سایر منابع:
سایر خبرها
مبتلایان به صرع از وضع ازدواج ، اشتغال و باور غلط مردم به این بیماری می گویند
بن بست خورد، تصمیم اش را عوض کرد، ادامه تحصیل داد: ما در یکی از روستاهای شیراز زندگی می کنیم، مردم آن جا هیچ آگاهی از این بیماری ندارند، پدرم کشاورز بود، مادرم خانه دار. اهالی روستا به من می گفتند غشی. بعضی می گفتند جن دارم. هیچ کس از بیماری واقعی ام خبر نداشت، تا 15سالگی. بعد از سال ها بیماری، تازه در نوجوانی درمان را شروع کردم. مجید دوست نداشت کسی متوجه بیماریش شود، درست مثل خیلی از بیماران مبتلا ...
قدم زدن در مختصات آوار و زندگی
دارد که من مسافر، نشانی از قاب هایش بر دیوارهای فروریخته نمی بینم. زمین، خاطرات را با خودش به امانت برده انگار. از آن سو اما لابه لای خاطره های ترک خورده قاب، صورت هایی چشم ها را خیره می کند! هیجان زندگی در هیاهوی کودکان چشمه خنجر موج می زند. چشم هایشان رازی دارد که تو را از ادامه مسیر بازمی دارد و به ماندن می خواندت. نام هایشان کنار هم ترانه می سازد؛ حرمین، شرمین، روژین، هنرمند، هستی ...
مجاهد و خادم خستگی ناپذیر حاج علی بدیعی دعوت حق را لبیک گفت / امروز مراسم تشییع و ختم
است و تنها 4 درصد کارمزد دارد. صندوق نشان همیاری خانواده است. اولین زن در هیات امنای مسجد همسرم، بعدا وارد بطن کار شد و حساب و کتاب مسجد و کارگاه را انجام می داد. هر چه می خواست هزینه می کرد و همه را کنترل می کرد. پدرم به شدت به عروسش علاقه داشت. لذا گفت عروسم باید حتما هیئت امنا باشد و واقعا نصف کارهای مسجد را می چرخاند. تمام هزینه های مسجد را کنترل می کرد. وقتی رفتیم حکم ...
ماجرای یک خواب عجیب
شهید مدافع حرم منصور عباسی از پاسداران انقلاب اسلامی و از رزمندگان و جانبازان دوران هشت سال دفاع مقدس بود که دهم آذرماه سال جاری در جریان پاکسازی شهر البوکمال سوریه به شهادت رسید. وی متولد سال 1336 و از اهالی شهرکرد بود که به عنوان نیروی ادوات، در جبهه سوریه به دفاع از حریم اهل بیت (ع) پرداخت و توسط تروریست های تکفیری به همرزمان شهیدش پیوست. از وی دو فرزند دختر و یک فرزند پسر به یادگار مانده است ...
آخه چرا تو اینقدر شبیه پدرت هستی!
است بدانم از چه زمانی به بازیگری علاقه مند شدید و بازیگری را از کی آغاز کردید؟ – من همیشه دوست داشتم از سینما فاصله بگیرم چون اصلا دلم نمی خواست زیر سایه نام پدرم باشم یا به اصطلاح به خاطر نام ایشان دستی به سرم کشیده شود. دوست داشتم مستقل باشم و اصلا دلیل مهاجرتم همین بود. در واقع از ایران رفتم که بدانم خودم در چنته دارم و آیا می توانم بار زندگی ام را به تنهایی بر دوش بکشم یا همیشه ...
حاج محمود اکبرزاده: بعضی ها خلاف می خوانند/ انگار هر کسی بیشتر پول بگیرد معروف تر است
مگر می شود جایی از پیرغلامان حسینی یاد شود و نام حاج محمود اکبرزاده نباشد؛ مداح خوش رو و بااخلاق مشهدی که در سال 1312 در محله نوغان این شهر به دنیا آمد و سالها در حرم امام رضا(ع) و به عشق صاحب این آستان خواند. حاج محمود حدود هفت دهه از عمرش را وقف مدح اهل بیت(ع) کرده. با این پیرغلام اهل بیت(ع) درباره ماجرای مداح شدنش ، خط قرمزها در مداحی و ویژگی های یک مداح خوب گفت وگو کرده ایم. او از آسیبهای ...
گزارشی از اِوَز؛ کتاب به جای تفنگ
می کنم که برای بچه ها کتاب بخوانند. می گویند مردم شهر همیشه کتابخوان بودند، ولی در این دو سال اخیر فعالیت های پایتخت کتاب باعث شد نوجوانان هم بیشتر به کتاب علاقه مند شوند. وارد هر شهری که بشوید اول یک سری فروشگاه های تعمیرات خودرو و روغن و گریس می بینید، ولی شهر ما با دانشگاه شروع می شود و با دانشگاه تمام می شود. اوزی ها دوست دارند درباره تاریخ شان، کتابخوان بودن شان، فعالیت های فرهنگی ...
مردی که قدرش را ندانستیم
، چون انتظار داشتم برادرم نقش بیشتری به من بدهد اما او همیشه می گفت همین نقش کم را خوب کار کن. یادم هست که سال 1363 مقام اول بازیگری تئاتر را برای همین نقش کوچک از جشنوارۀ تئاتر فجر دریافت کردم! این خاطره را گفتم تا بچه های تئاتر بدانند که در این هنر باید پله پله جلو رفت و هرگز نباید به جشنواره ها و نام ها غره شد چرا که همین احساس، آن ها را به مرگ هنرشان نزدیک می کند و دیگر پیشرفتی نخواهند ...
این آخرین حج من است/سرپرستی از 150 یتیم به طور پنهانی
آن به بعد به مؤیدی مشهور شدند، ولی در جلسات بعدی ایشان را گرفتند و چند باری زندان رفتند و تبعید شدند. * از خاطرات دوران طلبگی مرحوم پدر مطالبی به خاطر دارید؟ ایشان می فرمودند: در حوزه از همان ابتدا نسبت به درس علاقه مند بودم، اما باید در مغازه ابوی هم حاضر می شدم و در همان جا هم از هر فرصتی برای علم آموزی استفاده می کردم به گونه ای که اگر احساس می کردم شخص فاضلی به مغازه پدر ...
با 50 هزارتومان شروع کردم
خریدم تا دوباره کار کنم. حس خوبی بود، بعد از گذراندن دوران سخت افسردگی و بیکاری. حالا سال ها از آن روزها می گذرد. اما خاطرات آن روزها برای خیلی از کسانی که هنوز کاری را شروع نکرده اند، قطعا جذاب و امیدوارکننده است. برای برند شدن و محقق کردن آرزوهای تان چه سختی هایی را پشت سر گذاشتید؟ به اصطلاح عامه دختر بلندپروازی بودم و شاید به خاطر همین بلندپروازی بود که برای کارگاه کوچکم ...
هاشمی بچه عزیز امام بود
برج دوقلوست، صد طبقه است، یعنی لازمه دارد و آن لازمه اش لازمه دیگر دارد، آن لازمه اش نیز لازمه دیگری دارد؛ صدتا لازم و ملازم روی سرش هست. پس هر قانونی در حکم عمارتی است با ارتفاع صد طبقه... شالوده اش باید چند طبقه باشد. کمتر از 60 متر نمی شود باشد؛ مطالعات این بله و نه ها در مجلس چقدر باید باشد... نماینده ها را قسم بدهید که دستور جلسه را کی دیدید؟ صبح دیدید؟ یک ساعت دیگر می خواهد روی آن رأی بدهد ...
ازدواج دو امیرکبیری با توسل به شهید خلیلی
پدر شهید خلیلی رو می کنم و می گویم اگر اجازه دهید از حاج خانوم شروع کنم. می خندد و می گوید خواهش میکنم خانم ها همه جا مقدم اند. به مادر می گویم خب از کودکی رسول شروع کنیم از آن دوران برایمان بگویید؛ در نبود همسر چه طور بچه ها را تربیت و بزرگ کردید؟ من مادر شهید رسول خلیلی هستم. رسول سال 1365 در تهران به دنیا آمد. آن زمان حاج آقا در جبهه بود و من به سختی بچه ها را اداره و بزرگ می کردم ...
گفت و گو با - فرزاد مؤتمن - درباره زندگی و عشق دیرینه اش
این که پدرم با گریشمن رفیق بود و وقتی او داشت هفت تپه را در چغازنبیل درمی آورد، پدرم پنجشنبه و جمعه ها گاهی به آن جا می رفت و مرا هم همراه خودش می برد. من هنوز کودک بودم و شلوار کوتاه می پوشیدم. به من تکه های سرامیک و قلمو می دادند و می گفتند پاکش کن. برایم بسیار شگفت انگیز بود که قطعاتی را از دل تاریخ بیرون می آوردند. من همیشه تاریخ را دوست داشتم و به همین دلیل به باستان شناسی هم علاقه ...
متن کامل قانون مدنی
ذیل را دارا باشند: 1- مالکیت (اعم از عین یا منفعت ) 2- حق انتفاع 3- حق ارتفاق به ملک غیر فصل اول - در مالکیت ماده 30 هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد، مگر در مواردی که قانون استثنا کرده باشد. ماده 31 هیچ مالی را از تصرف صاحب آن نمی توان بیرون کرد مگر به حکم قانون . ماده 32 ...
علمدار و مالک اشتر سپاه و پیشمرگ کرد مسلمان
ضدانقلاب و دشمن بعثی به مبارزه پرداخت. از این شهید بزرگوار که همرزم حاج احمد متوسلیان بود، خاطرات زیبای بر جای مانده است که در گفت وگو با خانواده و چند تن از همرزمانش گوشه هایی از این خاطرات را تقدیم حضورتان می کنیم. مادر شهید امین سپاه پسرم حسن سال 32 در روستای بلکر از توابع مریوان به دنیا آمد. البته من مادر واقعی او نیستم. حسن مادرش را در سنین کودکی از دست داده بود و پدرشان ...