سایر منابع:
سایر خبرها
بهناز جعفری از کار و زندگی شخصی اش گفت
سینمایی می رفتم و فرم پر می کردم. اما چندان برایم خوشایند نبود و پس از چند کاری که انجام دادم فکر می کردم دیگر باید مرا بشناسند و نیازی به پر کردن فرم نیست و به غرورم برمی خورد. تابه حال در تستی رد شده اید که دل تان بسوزد؟ بارها هم تست دادم و رد شدم و دلم سوخته و بعد نشستم و فیلم را هم با بغض دیدم و گاهی وقت ها فکر کردم که من چه چیزی کم داشتم و این را به تقدیر و شانس ربط می دهم ...
اصرار قاتل به فراموشی در دادگاه
قتل به دلیل اختلافات مالی اعتراف کرد. با تکمیل جزئیات پرونده، کیفرخواست صادر شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی قرار گرفت. صبح روز یک شنبه، در ابتدای جلسه، پدر مقتول درخواست قصاص کرد. سپس متهم 24 ساله در جایگاه ایستاد و گفت: وحید از دوستان من بود .چند روز قبل از حادثه مبلغی به او قرض دادم تا چیزی برایم بخرد اما این کار را نکرد. هرچه سراغ ...
بیهوشم کردن و وقتی بیدار شدم دیدم...+عکس
مخفی شده زیر بوته ها افتادم. من چاقو را برداشتم و یک ضربه به پهلوی حمید زدم. او چند قدمی راه رفت اما یکباره روی زمین افتاد و من از ترسم فرار کردم. فکر می کردم فرید او را به بیمارستان می رساند و حمید زنده می ماند. این متهم در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: من در آن زمان مشروب خورده و حال طبیعی نداشتم. به همین خاطر جزییات درگیری را به خاطر ندارم. من در آن زمان کم سن بودم و به خاطر بچگی دست به چنین اشتباهی زدم. حالا هم از پدر حمید و قضات دادگاه تقاضای بخشش دارم. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند. ...
درد دل های مدافع حرم بی ام دبلیو سوار را بخوانید +تصویر
از جایم بلند شده بودم و فریاد می زدم. خدا بیامرزد شهید میثم نظری را که سریع دست انداخت توی کمر من و من را نشاند. که در همین حین یک تیر هم خورد به کتف راستم. میثم داد زد بچه ها حمید را زدند ، حمید را بکشید عقب. بچه ها من را پشت یک سنگ نشاندند . همان موقع دیدم که میثم نظری را زدند و میثم شهید شد. سنگر بعدی عباس آبیاری را زدند. عباس هم شهید شد. آمدم آن طرف تر دیدم امیرعلی محمدیان هم شهید شده. بقیه ...
واقعیات تکان دهنده زندگی یک زن معتاد
از او منتشر نکنم چون به فکر آبروی خانواده اش است. از کی سراغ مواد رفتی؟ - از 17 سالگی. زمانی که پدرم بساط تریاکش را وسط پذیرایی پهن می کرد و جلوی من تریاک می کشید. وقتی مادرم از خانه قهر کرد و برنگشت، از کنجکاوی رفتم سراغ مواد. با چه چیزی شروع کردی؟ - وقتی پدرم نشئه می کرد و از خانه بیرون می زد، کنجکاو شدم تریاک رو امتحان کنم. بارها تریاک کشیدن بابام رو ...
گفت وگو با منصور اوجی به مناسبت انتشار کتاب یکصد و ده نامه از دو سیمین : خواهران شادی ها وَ مادران تمامی ...
، فلسفه بود و بعد زبان و ادبیات انگلیسی خواندم. در نخستین کتاب شعرم، باغ شب ، بازتاب نخستین رشته تحصیلیم را می شود دید، بیشتر محتوا است که خود را بازتاب می دهد. و در کتاب دومم، شهر خسته ، به خاطر آشناییم با شعر جهان از طریق زبان انگلیسی، بیشتر فرم است که خود را به رخ می کشد و بازی های زبانی. و سرانجام در چند کتاب بعدی، به خصوص در دو کتاب شعرهایی به کوتاهی عمر و کوتاه، مثل آه ، به زبان و بیان شعری خودم ...
اولین ناطق در جلسه عدم کفایت بنی صدر بودم/ شب انفجار دفتر حزب جمهوری در آنجا حضور داشتم/ میان سازمان ...
.... گفت امشب شب بزرگی است. دکتر سخنرانی ویژه ای دارند، بمانید. من هم گفتم به عبدالکریمی گفتم بنویسد و بسیار خسته ام. من رفتم و پس از 10دقیقه که چند خیابان از دفتر دور شدم حزب منفجر شد. ما از راه برگشتیم و دیدیم که انبوهی از مردم جمع شدند. جرثقیل آورده بودند تا آوار را از سر شهدا بردارند. آوار که چه عرض کنم سقف حزب به علت جلوگیری از نفوذ آب هر سال قیرپاشی می شد و قطر قیر در این چند سال به ...
در مسابقات پارالمپیک تا پرتاب پنجم نفر پنجم بودم اما به یکباره همه چیز تغییر کرد/هم تیمی هایم گفتند کارت ...
خوشحال کننده بود. به لحاظ مالی در شرایط سختی بودم وی درباره خانواده اش عنوان کرد: پدرم فرهنگی بود و به مدت 6 سال در بستر بیماری و سال 89 پدرم را از دست دادم، جا دارد همین جا از مادرم تشکر کنم به خاطر اینکه همه آن سالها مراقب پدرم بود و اجازه نداد ما فشاری را احساس کنیم و تا جایی که می توانست همه مشکلات را به دوش می کشید، تا حواس ما کاملاً متوجه درس و فعالیت ورزشی مان باشد. ...
محاکمه مردی که مزاحم همسرش را مثله کرد
قتل اکبر اعتراف کرد و گفت: اکبر به همسرم تجاوز کرده بود؛ به همین دلیل او را به قتل رساندم. به این ترتیب با تکمیل پرونده و شکایت اولیای دم کیفرخواست علیه متهم صادر شد و پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه 113 وقت دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. در جلسه دادگاه ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد سپس خواهر و برادر اکبر به عنوان ولی دم در جایگاه ویژه قرار گرفتند و تقاضای قصاص متهم ...
چادری ها به جوراب قرمزم چپ نگاه می کنند
، کسی را در انتخاب بهتر یاری رساند. این بار به سراغ مادر 26 ساله ای رفتم که در رشته مدیریت فارغ التحصیل شده است. قبلا در یک شرکت خصوصی کار گرافیک و طراحی انجام می داد، در حال حاضر خانه دار است و برای مطبوعات و رادیو نویسندگی می کند. این مادر جوان که به اصل حجاب معتقد است، اول پوشش چادر را تجربه کرده، سپس در یک دوره یک ساله پوشش مانتو را تجربه کرده و بعد دوباره چادری شده است. او دل ...
هم نفس صخره و طوفان
راهپیمایی جنگی در شب بودند و راه چند روزه تو کوهستان با ادوات و تجهیزات تو یک روز طی میکردن. ضد انقلابیون هیچ وقت فکر نمی کردن خروس خوان صبح که بیدار بشن و صخره های اطرافشون رو ببینن با پرچم های یازهرا(س) لشکر ویژه شهدا مواجه بشن، شنیده بودن که کاوه سریع العمله ولی باور نمی کردن تا این حد ، اومدن گرو کشی کنن ماموستای ده رو فرستادن جلو؛ گفتن به کاوه بگو اگه حمله کنه به ملت رحم نمی کنیم ولی اگر قول ...
دقایقی با یک قهرمان زن پارالمپیکی
مان می گذارم. خدا را شکر با کمک ایشان دوباره برگشتم و حدود 6 ماه است که شروع کرده ام. چند فرزند دارید؟ دو دختر دارم. یکی 18 ساله که امسال دانشجو شده و دیگری 4ساله است. شاغل هم هستید؟ خوشبختانه نه. اگر شاغل هم بودم فکر می کنم دیگر برای هیچ امری فرصت نداشتم. علاوه بر هزینه های رشته های خودمان، هزینه های جانبی زیادی داریم تفاوت حمایت هایی که مسؤولان ...
علت علاقه ویژه بازیکن پرسپولیس به حضرت رقیه
بهانه کتابخوان و شاعر بودن این بازیکن پرسپولیس به سراغش رفتیم تا با او به جای فوتبال در مورد موضوعات فرهنگی گفت وگو کنیم. مداحی را از کجا شروع کردید؟ مداحی را از کودکی شروع کردم. حب اهل بیت(ع) در دل همه ایرانیان است و برای همین به سمت هیات می روند. من هم به واسطه پدر و مادرم این حب اهل بیت(ع) را در دلم داشتم. اولین باری که میکروفن به دست گرفتم هشت یا نه ساله بودم، در هیاتی که برای بچه ...
یک روز با فرهاد رهنما، رئیس هیات مدیره پلار و گروه رهنما
کارگران اینجا خودش را نشان می دهد: پدرم اعلام کرد این کارخانه زندگی و هویت این همه آدم است و من تعطیلش نمی کنم. آنها هم رفتند با خدم و حشم کارخانه و 10 تا ماشین سیاه بزرگ دم در، ولی دربان که حاج صادق بود و شیفته پدرم، گفت تا مهندس اجازه ندهند هیچ کدام تان را راه نمی دهم. سعی می کنند کارخانه را فلج کنند، اما با همراهی پلار رادیاتور مواد اولیه و سفارشات به پلار می رسد و انگلیسی ها درخواست ...
متهم: پایپ شکسته منجر به درگیری خونین شد
ریاست قاضی زالی قرار گرفت. ابتدای جلسه بعد از قرائت کیفرخواست از سوی نماینده دادستان اولیای دم درخواست قصاص کردند. در ادامه متهم بنا به دستور ریاست دادگاه در جایگاه حاضر شد و در شرح ماجرا گفت: مدتی قبل به خانه یکی از دوستان یزدان دعوت شدم و با هم به آنجا رفتیم. وقتی وارد خانه شدم بساط قمار پهن بود. با آنها همبازی شدم که حین بازی ناگهان بی هوش روی زمین افتادم. سابقه بی هوشی داشتم و برایم ...
اعتراف تازه داماد به قتل هولناک دختر دانشجو
حادثه با زیبا قرار داشتم. وقتی کلاس اش تمام شد سر قرار آمد و سوار ماشین شد اما بر سر اختلافاتی که با هم داشتیم درگیر شدیم و وقتی بحثمان بالا گرفت کنترلم را از دست دادم و با دستانم خفه اش کردم. بعد از چند دقیقه وقتی دیدم زیبا نفس نمی کشد، به سمت جاده شهریار حرکت و جسدش را کنار جاده رها کردم. با اعترافات هولناک تازه داماد مأموران با پلیس شهریار تماس گرفتند و معلوم شد که روز پنجشنبه جسد زیبا ...
جبهه ما را عاشق خود کرده بود
...> تصمیم گرفته بودم خوب درس بخوانم تا از این طریق انجام وظیفه و تکلیف در قبال کشورم کنم. نصیحت پدر و مادرم در گوشم بود که هر روز تکرار می کردند: تو دو بار جبهه رفتی. اگه وظیفه است بسه، اگه ثواب است بسه، اگه برای خدمت س بسه. آمادگی روحی و فکری برای اعزام به جبهه را نداشتم. صدای آهنگران و دیدن بچه هایی که آماده اعزام می شدند به تردید من برای ماندن و شوقم برای رفتن می افزود و احساس می کردم بیشتر ...
اختلافات را با تدبیر از جبهه انقلاب دور می کرد
خاطره خاصی را به یاد دارید؟ بله، یک بار که با ایشان به قوچان رفتم و شب را آنجا ماندیم، همراهان ایشان تصمیم گرفتند به مشهد برگردند، ولی خودشان قصد داشتند به بهشهر، تهران و بعد هم به کرمانشاه بروند. به من گفتند: من باید به بهشهر، تهران و کرمانشاه بروم و سفرم چند روزی طول می کشد، تو با من می آیی؟ من گفتم: خیلی دلم می خواهد با شما بیایم، ولی باید به خانواده ام خبر بدهم، و الا دلواپس می شوند . ایشان ...
رفیق کشی به خاطر پایپ!
، خواستار صدور حکم قانونی برای متهم شد. سپس پدر مقتول به عنوان ولی دم در برابر قضات ایستاد و از دادگاه قصاص متهم را تقاضا کرد. در ادامه جلسه مجید در جایگاه ویژه ایستاد و در دفاع از خود گفت: قبول دارم که عباس را به قتل رساندم اما قصد کشتن او را نداشتم. مدتی پیش مقداری پول به مقتول داده بودم تا برایم چیزی بخرد اما او طبق قرار رفتار نکرد و هربار که با او تماس می گرفتم، پاسخ تماس هایم را نمی داد. ...
خواننده من و بارون در گفتگویی متفاوت از دنیای موسیقی و ناگفته های این روزها و آینده اش پرده برداشت
دلم می خواهد کارگردان یا سرمایه گذار آن فیلم بگوید اگر بازی تو بد بود آنقدر برداشت می کنیم تا بازی خوب از تو بگیریم. کلاً اینکه در یک فیلم خواننده گیتار به دست بگیرد و چند کار بخواند کلیشه شده است. فیلم سینمایی پر پرواز اوج این داستان بود و شادمهر عقیلی به موقع وارد بازیگری شد و این کار را انجام داد. به خدا ده فیلم به من پیشنهاد شده و گفته اند در همه این کارها نقش خواننده را داشته باش! (خنده) ...
در زندگی اصولی دارم که اجازه نداد در این فوتبال دوام بیاورم
گرفتم و به میدان ولیعصر می آمدم و از آن جا پیاده به پارک لاله می رفتم. در پارک تا ساعت 10 می خوابیدم و حدود یک ماه و نیم دربه دری کشیدم. 5،4 روز یواشکی به خوابگاه بچه محل مان می رفتم که ساعت یک شب مرا راه می داد و ساعت 5 باید می رفتم. حتی پول نداشتم غذا بخورم. پدرم دیکتاتوری است که فقط پول و قدرت را می شناسد. یک ماه و نیم بعد یک بازی دوستانه بود. بعد از بازی بغض کرده بودم در حالی که مدارکم را نمی ...
موسیقی در این چهاردیواری ها می میرد
می کردم، چند تا شدند، یوسف ها بودند. برای خودم تخیلاتی می ساختم. بیشتر اوقات شب ها یا صبح های خیلی زود کار می کردم. مثل همیشه هنوز هم سحرخیز هستم. آن زمان چهار صبح شروع به کار می کردم و واقعا گاهی اوقات حس نمی کردم روی زمین هستم. من با یوسف پرواز می کردم. قضیه آ ن قدر جدی بود که برایم کار نبود. هشت سال بیمار بودم و داروهایی را که موجود نبود به سختی تهیه می کردم. کار تا این حد برایم جدی بود و با ...
درخواست قصاص داماد آدمکش
کردند به ایران بیایم. بالاخره با اصرارهای آنها به ایران آمدیم؛ اما به محض ورود به ایران رفتارهای خانواده همسرم تغییر کرد. در این مدت حتی به دادگاه هم شکایت کردم و چند بار به سفارت افغانستان رفتم و خواستم به من کمک کنند که همراه همسرم به افغانستان برگردیم. روز حادثه با پدر زنم به سفارت افغانستان رفتیم و قرار شد من همراه زن و بچه هایم به افغانستان برگردم. وقتی مادر زنم از موضوع با خبر شد شروع به داد و ...
وقتی وارد خانه دوستم شدم برادرش مرا آزار داد و فیلم گرفت / حبیب را باید می کشتم
.همان موقع شوهرم با چوب به سرش زد و مرا از باغ بیرون فرستاد . شب که برگشتم گفت حبیب را خفه و جنازه اش را در باغ دفن کرده است. به دنبال اظهارات این زن ماموران به باغ رفتند اما با گودالی روبه رو شدند که جنازه ای در آن نبود. سپس فاروق 32 ساله تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: چند روز پس از کشتن و دفن جنازه حبیب در باغ ،از ترسم جنازه را بیرون آوردم و آن را به بیابان های احمدآباد ...
متهم: مقتول مهدورالدم بود
زندان شدند و پرونده با کامل شدن تحقیقات به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در آن جلسه خواهر مقتول درخواست قصاص کرد. در ادامه اعظم در جایگاه با انکار جرمش گفت: باور کنید قصد تنبیه کردن مقتول را داشتیم. اگر به انگیزه قتل بود هرگز قرار نمی گذاشتم. در ادامه فؤاد نیز با انکار جرمش گفت: قصد قتل نداشتم، اما با کشته شدن مقتول فکر می کردم مقتول مهدورالدم بوده است. چون در ...
اعتراف تازه داماد به رها کردن نوعروس در جاده شهریار
پزشکی قانونی منتقل شده است. مطمئن نیستم او مرده باشد مضطرب و نگران است، با آنکه به قتل اعتراف کرده اما هنوز امیدوار است که همسرش زنده باشد و تمام این اتفاقات کابوسی بیش نبوده باشد. گفت وگو با عامل جنایت چطور با زیبا آشنا شدی؟ پدرم ماشینش را برای تعویض روغن و سرویس به مغازه پدر زیبا می برد. در این بین من هم چند باری به آنجا رفتم. پدر زیبا از من ...
از کارگری تا مدیریت هزار کارگر
را تازه از ترکیه آورده ام و خیلی خوش فروشند. اشتباه کردم که کم آورده ام. بازار رضا صبح ها ساعت 9 باز می شد. من ساعت 7 آمدم و به بازار پارچه فروشها رفتم و پارچه اش را پیدا کردم و شب مجدداً به آن مغازه رفتم و از آن آقا یکی دوتا از آن مانتو ها را امانت گرفتم. گفتم برای خواهرم می خواهم. مانتو ها را به صاحب کارم نشان دادم و گفتم این مانتو فروش خوبی خواهد داشت. گفت: نه بابا. ما تاپ و تی شرت فروش هستیم ...
گفت و گوی جالب امام(ره) با مرحوم آیت الله حکیم(ره)
این پیغام را به ایشان برساند. ایشان گفتند که: آقای خمینی حرف کس دیگری جز شما را گوش نمی دهند! واقعاً هم همین طور بود و امام به حرف هر کسی گوش نمی دادند. من به حرم امام حسین (ع) رفتم. دیدم که امام در گوشه ای نشسته بودند و زیارت می خواندند. دور ایشان هم جمعیت زیادی جمع شده بودند. من جمعیت را عقب زدم و جلو رفتم و گفتم: آقا! زودتر زیارتتان را تمام کنید، قرار است با هم نماز بخوانیم . فرمودند ...
نخبه هایی که دیگر تمایل به بازگشت ندارند...
خواهند خورد. پس معتقدید که باید شرایط فراهم شود تا نخبه ها به کشور برگردند. بله. آینده از آن ایران هست. شرایط امروز ایران نشانگر این تحلیل است. امروزه کشور ایران نه منزویی است و نه ضعیف. به همین سبب است که فراهم شدن بازگشت تحصیل کرده ها یک نیاز اساس جامعه ایران است. چطور این شرایط فراهم می شود؟ ما باید تمرکزمان را به سمت از بین بردن ترس ها و از دست دادن ...
چمران: قالیباف حواشی هم دارد/ در انتخابات تخلف شد
، قرارداد بسته شد و چشم انداز شهر20 ساله تهران را هم تهیه کردند که الان این چشم انداز بالاترین سند شهر تهران هست و نشان می دهد ما شهر تهران را چگونه می خواهیم ببینیم؟ شهری پر دود و دم می خواهیم ببینیم، پر ترافیک می خواهیم، پر کارخانه باشد؟ کشاورزی است؟ صنعتی است؟ چگونه است؟ این در آنجا تعریف شده است. این چشم انداز تصویب هم شد و خوشبختانه الان یکی از اسناد بالادستی ما است. بعد از چشم انداز آمدیم طرح 5 ...