سایر منابع:
سایر خبرها
مولاوردی: نبودن وزیر زن، درجا زدن است
جهانی زن در پکن از ایران برای نخستین بار یک هیات صدنفره به ریاست خانم شهلا حبیبی شرکت کردند. من اخبار را پیگیری می کردم و روزها بیشتر در خانه بودم، چون داشتم برای انتخاب عنوان و موضوع پایان نامه ام آماده می شدم. پای تلویزیون بودم که این خبر در نظرم جالب آمد. بعد از پایان اجلاس، کتابی در همان رابطه به دست من رسید و در واقع گزارش سفر بود. در آن کنفرانس دوازده محور به عنوان محورهای نگران کننده زندگی ...
حمله وحشیانه به زن مطلقه در مرکز تجاری / وقتی جمشید مرا طلاق داد...
پس از آن در کنار مادر و خواهرم ماندم اما حدود 5 سال قبل بود که به دلیل گرانی سنتی، پدرم به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آورد. او دیگر نمی توانست کار کند و تمام روز را با دوستان معتادش می گذراند و آن ها را به می آورد. حضور دوستان پدرم در خانه مزاحمت های زیادی برای من و مادر و خواهرم ایجاد می کرد. پدرم به مردی بد دهان و فحاش تبدیل شده بود طوری که وقتی خمار می شد بی رحمانه به جان ما می افتاد و همه ما را ...
سنگرساز بی سنگری که هم چرخ زندگی اش را می چرخاند، هم چرخ لودر!
بایست پیش می رفت. با آنکه من چهار سال بزرگ تر بودم او اصرار کرد که به ارا برگردد و عصای دست بابا شود. او به خانه برگشت و دو سالی را که پدر بیمار شدید بود، شده بود مرد خانه. سال 1364 با هم جنوب بودیم. من گردان موسی بن جعفر (ع) بودم و او دیده بان لشکر 17. گاهی به دیدن ما می آمد و برایمان از خط تعریف می کرد. ما توی پادگان انرژی اتمی بودیم و او توی خط. یک بار که به دیدنم آمده بود، خیلی گرفته ...
کوشش های زنانه برای مشروطه
کشته می شوند. پس از آن گروهی از زنان برجسته حرمسرا و خدمتکاران شاه تمام قلیان های بلوری و چینی و گلی را می شکنند و پس از شایعه اعلان حکم جهاد علما صدای زنان بلند می شود که امروز اگر مردان ما مانند زنان در خانه بنشینند، ما زنان جامه مردان پوشیم و حق خود را از دست نمی دهیم، ما اجرای حکم خدا را می خواهیم . زنان چه در خانه ها و چه در گذرگاه های عمومی همه را از مصرف دخانیات منع می کنند. انیس ...
سید علی ابهری، استاد روانپ زشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران اخلاق در جامعه به شدت افت پیدا کرده است
، دریافت شد. طبیعتا وزارت امور خارجه مسئول پیگیری این کار بود. این از کارهای پژوهشی مهم و درواقع افتخار من بود که توانستم به انجام آن دست پیدا کنم. سپید: گفتید که خانواده با رفتن شما به دانشگاه شیراز مخالفت کردند بعد چطور متقاعد شدند که در امریکا ادامه تحصیل دهید؟ آن زمان پدرم در بستر بیماری بود و شرایط خیلی سختی داشتیم. من فرزند اول خانواده بودم و در آن زمان هفده هیجده سال داشتم. ولی ...
نقشه نوه خلافکار برای سرقت از خانه اعیانی پدربزرگ
رفاقتم را با آنها بهم زده بودم که امیر و 2 دوست دیگرم مرا در یک گروه تلگرامی که خودشان عضو بودند، اضافه کردند. در آن گروه با هم حرف می زدیم و هر روز آنها مرا وسوسه می کردند. چه وسوسه هایی؟ چون پدرم فوت کرده بود، آنها می گفتند ارث پدربزرگت بعد از مرگش به تو هم می رسد، ولی شاید دیگر اعضای خانواده به خاطر سنم حق مرا بخورند و دستم به این ثروت پدربزرگم نرسد. می گفتند این کاری که می خواهیم انجام ...
وهم و خرافه در روزگار دیرینه
.... قصه های او بیشتر راجع بود به جن و پری و دیو و اشباح مهیب و دخالت آنها در کار و مقدرات مردم و صدمه و آزاری که مخصوصا شب ها بر خلق وارد می سازند. این قصه ها مرا از تاریکی و شب می ترسانید و در روحم اثر بسیار هولناک باقی می گذاشت و تا زمانی که در دارالفنون علوم طبیعی نخوانده بودم فوق العاده موجب پریشانی خاطر و ناراحتی و عذاب فکری و رعب از موجودات خیالی و بیم از تنهائی و وحشت و فرار از حمام و ...
روایتی از ساعت های پایانی زندگی آدولف هیتلر
و مادر خود در خانه کوهستانی هیتلر در اوبرزالتسبِرگ اقامت دارند. در این نامه، حرفی از مرگ شوهرش زده نمی شود. (گرتل در پنجم ماه مه فرزند خود را به دنیا می آورد و او نام خواهر خود را برای آن فرزند انتخاب می کند. اوا دختر گرتل در سن 27 سالگی پس اینکه معشوقه اش در یک تصادف کشته شد، دست به خودکشی می زند.) یک سرباز نیروهای اشغالی ایالات متحده در اتاق خواب هیتلر هیتلر همراه با پیش ...
قائدی: نوبت برد استقلال هم می رسد/ دوست دارم برای استقلال گل بزنم/ خوشحالم که بازی ام را دوست دارند
...> - خیلی خوشحال بودم. باورم نمی شد. من تا یکی دو سال پیش در محله مان بازی می کردم ولی این جمعه در ورزشگاه آزادی بازی کردم. خیلی حس خوبی داشت. البته فصل قبل هم هواداران ایرانجوان خیلی به من لطف داشتند و مرا در همه بازی ها مورد لطف خودشان قرار می دادند اما اینکه طرفداران استقلال اسم مرا صدا می زدند خیلی برایم شیرین بود. به آرزویت رسیدی؟ - بله! قبل از این بازی و در دیدار با صنعت نفت گفته ...
جایی مثل هیچ جا
.... بااین حال پاسخ او مرا میخ کوب کرد. او گفت: احترام؟ من هیچ احترامی برای تو قائل نیستم؛ تو فقط یک زن هستی! . او فکر می کرد که من نمی توانم جلسه را اداره کنم چون یک زن هستم. با اینکه هنوز بررسی بندهای مشخص شده را تمام نکرده بودیم، تصمیم گرفتم جلسه را متوقف کنم. از همکارم خواستم تا برای صحبت کردن بر سر این مسئله به دفترم بیاید. به ظاهر قوی و محکم بودم اما از درون به شدت متزلزل. درنهایت همکارم ...
جشن تولدی که پیر و جوان نمی شناسد
دغدغه های این روزهای روزنامه نگاران را به میان می کشد و می گوید: سال 36 در روزنامه کیهان به عنوان خبرنگار حوادث شروع به کار کردم. آن زمان صفحه حوادثی وجود نداشت و هر صفحه ای که جای خالی داشت، اخبار حوادث را در آن منتشر می کردند. در دوران ما ورود به تحریریه و ماندن در آن، واقعاً کار سختی بود؛ در ابتدا سه ماه زیر دست زنده یاد مسعود علایی کار کردم و فقط خبربیار بودم و بعد یواش یواش راه افتادم. منظورم ...
مایاکوفسکی؛ شاعری که زیاد زندگی کرد
باعث می شود به شکل سیری ناپذیری وقتش را به مطالعه بگذراند. آثار بایرون، شکسپیر و تولستوی را دوره می کند. به علت سن کمش تحت نظر پلیس و با مسئولیت خانواده از زندان آزاد می شود. حالا پخته تر شده: آثار کسانی که به آن ها می گفتند بزرگان را خوانده بودم. نوشتن مثل آن ها چندان مشکل نیست، اما باید تجاربی در هنر به دست بیاورم. در همان زندان شعرهایی می نویسد که نگهبانان پیدایشان می کنند و اجازه ...
قتل فجیع زن و بچه توسط شوهر به خاطر بیمه عمر
شود مقدمات اجرای قتل همسر و فرزندم را فراهم کردم. صبح روز دهم مرداد ابتدا خودم از منزل بیرون آمدم تا همسایگان ببینند که همسرم به تنهایی از منزل بیرون می رود اما با او در کنار فضای سبز قرار گذاشته بودم به او گفتم من به منزل یکی از دوستانم می روم وقتی زنگ زدم، بیا کنار فضای سبز تا با هم به مشهد برویم. با این نقشه همسر و فرزند 11 ماهه ام را سوار خودروی آردی کردم و به سوی مشهد به راه افتادیم. سلاح ...
آرزو هایی که بی دست ورق می خورد/ دیدار با رئیس جمهور بزرگترین خواسته این روز های علی
ندارد همسایه ها او را در این وضعیت ببنید. علی همراه بردارش به اتاق بازگشت و با لبخندی که روی لب داشت گفت: مادرم راست می گوید بعد از عمل شبیه مومیایی ها شده بودم. وقتی به هوش آمدم شدت سوختگی را درک نمی کردم، سعی داشتم دست هایم و صورتم را تکان بدهم، اما نمی توانستم، نمی دانم به خاطر دارو های بیهوشی بود یا سوختگی! تا مجبور نشوم از خانه بیرون نمی آیم وقتی پزشکان برای ...
روحانی شبیه میرزا حسین خان سپهسالار است/ سمند داشتم، خوشم نیامد آنرا فروختم/ سرخه ای ها مردمانی شریف و ...
آشپزخانه هم نداشت و همسرشان کنار راهرو غذا می پخت. پس این آدم درد مردم را چشیده است. پس مردم از شما خیلی بیشتر از احمدی نژاد انتظار دارند. من به لطف مدیر مجله ترقی که به گردن من حق داشت مستأجری را نچشیده ام. ایشان بعد از ازدواجم یکی از آپاتمان هایش را به من اجاره داد و گفت هرچقدر که توانستی اجاره بده! اجاره ماه اول را هم به عنوان کادوی ازدواج از من نگرفت. بعد از آن هم در منزل خواهرم که از ایران ...
مشکلات فرزندان طلاق، تاثیرات آن بر رفتار اجتماعی
... مادر! مرو برای خدا پیش ما بمان از ما جدا مشو بر قطره های تلخ سرشکم نگاه کن بنگر به دست کوچک و لرزان طفل خویش از قصه طلاق و جدایی سخن مگو از پیش ما مرو از ما جدا مشو . بابا! شکسته شیون من در گلوی من در پیکرم حکومت بیم است و اضطراب بنگر به خواهرم کاین طفل خردسال می لرزد از هراس می ترسد از طلاق فریاد التماس مرا گوش پدر ! ما با وفای مادر خود، خو گرفته ایم مادر، بهشت ماست .... ...
دعوت به این مهمانی را کسی رد نمی کند
.... یکی رزرو میدل باس را برعهده گرفته است و دیگری برای اقامتگاه برنامه ریزی می کند که در میان آن ها خانمی بلند می گوید: نمی شود شوهرانمان را هم بیاوریم؟.... قول می دهم این جوری بیشتر خوش بگذرد . تا این جمله را گفت همه با صدای بلند مخالفت می کنند و یکی از آن ها می گوید: تو را به خدا...همین که در خانه تحملشان می کنیم از سرشان زیاد است. اگر آن ها بیایند باید در سفر هم مشغول پخت و پز باشیم و اوامر آن ...
شلاق، تبعید و کار اجباری مجازات پسران فریبکار
وقتی به دیدنش رفتم. . . با طرح شکایت، پسر جوان بازداشت شد و به مأموران گفت: من به نیره علاقه مند بودم، اما شرایط ازدواج نداشتم. نیره از مشکلاتم خبر داشت و از او فرصت خواستم تا شرایط مالی ام بهتر شود و کار مناسبی پیدا کنم. آن روز نیره به میل خودش به خانه ما آمده بود و او را آزار ندادم. با اقرارهای متهم، اما با توجه به مدارک موجود، پرونده بعد از صدور ...
خواستگاری مرد شوم در صحنه تصادف با زن شوهر دار و...
اعصابم حسابی به هم ریخته بود . بعد از یک جر و بحث مفصل، از خانه بیرون زدم. پشت فرمان خودرو حسابی جوش آورده بودم. می خواستم از شهر محل زندگی ام، که نزدیک مشهد است، به اینجا بیایم و با مادر و پدرم صحبت کنم. در بین راه از خودم می پرسیدم: چرا شوهرم قدر مرا نمی داند و مادرش این قدر لج بازی می کند؟ . با اوضاع آشفتۀ روحی رانندگی می کردم تا به مشهد رسیدم. در نزدیکی خانۀ مادرم ناگهان با صدایی ...
گفتگوی تفصیلی پایگاه خبری مرآت با خسرو معتضد
غذا می پخت. پس این آدم درد مردم را چشیده است. پس مردم از شما خیلی بیشتر از احمدی نژاد انتظار دارند. من به لطف مدیر مجله ترقی که به گردن من حق داشت مستأجری را نچشیده ام. ایشان بعد از ازدواجم یکی از آپاتمان هایش را به من اجاره داد و گفت هرچقدر که توانستی اجاره بده! اجاره ماه اول را هم به عنوان کادوی ازدواج از من نگرفت. بعد از آن هم در منزل خواهرم که از ایران رفته بودم مستقر شدم. اما درد مستأجران را ...
محمدرضا باهنر؛ مهندس لابی گری و مرد رایزنی های سیاسی
آنجا ماندگار شدم. البته آن روزها مثل الان نبود؛ جوان ها از همان روز اول می دانستند که اگر بخواهند در شغلی اوستا شوند باید چندین سال حسابی کار کنند و آموزش عملی ببینند تا یواش یواش اوستا بشوند. ولی مگر شما اصلا نقاشی بلد بودید؟ آنجا که رفتم یاد گرفتم. روزهای اول می رفتیم فقط جارو می زدیم و تر و تمیز می کردیم ولی کم کم قلمی و کاغذ باطله ای دادند دست مان و گفتند این طور بکش. بعد از ...
ماشین های اینترنتی نان ما را آجر کرد
.... اما بعد از ازدواج چسبیدم به زندگی.پدر خانم من گفت: باید روزی 100 تومان درآمد داشته باشی، می توانی؟ گفتم: بله. می توانم. انگشتر خواهرم را از دستش درآوردند و انداختند به دست عروس خانم که بعد من یکی برایش بخرم. اما هنوز نخریدم.(می خندد.) راننده چه شخصیت های مهمی بودید؟ دکتر علی مصطفوی رییس کل دارایی تهران و پسرش دکتر مصطفی مصطفوی و نوه اش دکتر فضل الله مصطفوی. اصلیت آنها اردستانی ...
عامل قتل 3 پسر
بعد از مدتی هم مرا ترک کردند. چند ماه قبل وقتی برای خرید از خانه خارج شدم، خیلی اتفاقی دختر و پسر کوچکم کاوه را در خیابان دیدم. هیچ چیز تغییر نکرده بود، هنوزم آنها مرا مسبب قتل امیر می دانستند. کاوه به جای این که به من سلام کند و حال مرا بپرسد شروع به شکایت کرد و گفت: تو باعث شدی که امیر کشته شود، باعث مرگ ارشیا هم تو بودی. اگر آن قدر به حرف های او گوش نمی دادی و هر چه ارشیا می گفت گوش نمی کردی او ...
تصمیم گیری برای طلاق؛ نکاتی که کمک می کند بهترین تصمیم را بگیرید
قضیه بالاخره یه جایی تموم شه. شاید اصلا همه ی اینا یه خوابه و وقتی از خواب پاشم، ببینم همه چی روبه راهه. تصمیم گیری برای طلاق از جمله مهم ترین تصمیمات زندگی است که می تواند پیامدهای چندساله یا مادام العمر به همراه داشته باشد. متأسفانه در بسیاری موارد، این تصمیم سرنوشت ساز با سهل انگاری و بدون ارزیابی موقعیت گرفته می شود، درحالی که خودِ امر طلاق فی نفسه یک فرایند است. چنانچه زن و شوهر ...
مردی که به زنش هم رحم نکرد/ راز مرگ زن میانسال چه بود؟
ادامه داد: آن شب هم وقتی از بیمارستان به خانه برگشتم خواهرم بی دلیل شروع به داد و فریاد کرد. من واقعا قصد کشتن او را نداشتم. ضربه ای که با سنگ به انگشتانم زد و موجب شکستن انگشتانم شد موجب شد کنترل اعصابم را از دست بدهم و او را کتک زنم. باور کنید برخورد سر او با میله های نرده موجب مرگ او شد. من از شدت عصبانیت او را رها کردم ولی ظهر روز بعد وقتی سراغش رفتم که جان سپرده بود. در این بین ...
سر نخ راز مرگ مرد میانسال در تلگرام پیدا شد
مغازه آپاراتی دارد؛ همسرم با شریکش هماهنگ کرده بود تا روز های جمعه یک نفر از آن ها به مغازه برود؛ یک جمعه همسرم استراحت داشت و یک جمعه شریکش این جمعه نوبت همسرم بود که به محل کارش (مغازه) برود. حدود ساعت8 صبح همسرم از منزل خارج شد. بعد از حدود یک ساعت تلفن خانه زنگ خورد؛ برادر شوهرم بود؛ به من گفت که همسرم زخمی شده و از من خواست تا به بیمارستان بروم. به پدرم زنگ زدم، اما تلفنش در دسترس نبود؛ به مادرم ...
زندگینامه و فضائل اخلاقی امام رضا(ع)
آن روز امام جواد علیه السلام کسی را فرستاد که به نزد ایشان بروم و من به خانه حضرت جواد علیه السلام رفتم و با دیدن من فرمود: پدرم از مدینه رفته است، آیا تو چهار هزار درهم از ایشان طلب داری؟ گفتم: آری ای فرزند رسول خدا و حضرت گوشه جانماز را بلند کرد، دیدم مقداری دینار در آنجاست و حضرت آن ها را که قیمت روز آن چهار هزار درهم بود، بابت طلبکاری ام به من داد. نماز باران در یکی از سال ...