سایر منابع:
سایر خبرها
من مرگ را در مقابل زندگی کردن خفت بار با ستمگران جز میعادت نمی بینم
که گفته بودی 100 تومان جلو به من رسید که در حال آموزش بودم و 100 تومان دیگر بعد که در یگان دریایی کنار رود کارون بودم به من رسید و پولی از بچه های دوستم گرفته بودم و چند قطعه عکس گرفتم و 12 تا است و این یک عکس از همان آنها است و در مورد مدرسه که نامه از طرف مدرسه به من رسیده بود به فرمانده مان گفتم چون می خواهی بروی به جزیره حالا نمی توانی بعد هر وقت که به جبهه رفتی می توانی امتحان بدهی و بعد می ...
گلچین بهترین اشعار درباره رفاقت
نبود از خود بود و سرنوشت من آن گونه ای که می شد بود حمید مصدق ✦✦✦✦✦✦ سلام علاقه جان خوبی حالت چگونه است در این دلواپسی های مدام مداوم راستش چند وقتی رفته بودم کنار خیلی از دوست ها جایی با هم می نوشتیم دردهامان را گاهی باهم درد می کشیدیم گاهی دردناک می خندیدیم با هم به دردهای هم رفته بودیم ...
نگذارید شهدای مدافع حرم فراموش شوند
زهرا برای دیدارشان رفتم. 36 سال است که ازدواج کرده ام. خداوند سه دختر و سه پسر به من عطا کرد که دو پسرم در خردسالی به رحمت خدا رفتند. تنها پسرم مصطفی حصاری متولد 1374 بود که در سن 18سالگی شهید مدافع حرم شد. پس چه شد که تنها پسرتان را راهی سوریه کردید؟ مصطفی کارگری می کرد. هیئتی بود و تا کلاس هشتم هم بیشتر درس نخواند. پسرم دو بار برای اعزام اسم نوشت که حقیقتاً چون سنش کم بود، من و ...
راه زهیر را درپیش گرفت که با حسین همنشین شد
سفارش می کرد و خودش هم به این امر اهتمام ویژه ای داشت . با این حال نمازش را به گونه ای دلنشین ادا می کرد که دوست و همکار عبدالمهدی کاظمی هم نماز خواندنش را دوست داشت من عاشق قنوت گرفتن عبد المهدی در نمازهایش بودم؛ طوری دست هایش را بالا می گرفت که یاد قنوت گرفتن شهدا می افتادیم؛ دیدن قنوت عبد المهدی حس معنویت عجیبی را منتقل می کرد . تا اینکه تصمیم می گیرد برای دفاع از حریم اهل ...
شعر درباره کودکی
...> درس های سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پند آموز روباه و خروس روبه مکار و دزد چاپلوس کاکلی گنجشککی باهوش بود فیل نادانی برایش موش بود روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است با وجود سوز و سرمای شدید ریزعلی پیراهن از تن می درید تا درون نیمکت جا می شدیم ...
راه های شکرگزاری و آثار آن
...، خدا خشنور می شود. شخص تشویق می شود به آنکه آن کار را بیشتر انجام بدهد و باز هم اضافه کند. لب مهم است، الحمدلله! باید آدم از صمیم قلب بگوید: الحمدلله! در یک روایتی امام صادق(ع) فرمود: شُکرُ کلِّ نِعْمَةٍ وَ إِنْ عَظُمَتْ أَنْ تَحْمَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیهَا (کافی/ج2/ص95) شکر هر نعمتی ولو اینکه بزرگ هم باشد، گفتن الحمدلله کافی است و خیلی به جا است که در شبانه روز آدم صد بار این ذکر را ...
مثل چمران عاقلانه اندیشید عاشقانه رفتار کرد
این جبهه خدمت می کنم. تو هم بمان و با قلم علم و عقیده ات از جبهه مقاومت اسلامی دفاع کن و در سنگر علم و دانش باعث افتخار باش، اما مصطفی نپذیرفت و گفت من باید بروم. پدر شهید ادامه می دهد: من مشهد بودم که با من تماس گرفت و گفت می خواهد راهی شود. حرف های گذشته را تکرار کردم، اما فایده ای نداشت. می گفت می خواهم بروم و شهید شوم. می روم تا اسلام ناب محمدی را در حد و اندازه خودم به منصه ظهور و عمل ...
هر آنچه که یک زائر در راهپیمایی اربعین بدان نیاز دارد/ رهبر انقلاب: شکر راه پیمایی اربعین ازجمله به این ...
گروه معارف - رجانیوز: همه در تلاطم اند. به تکاپو افتاده اند. گویی معشوق، عشاق خود را فراخوانده است. ظاهرا این عشق آتش تندی دارد، پیر و جوان، فقیر و غنی هم نمی شناسد. همه عشاق کوله بار بربسته اند، توشه ی راه برچیده اند. میزبانان این ضیافت هم در حال تدارک اند. تدارک هر آنچه در توان دارند تا در طبق اخلاص گذاشته و مهمانان آن معشوق عزیز را پذیرایی نمایند. عشق عجیبی است؛ گویی شعله های آتش این عشق سر به ...
شهدا، معنای حقیقی غیرت هستند
...، برای شروع لطف کنید مختصری از زندگی خانوادگی شهید بدرخانی برای ما بگوئید. من دختر کوچک و فرزند آخر خانواده بودم و شهید بدرخانی فرزند دوم بودند. غیر از این، ما سه خواهر و یک برادر دیگر هم در خانواده داریم. پدر و مادر ما در حدود هفتاد سال سن دارند. پدر ما در کارخانه شیشه بری کار می کرد. درآن سالها علیرضا تا دوران راهنمایی درس خوانده بود. اما بعد از دوران راهنمایی با وجود پر جمعیت ...