرد. فکر نمی کردم این ضربه باعث مرگ او شود. وقتی اعلامیه دوستم را دیدم، شوکه شدم و اعلامیه را برداشتم و به خانه برگشتم. مادرم در خانه بود که متوجه موضوع شد. به خاطر گریه ها و بی تابی های مادرم بود که مجبور شدم به یکی از شهرهای شمالی کشور فرار کنم. حالا پشیمانم و از خدا می خواهم مرا ببخشد ...
فرازهای جانسوز دعای ابوحمزه ثمالی با نوای حاج میثم مطیعی(بخش پنجم و پایانی)
، و خوبی هایی که می پذیری، و بدی هایی که از آن درمی گذری، و در این سال و هر سال زیارت خانه ات را نصیبم فرما، و از فضل گسترده ات روزی فراخ ارزانی من کن، و بدی ها را ای آقای من از من برگردان، و بدیه مرا بپرداز و جبران ستم هایی که بر عهده من است را ادا فرما تا به خاطر چیزی از آنها آزار نبینیم و گوش ها و دیدگان دشمنان و حسودان و متجاوزان بر من را از من برگیر، و مرا بر آنان پیروز کن، و چشمم را روشن ...
کامبیز دیرباز: بهروز وثوقی، اسطوره من است
آن فکر نکنم. آینده و موفقیت های آینده را عشق است. کسی هست که از دستش زیاد عصبانی باشی؟ نه. اگر گله ای هست از پدر و مادرم دارم که چرا زودتر مرا به دنیا نیاوردند که بتوانم شش تا گل پرسپولیس به استقلال را ببینم. (خنده) دوستی نزدیک با سامان و پژمان علاقه مندان و طرفدارانت فکر می کنند که تو فقط با سام رخشانی و پژمان بازغی رفیق صمیمی هستی. اما انگار رفیق صمیمی ...
جنایتی که در بستر رفاقت و اعتماد رخ داد / یاد گرفتم زود تصمیم نگیرم
. روزهای آخر هم متوجه شدم که می خواهند پایم را قطع کنند. هزار و یک جور فکر می کردم. فکر می کردم شاید پولش را کم داده ام. اما می دانستم که هیچ وقت برایش از نظر پول کم نگذاشتم. حتی عید برایش لباس گرفته بودم. مادر: کمر من را هم عمل کردند. کارد را آن قدر در کمر من فرو کرده بود که تا نزدیکی ستون فقرات آمده بود. یک شب و یک روز روی تخت بودم. تا دکتر اجازه داد که از تخت بیرون بیایم، رفتم ...
اشکان خطیبی: فکر نمی کنم بازیگران بدتر از پنجاه درصد خواننده های پاپ ما بخوانند!
در اتریش و کانادا به صورت حرفه ای آهنگسازی کلاسیک را دنبال کرد. بعد از آپولون ، کم کارتر شدم و کم کم برای خودم شروع به کار کردم که غیر از ترک کابوس بقیه منتشر نشده اند. بعد هم گروه ترافیک شکل گرفت و یک آلبوم منتشر کردیم. * چه شد که گروه ترافیک منحل شد؟ کار گروهی در ایران بسیار سخت است و آرتیست ها درکی از آن ندارند . بعد از مدتی که از فعالیت گروه گذشت، کار کردن سخت شد و ترجیح دادم ...
ناگفته هایی درمورد ربوده شدن 4 دیپلمات ایرانی در لبنان
اسیر خودمان داریم نمی شود به اینها بپردازیم، از همان زمان 18 سال پروندۀ این 4 گروگان دست یک نفر بود و بعد از 18 سال که ما رفتیم پیگیری کردیم تازه خانواده 3 گروگان دیگر متوجه شدند که 18 سال پرونده دست یک نفر بوده که بعد اعتراض کردند که حداقل باید به ما خبری بدهید، خبری به آنها نمی دادند بالاخره پرونده از آن شخص گرفته شد و تا امروز یک برگ ایشان به عنوان پرونده تحویل کسی نداده، هر دولتی که روی کار ...
آخرین جزئیات از راز یک خانم تهرانی که سر شوهرش را مثل داعشی ها برید! + تصاویر
همدیگر جدا شدیم اما بعضی اوقات به دیدنم می آمد تا اینکه از دخترم شنیدم که پدرش اعتیادش را ترک کرده و از من خواست که دوباره با هم زندگی کنیم اما هنوز چند روزی نگذشته بود که متوجه شدم شوهرم هنوز اعتیاد دارد و چون در این سالها نیز او مرا تحقیر کرده بود به فکر انتقام گیری افتادم. این زن گفت: روز حادثه به بهانه دیدن او را به خانه کشاندم و غذایش را مسموم کردم و وقتی بیهوش شد او را هدف ضربات چاقو ...
گفتگو با مهدی فوادیان گزارشگر و گوینده رادیو: ما فراموش شدگان رادیو هستیم
شدم و یکجور شیدایی نسبت به این رسانه در من بوجود آمد. زمان ما رادیوهای لامپی در خانواده ها بود و من از همان سال های کودکی انس عجیبی با رادیو داشتم. خاطرم است چون مادرم بسیار مذهبی بود در ایام محرم و صفر رادیو را جمع می کرد و شنیدن رادیو در خانه ما ممنوع بود. حال آن روزهای من دیدنی بود! زمانی که تست دادم و وارد رادیو شدم همه اهالی و قدیمی های رادیو را از صدایشان می شناختم حتی مثلا مهدی ...
ترانه مرگ بر اسرائیل کارکرد تاریخی- فرهنگی دارد/ موسیقی انقلابی باید اثر گذار باشد/ مدعیان شعار زنده باد ...
تماس هایی صورت می گیرد.فقط نگران پدر و مادرم هستم که به این فشارها عادت ندارند. هرکسی که با من رابطه دارد از همسر، مادر و پدر، دوستان و... همه تحت الشعاع کارهای من قرار گرفته اند . باید یاد بگیریم اگر شخصی از اصول و آرمان ها و ارزش های ما حرف می زند یا دفاع می کند، ما هم در حد بضاعت از او حمایت کنیم. هر کسی جای من بود از این موضوعات و اتفاقات خیلی وقت پیش ها جا می زد. البته خوب به قول شهید سید مرتضی ...
تهدید دختر 16 ساله و تقاضای رابطه نامشروع
است در رفت و آمدم از خود مراقبت کنم به خاطر ترس از آبرویم مجبور به پاسخگویی و گفت و گو با وی شدم. چند روز بعد دوباره مهران در هنگام برگشت از مدرسه برایم مزاحمت ایجاد کرد و به به بهانه های مختلف سر راهم قرار گرفت و از من می خواست که با دوست شوم تا بعد از آشنایی بیشتر به خواستگاریم بیاید اما من به پیشنهادش جواب منفی دادم. مهران اما دست بردار نبود و هر روز موقع برگشتن از مدرسه ...
عدم حمایت مسئولین و قول های بی ثمر، شرکت تعاونی زرین دشت فراهان را از پای درآورد/کارآفرینِ تنها در ...
مشکلات مرا رفع کرد. رحمتی ادامه داد: با وجود این مشکلات باز هم به امید حمایت مسئولین و بهبود شرایط کار را ادامه دادم؛ ولی شرایط تغییر نکرد و هم اکنون نزدیک به دو سال است که مجموعه برای فروش گذاشته شده است. در این چند سال تمام تلاشم را برای احیای این مجتمع کردم حتی پدر و مادرم که از خانواده ایثارگران هم هستند تمام سرمایه سال ها زندگی خود را برای بهبود شرایط کاری من صرف کردند. وی گفت ...
تهدید دختر 16 ساله و تقاضای رابطه نامشروع
هستم و لازم است در رفت و آمدم از خود مراقبت کنم به خاطر ترس از آبرویم مجبور به پاسخگویی و گفت و گو با وی شدم. چند روز بعد دوباره مهران در هنگام برگشت از مدرسه برایم مزاحمت ایجاد کرد و به به بهانه های مختلف سر راهم قرار گرفت و از من می خواست که با دوست شوم تا بعد از آشنایی بیشتر به خواستگاریم بیاید اما من به پیشنهادش جواب منفی دادم. مهران اما دست بردار نبود و هر روز موقع ...
شیشه عمر مادر پیر و تنها به دست پسرش شکست
.... کارم را که نجاری بود به خاطر همین اعتیاد از دست دادم. چطور می توانم به ازدواج فکر کنم. از کار اخراج شدی؟ بله. کارفرمایم زمانی که متوجه اعتیادم شد، مرا اخراج کرد تا در محل کارش دزدی theft نکنم. بعد چه کردی؟ چند جا کارهای مختلف انجام دادم از سرایداری و نظافت گرفته تا کارهای دفتری. بعد از مدتی که کارفرماهایم می فهمیدند معتادم، نمی توانستند به من اعتماد کنند و اخراجم می ...
روایت خنجر رفیق در برنامه ماه عسل
. خیلی رفیق باز بودم. یک نفر پیدا کردم از دوستانم و او را وارد کار خودم کردم. در کنار خودم هم به او حقوق می دادم. گاهی این دوستم در خانه ما می ماند. یک روز که عینکش شکست و چشمانش ضعیف بود، به او گفتم شب را در منزل ما بماند فردا به شهریار برود. می خواستم برایش عینک بخرم. هنگامی که شب در خانه ما خوابید. شب متوجه شدم، با یک چاقو روی گردنم است. به او گفتم مرا داری می کشی. توجه نکرد. ضربه های مختلف به ...
داماد برای رهایی از دست دختری که قبل از ازدواج با او رابطه داشت، دست به قتل زد
فراموشی سپرده شد تا اینکه یک روز به طور اتفاقی با آیدا روبه رو شدم و او فهیمد که دنبال کار هستم. همان موقع مدعی شد به کمک یکی از آشنایانش می تواند شغل مناسبی برایم پیدا کند و بدین ترتیب بار دیگر ارتباط تلفنی ما از سر گرفته شد. اما آیدا هر بار با یادآوری عشق گذشته با اصرار از من می خواست از همسرم جدا شوم و با او ازدواج کنم ولی من که عاشق زندگی ام بودم چند بار از او خواستم گذشته را فراموش کند که بر سر ...
وقتی پسر عمه ام از من درخواست بیشرمانه کرد ...
من هم با توجه به اینکه یک محصل هستم و لازم است در رفت و آمدم از خود مراقبت کنم به خاطر ترس از آبرویم مجبور به پاسخگویی و گفت و گو با وی شدم. چند روز بعد دوباره مهران در هنگام برگشت از مدرسه برایم مزاحمت ایجاد کرد و به به بهانه های مختلف سر راهم قرار گرفت و از من می خواست که با او دوست شوم تا بعد از آشنایی بیشتر به خواستگاریم بیاید اما من به پیشنهادش جواب منفی دادم. مهران اما ...
پسر جوان 13 سال زیر تیغ
از نظر حقوقی در مورد حکم وجود دارد و به همین خاطر مرا از پای چوبه دار برگرداندند که بعد در دادگاه دوم از اعدام نجات یافتم. برای آینده ات چه برنامه ای داری؟ می خواهم کار خوبی پیدا کنم و یک عمر دستبوس مادرم و پدر رنج کشیده ام باشم. من 13 سال از جوانی ام را پشت میله های زندان هدر دادم آن هم به خاطر یک حماقت و یک تصمیم عصبی که باید جبرانش کنم. من نباید دوستم را می کشتم و از این موضوع خیلی پشیمانم و شرمنده خانواده اش هستم! ...