سایر منابع:
سایر خبرها
روایت رفاقتی خونین، که پس از 11 سال بند آمد
.... نگاهش ترک دارد، مثل دل مادر مهرداد، مثل دیوارهای زندان و مثل چوبه اعدام. هنوز هم شب به یاد ماجرای باغ، برای سیاوش، چکه ای می شود و می افتد روی دلش و آشفته ترش می کند. سیاوش 26 سال و سه ماهه، حالا همه را خاطره کرده و نوشته: می خواهم داستان زندگی ام را بنویسم. بنویسد که دو تاریخ تولد دارد، یکی بهمن و دیگری اردیبهشت. سوم اردیبهشت. روز آزادی. تمامی اسامی آمده در این گزارش، مستعار ...
در خلوت مصدق
. کماکان در این زندان ثانوی به سر می برم. با کسی حق ملاقات ندارم و از این محوطه قلعه نمی توانم پای به خارج گذارم و بر این طریق می گذرانم تا ببینم چه وقت خداوند به این زندگی خاتمه می دهد . او قبلا هم محصور احمدآباد بود. در دوران سال های حکومت رضاشاه؛ در سال 1320 به خراسان تبعید شد به مدت 15 روز. ارنست پرون ، دوست دوران کودکی ولیعهد که از قضا پزشکش، پسر مصدق بود، در این ماجرا دخالت کرد و شاه ...
این گونه قفس ها شکست
به گزارش خبرگزاری فارس از بجنورد، سال 1362 به عنوان طلبه رزمی تبلیغی، عازم عملیات شدم. دست تقدیر 6.5 سال اسارت را برایم رقم زد.نمی از یم اسارت را در کتاب خوشه های خاطره نوشته ام، تنها 6 روز پس از بازگشت به برای ادامه، تحصیل به شهر قم مهاجرت کردم، دروس حوزه را تا 8 سال خارج فقه و اصول خواندم و هم زمان کارشناسی، حقوق و ارشد و دکتری فقه و مبانی، حقوق اسلامی دانشگاه را گرفتم و اسارت، نه با اختیار که ...
زنان وسواسی و مشکلاتی که برای خانواده ها بوجود می آورند
معلوم می شود معشوقه دیگری دارد، چون به من دروغ گفت معلوم می شود خیانتکار است، چون در فال شوهرم نوشته بود: با متولد خرداد ماه اوقات خوشی را خواهید گذراند معلوم می شود زن دیگری دارد، چون دوستم به من گفت: شوهرت به فلان خانه رفت حتماً در آنجا زنی دارد، چون فالگیرگفت:یک زن مو بور چشم سیاه قد بلند با تو دشمنی می کند معلوم می شود هووی من است. خانمهای وسواسی با این قبیل شواهد پوچ خیانتکاری ...
پسری که تشنه در اسارت به شهادت رسید+تصاویر
، حرف هایش تسکین دهنده دل این خانواده داغدار بود، دست بر قضا آن روز هم به قول اهالی دعا و قدم حاج آقا ابوترابی خیر بود و در حدود 60 سانتیمتری برف می بارد و اتفاقی هم نمی افتد، چرا که برف نعمت است. حرف هایی بین آنان گفته می شود که پدر و مادر شهید سوری آرام می شوند، تا آنکه سال ها می گذرد و 20 سال چشم انتظاری این خانواده شهید برای ملاقات فرزنداشان به پایان می رسد و پیکر مطهر شهید سوری را با ...
حقایق باورنکردنی درباره مردان
می شود، اما این کاملا دلیل طاسی نیست. عوامل دیگری نیز در بدن مردان وجود دارد که کم اهمیت نیستند. اگر پدر یک مرد طاس باشد، شانس شخص برای از دست دادن موهایش 60٪ افزایش می یابد. فعالیت هورمون های بدن مردان نیز بر فولیکول های مو تاثیر می گذارد به طوری که بدن به تدریج توانایی خود را برای تولید موهای جدید از دست می دهد. استرس و رژیم غذایی نامناسب نیز به طور قابل توجهی خطر ابتلا به طاسی را ...
عاشقانه هایی که بر دل ماند/ دیدار با رهبری بهترین هدیه پدر بود
بهانه از ما رضایت گرفت و به سوریه رفت. صبح توس: یعنی مادرتان مخالف رفتن پدر بود؟ زینب سادات: مامان اصلا حرفی نداشت خصوصا اینکه بحث سوریه و حرم حضرت زینب(س) بود، من آن زمان تازه ازدواج کرده بودم خیلی بیشتر به بابام می گفتم بس دیگِ آقاجون چه خبر! این همه سال رفتی تمامه، بچه گی ها ما را رفتی جبهه . به مامان می گفتم چطوری تحمل می کنی بره، چطوری اجازه میدی بره مامانم هیچی نمی گفت ...
کارِ بچگانه
جیمز بوگلر برای خرید به فروشگاه می رفت، فکر می کرد که روز معمولی دیگری مانند هر روز در انتظار وی خواهد بود اما وی دیگر هیچ وقت آن روز در ماه فوریه 1993 را فراموش نخواهد کرد؛ وقتی که او مشغول خرید در فروشگاه بود پسربچه دو ساله اش ربوده شد و این آخرین باری بود که دنیس پسرش را زنده می دید. دو روز بعد جسد کودک بیچاره روی ریل خط آهن پیدا شد. تصاویر به دست آمده از دوربین های مدار بسته فروشگاه نشان می داد ...
دایی- منصوریان، ساعاتی پیش از بازی بزرگ
می داد. دایی در این فیلم کوتاه مانع از دست بوسی پسربچه فوتبالیست می شود و به او تأکید می کند که فقط دست پدر و مادرش را ببوسد. این فیلم در همین یک هفته دایی را به اسطوره تبدیل کرده. دایی خودش اما اسطوره شدن را قبول ندارد و درباره این فیلم گفت: من خودم را نه اسطوره نه الگوی کسی قرار می دهم. حرف دلم را می زنم و با کسی هم رودربایستی ندارم. اهل تظاهر و ریا نیستم. همواره یک رو داشته ام و از خدا می ...
به سبک سیاق
یه وقت هایی وقتی می رسیدم، همون جا می افتادم، مادرم جوراب هامو از پام می کند. بعدا هم که اصلا می موندم تو میدون، می خوابیدم. چون می دیدم وقت نیست دیگه برم خونه و برگردم. حالا کجا؟ وسط میدون. لات خونه می شد شب ها اون جا. پدر ما هم که اصلا نمی گفت این پسر نصفه شب کجا می ره؟ چی کار می کنه؟ برای مادر همچنان نشسته بودم و به مردی نگاه می کردم که هرگز کودکی نکرده بود یا کودکی که از اول بزرگ ...
صدای جادویی پسرک محبوب فضای مجازی
گزار است. وقتی می خواهد از خانواده اش بگوید به تلاش و زحمت پدری اشاره می کند که هیچگاه صدای گریه ها و خنده های فرزندانش را نشنید و پوریا از آن روزها اینگونه می گوید: طعم واقعی سختی را از همان روزهای کودکی چشیدم. فرزند آخر خانواده بودم. با یک خواهر دوقلو(رویا) و سه برادر بزرگتر از خودم، در کنار پدر و مادر زحمتکشی زندگی می کردیم. وقتی هنوز عقلم نمی رسید، همیشه این سؤال برای من وجود داشت که چرا پدرم ...
استقبال از سلام بر ابراهیم تمامی ندارد
که در مدت کوتاهی به چاپ بیستم رسیده است. می توان گفت ژانر این کتاب، معمایی- هیجانی است. این کتاب ماجرای یک نویسنده به نام آرمان روزبه و یک دختر روزنامه نگار است. ماجرا از این قرار است که آرمان در کودکی عاشق دختری می شود که 15 سال از خودش بزرگ تر است و برای تمرین پیانو به خانه پیرزن همسایه می آید. آرمان عاشق رفت و آمد این دختر برای یادگیری پیانو است اما پیرزنی که به این دختر پیانو آموزش ...