سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته هایی از بیت امام(ره)
متمول بودند، حتی می توانم بگویم خانواده امام خیلی شیک پوش تر و متمول تر از خانواده خانم بودند، اما این موضوع را هم بگویم، با اینکه خانم از خانواده ثروتمندی بود، اما وقتی با امام در نجف زندگی می کرد، در یک خانه خیلی کوچک ساکن بودند. من هفت یا هشت سال داشتم که به نجف رفتم. هیچ وقت هم از خانم شکایتی دراین باره نشنیدم. حتی یک بار تعریف می کردند که من در عراق مجبور بودم عمل جراحی بشوم، روی برانکارد در ...
ناگفته هایی زهرا اشراقی از بیت امام(ره)
خانم اشراقی برای سؤال اول و پرهیز از کلیشه ... . اگر می خواهید از کلیشه ها پرهیز کنید می توانید من را با اسم کوچک صدا کنید. شما متولد سال 43 هستید؟ خیر. سال 42. ایام انقلاب حدودا 15 سال داشتید. پدر شما در آن ایام از چهره های نزدیک به امام بودند و هنگام تبعید، ایشان را به عنوان نماینده خودشان انتخاب کردند. فضای خانه شما چگونه بود؟ گفته می شود که مرحوم اشراقی شخصیتی آرام داشتند و بیشتر اهل مطالعه و کار فقهی بودند، اما با ورود ایشان به فضاهای سیاسی، طبعا جو اطراف ایشان هم تغییر کرد. در خانه شما این تغییرات مشهود بود؟ من یکی، دوساله بودم که بابا به خاطر فعالیت هایش به همدان تبعید شد. بعد از آن هم به قم ممنوع الورود شدند. بنابراین ما در تهران اقامت کردیم. خیلی هم تلاش کردند که به قم بازگردند، اما نشد. به یاد دارم همان روزهایی که در تهران ماندگار شده بودیم، یک نفر با پالتو و کلاه مشکی به منزل ما آمد. بابام نبود و من ترسیده بودم. [آن مرد پالتوپوش] به من گفت که دختر کوچولو به بابات بگو آزادی؛ می توانی بری قم . بعدا که بزرگ شدم با خودم گفتم این چه نوع پیغام رساندن بود که به یک بچه شش ساله بگویند بابات آزاد است! هنوز هم برایم جالب است! بعد از این ماجرا که تعریف کردم، خاطره [سیاسی ای] قبل از انقلاب ندارم. قبل از انقلاب فضای خانه ما به هیچ وجه انقلابی نبود. اگر هم بابا کار سیاسی می کردند در زندگی خانوادگی ما انعکاس نداشت. شاید به این خاطر که مادرم ...
قائم مقامی: حجاب واجب شرعی است اما اجباری نیست
استناد احکام ایشان صورت می گرفت و تا جایی که به خاطر دارم اشاره شان به مراکز متعدد تصمیم گیری و قانونگذاری بود ، اعتراض کردند. امام در پاسخ به آن نامه می گویند که بله، اعتراض شما وارد است تا کنون به خاطر شرایط اضطراریِ جنگ ، کارهایی کردیم و ناگزیر بودیم اما بنا دارم از این به بعد همه چیز بر مدار قانون باشد. حجاب از نظر دینی ضروری است ولی اجباری نیست و حتی اگر کسی پیدا شود که روی برخی مبانی ...
نجف، کربلا و کاظمین؛ عراقی ها 24 ساعت آماده به خدمت بودند +تصاویر
تازه صمون صبحانۀ آن میزبانان سخاوتمند بود. نیم ساعتی هم بعد از صبحانه معطل شدیم تا به نوبت دوستان به حمام رفته و غسل زیارت کنند. بعد از آنکه از صاحبخانه خداحافظی کردیم، چند دقیقه رفتیم تا به خیابان اصلی رسیدیم. از کوچه های مختلف زوّاری که شب گذشته در آن محل مهمان شده بودند، به جمعیت در حال حرکت می پیوستند. یک ون جلوی پایمان ترمز کرد و گفت حرم. به وی گفتم: کم تومان اجرت؟ بل لحنی خاص جواب ...
10 سال سخت و شیرین، از زنگ انقلاب تا پایان جنگ
شهید گمنام - مدتی بود که از راه دور جویای احوالش بودیم. پدر یکی از دوستان بود که هر از چند گاهی، از اوضاع و احوالش برایمان تعریف میکرد. سفارش کرده بودیم که مایل به مصاحبه با این رزمنده باسابقه و عاشق هستیم اما تا آن روز توفیق یارمان نشده بود! بعد ازظهر روز پنج شنبه، اربعین سیدالشهداء بود که با تماس یکی از فرزندانش به خانه او دعوت شدیم. صدای دعوت کننده کمی دلتنگ بود و گواهی از حال نه ...
به بهانه رفتن به حمام، عازم جبهه شدم!
روز 5 نفری با دوستانم مقابل مسجد نشسته بودیم و ثبت نام رزمنده ها را تماشا می کردیم و افسوس می خوردیم تا اینکه جرقه ای در ذهنم زد و به دوستانم پیشنهاد دادم رضایتنامه ها را خودمان بنویسیم و از طرف پدرمان امضا کنیم. همه مات و مبهوت نگاهم کردند و گفتند: فکر خوبی است. رضایتنامه ها را نوشتیم و بعد از کلی تمرین کردن، امضای پدرهایمان را پای آنها زدیم و تحویل مسئول ثبت نام دادیم. البته این تمام ماجرای ...
آقا مهدی همیشه به بنده می گفتند که سفر زیارتی امام حسین(ع) را هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی ترک نکن! حتی اگر ...
... خاطره ای در این باره در خاطرم هست که بیانش خالی از لطف نیست؛ گوشی موبایل من قبلا مجهز به سیستم عامل اندروید نبود، آقا مهدی عراق که بود یک گوشی مجهز به سیستم عامل اندروید برای من خریداری کرد و داد به دوستش تا بیاورد در خانه مان و به من تحویل دهد و سپس از من می خواست که از طریق فضای مجازی با هم در ارتباط باشیم. به من تأکید می کرد که به روز باشم و می گفت خانم من نباید از تکنولوژی های زمان خود ...
ظهرها که گله را به کنار جوی آب می بردم و آنجا می خوابیدند خودم وضو می گرفتم، چیزی را پهن می کردم و اول ...
.... شب چند نفر ایرانی و چند مرد خارجی که کراوات بسته بودند با تعدادی اتوبوس آمدند و پرسیدند به کدام شهر می خواهید بروید؟ گفتم قم یا مشهد که ما را آوردند اردوگاه سفید سنگ مشهد و 10 روز را آنجا ماندیم و سپس به قم و تهران رفتیم. خواهرم در آنجا زندگی می کرد و زمستان را مهمان آنها بودیم. ما را به زیارت ها و گردش و تفریح می برد. بعد از آن به مشهد بازگشتیم و در یک گاوداری در گلشهر ساکن شدیم. ...
خروش زائران اربعین در کربلا؛ بین الحرمین سراسر لبیک یا حسین شد + تصاویر
شهر آنجا که گنبد و بارگاه ملکوتی امام حسین(ع) و قمر بنی هاشم(ع) رؤیت می شود زیارت اربعین را می خوانند و برای اینکه زائران کشورهای دیگر شرایط بهتری در کربلا داشته باشند به سمت خانه و دیار خود رهسپار می شوند. در ورودی های مختلف شهر کربلا از سمت نجف و حله برخی از روحانیون و مادحین با بلندگوهایی که در دست دارند برای زائران، زیارت اربعین می خوانند. امسال دسته های عزاداری هیئت های ...