سایر منابع:
سایر خبرها
ازدواج شوم خانم معلم
خودم خواهم دانست همین کار را هم کردم و علاوه بر خانه داری در درس های مدرسه هم کمک حالشان بودم. اما همسرم خیلی زود رنج بود و به هر بهانه ای عصبانی می شد. اوایل ازدواج فقط بحث و جدل می کردیم، اما چند ماه بعد جلوی بچه ها سیلی محکمی به صورتم زد. دخترها از من دفاع می کردند اما آنها را تهدید کرد که از خانه بیرون شان می اندازد. سال گذشته بارها و به بهانه های مختلف کتکم زد. یک بار بعد از کتک خوردن تصمیم ...
کاش برای ما هم خانه ای بسازند
.... تانکر آب در بلندی نصب شده، همان تانکری که آب مصرفی همه اهالی را تأمین می کند. ثریا 22 ساله دختر کوچکش یاسمن را بغل کرده. او تنها فرزندش نیست یک دختر 5 ساله هم دارد.14 سالگی ازدواج کرده: خیلی زود ازدواج کردم، اینجا همین است، همه دخترها را زود شوهر میدن. این اطراف که مدرسه نیست. خیلی دلم می خواست درس بخونم اما نشد! بچه ها را پیش مادرش می گذارد و خودش سر زمین می رود. چند سالی است ...
ممنوعیت ها و اعدام ها از تعداد معتادان کم نکرد/کاهش مصرف مواد یک رویاست؛ تنها می توان کنترل کرد
کنید در حالی که وقتی انقلاب پیروز شد و ما جزء آن بودیم من خودم دو سال بعد از پیروزی انقلاب در آخرین دبیرستان منطقه ی تهران دبیرستان مرزبان کنار پادگان قلعه مرغی با دانش آموزان کار می کردم. می خواهم تاثیر محله ای و گروهی را به شما عرض کنم. آنجا در محله ای که بودم می دیدم اکثراً چاقو در جیبشان است، بخشی از وقتشان را در قهوه خانه می گذراندند. یکی پدرش زندان بود، یکی معتاد بود، یکی مادرش طلاق گرفته ...
گزارشی از ساکنان آلونک های حاشیه جنوب تهران
فرزندش نیست یک دختر 5 ساله هم دارد.14 سالگی ازدواج کرده: خیلی زود ازدواج کردم، اینجا همین است، همه دخترها را زود شوهر میدن. این اطراف که مدرسه نیست. خیلی دلم می خواست درس بخونم اما نشد! بچه ها را پیش مادرش می گذارد و خودش سر زمین می رود. چند سالی است دیگر توان کشاورزی ندارد: کار و سختی اش به کنار، دیگه عادت کرده ایم. اینجا وضع زندگی مان را ببین! آب مان که آب چاه است، گاز و تلفن هم که نداریم. خانه مرا ...
کارن هورنای رهبر روان شناسی زنان
قوی دارد. او نخستین زنی بود که در کنگره بین المللی روان کاوی مقاله ای درباره روان شناسی زن ارائه داد. در سال های دهه 1930 هورنای بین زن سنتی که هویت خود را در ازدواج و مادر شدن جستجو می کند و زن امروزی که از طریق حرفه به جستجوی هویت خویش می گردد تمایز قائل شد. او برای این که زنان دارای حق رأی باشند و بتوانند بر محدودیت های جامعه مردسالار غلبه کنند با تمام نیرو مبارزه کرد. هورنای تا زمان فوتش در سال 1952 به تدریس و کار به عنوان یک درمانگر ادامه داد. کتاب روانشناسی زنان که مجموعه مقالاتی است که بعد از مرگ او منتشر شدند باعث شد مردم علاقه تازه ای به آثار او پیدا کنند. ...
خشونت علیه زنان در دو اپیزود
تفاوتی خود و عدم مداخله از این مزاحمت خیابانی برای این دانشجو ارایه داد. بعد از ظهرهمان روز بود که یک سمت تنش، سست شد و به پزشک متخصص قلب مراجعه کرد و نتیجه هم معلوم بود؛ یک شب در بخش مراقبت ویژه بستری شدن و ... ** اپیزود دوم : صدای کشیده مرد روی صورت زن جوان چنان بلند بود که تمام رهگذران اطراف هم شنیدند . زن از خجالت، صورتش را زیر چادر مشکی پوشاند اما کار به اینجا ختم نشد ...
فکر می کردم روزنامه نگارها آدم های خاصی هستند!
آدم های باسواد را فقط افرادی می دانست که خط خوبی داشته باشند؛ با وجود اینکه نزدیک به 40 سال با پدرم تفاوت سنی داشتم، ولی بسیار با او احساس رفاقت و نزدیکی می کردم. پدرم همیشه اهل خواندن حافظ و سعدی و فردوسی بود، اما از همه جالب تر برایم روزهای سه شنبه بود که با کیهان بچه ها به خانه می آمدند. همان کیهانی که بعدها در آن استخدام شدم. وقتی که کیهان بچه ها را می دیدم، انگار دنیا را به من داده اند، دیگر ...
اسرار شب برفی: مرد فیلمبردار چگونه کشته شد؟
.... دستگیری مظنون پرونده پس از 18 ماه ردیابی های تخصصی برای شناسایی مخفیگاه فتانه حدود 18 ماه طول کشید و سرانجام چند روز قبل کارآگاهان محل جدید زندگی این زن را شناسایی و او را در عملیاتی ضربتی دستگیر کردند. روز گذشته فتانه برای تحقیقات در برابر بازپرس محسن مدیر روستا قرار گرفت که در شرح آن شب شوم داستانی متفاوت با اظهارات اولیه اش تعریف کرد. آن شب برای پیدا کردن خانه با شهاب بیرون ...
روستایی با تارهای رنگین کمانی گلیم بافی
رفته و همه مردم روستا به خیابان آمده اند. آنها دو طرف جاده را گرفته اند و دو میهمان خارجی به همراه مسئولان استانی از میانشان می گذرند. نمایندگان شورای جهانی صنایع دستی از این همه اشتیاق حیرت کرده اند. راه به خانه پیرترین بافنده سیرجان می رسد، زنی 110ساله با موهایی به سفیدی برف که انگشتانی کشیده دارد و 103 سال از زندگی اش را وقف گلیم سیرجان کرده است. نامش ماه نسا شهسواری است؛ یکی از آخرین بازمانده های ...
ورقه و گلشاه : عاشق و معشوقی که به دست پیغامبر (ص) زنده شدند
] به نزدیک شاه، گشادش زبان ورقه خوب رای / که ای دختر عم، به حقّ خدای که گر در همه عمر از روی تو / شوم سیر وز عشرت خوی تو اگر در بلا بایدم زیستن / شب و روز از درد بگریستن ولیکن ز شوی تو ای سرو بُن / شکوهم [= واهمه دارم]؛ فزون زین نگویم سخن نباید [= مبادا] که آید مَرُو را گران / که هست این جوانمرد، فخر مِهان بود نیز کِش [= که او را] خوش نیاید که من / بُوَم با تو یک ...
گاو خشمگینی به نام پاپا همینگوی
پسرش دل خوشی نداشت و او را از خانه بیرون کرد. به شیکاگو رفت و شروع کرد به نوشتن برای روزنامه تورنتو استار و در یکی از مهمانی ها با همسر آینده اش، الیزابت هدلی ریچاردسون، آشنا شد. چند ماه بعد و در بیست و دو سالگی با هدلی که هشت سال از او بزرگ تر بود، ازدواج کرد. روز عروسی اش نوشت: سه تا ساعت مسافرتی روی پیش بخاری، اما مرد جوان دارد از گرسنگی می میرد. سفر به پاریس ارنست بی پول ...
25 عکس شوک آور از اشباح + تصاویر
... این عکس که توسط پدر این دختر گرفته شده در اینترنت غوغایی به پا کرد. بسیاری بر این باورند که این شبح، روح مادر کودک است که با او بازی می کند. 18. شبح در پنجره این هم یکی دیگر از عکس هایی است که در اینترنت سروصدا به پا کرد؛ بخاطر زن شبح مانندی که پشت پنجره خانه وجود دارد. 19. شبح پل بر طبق افسانه ها، این شبح زنی است که توسط شوهر سربازش در رودخانه انداخته شده ...
قصه اهالی روستاهای خشک جنوب کرمان
...، باز خواب و خوراکتان را می گیرد؛ ولی با همه این حرف ها پیشنهاد می شود دلتان را دستتان بگیرید و همه این نوشته را بخوانید. چاه عزیز لیلای 13ساله را می خواهند شوهر دهند؛ به مردی 45ساله. لیلا باید زن سوم این مرد باشد و مثل دو زن دیگر هفت هشت تایی بچه بیاورد. مرد هم بساطی دایی لیلا است. روز و شب تریاکش را فقط آنجا می کشد؛ در همان دو اتاق کوچک تو در تو. او و 10 تا مرد دیگر. مادربزرگ ...
اکثر هنرپیشه ها احمقند
هنرپیشه معروف برپا می شود و همه هنرپیشه ها در آن شرکت می کنند. در همان اثنا که تابوت را در گودال می گذارند، یک هنرپیشه جوان به طرف یک هنرپیشه خیلی پیر که اسمش چارلی است خم می شود و می پرسد چارلی تو چند سالته. چارلی جواب می دهد 89. هنرپیشه جوان می گوید پس دیگر احتیاجی به خونه رفتن نداری؟ اگر دست من بود نمی گذاشتم یک نفرشان به خانه برود. *می دانم شما از هنرپیشه ها زیاد خوشتان نمی آید ...