سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگوی خواندنی با دستفروشی که مجری شد!
مدرسه های مختلفی می روم سعی می کنم راه درست را نشان خانواده و بچه ها نشان دهم. از اول دبیرستان سر کار می رفتم از دست فروشی گرفته تا ... انجام می دادم و شرایط خانواده اینطور ایجاب می کرد و چاره ای نداشتیم و طوری بود که دیگر وقتی نداشتم که بخواهم حتی رشته ام را عوض کنم. اما شانسی که آوردم این بود که برای انتخاب رشته دانشگاه، کارشناسی خبرنگاری بود و من که رشته تحصیلیم ریاضی بود باید گرایش ...
می گفت همسرم! تو هم با حفظ حجابت مدافع حرم باش
آورد؟ مخالفت نکردید چرا باید سوریه باشد؟ خیلی نگران شدم. من را در جریان رفتنش قرار نداده بود که نکند مانع تصمیمش شوم. برای همین در جوابش گفتم پس ما چه؟ همسرم تنها یک جمله گفت من شما را ابتدا به خدا بعد به بی بی زینب(س) سپردم. ماجرای رفتنشان به سوریه مربوط به چه سالی می شود؟ اولین اعزامش سال 1393 بود. همسرم پنج،شش بار اعزام شد. هر بار هم که می آمد با من تماس می گرفت و تلفنی با هم ...
اما با توجه به اینکه تنها یک ماه پس از شهادت ایشان این پیروزی به دست آمد، خیلی دلتنگ شان شدم. با خودم ...
همسرتان چگونه بوده است؟ا توجه به نقش به سزایی که همسر شما و همرزمان شان در پیروزی بر داعش داشتند، بعد از این پیروزی بزرگ مقاومت چه احساسی دارید؟ آرزوی ایشان شهادت بود و با شهادت هم رستگار شد. با اهل بیت (ع) و شهدا محشور شد. اما با توجه به اینکه تنها یک ماه پس از شهادت ایشان این پیروزی به دست آمد، خیلی دلتنگ شان شدم. با خودم گفتم کاش فقط یک ماه دیگر روی زمین زنده می ماند تا خوشحالی مردم ...
نی ها و آدم ها
که هیچ کدام از صحنه های آن روز او و برادرش را نترسانده: پدرم خیلی شجاع است، ما هم مثل او هستیم. اگر آن روز خودش را آتش زده بود من هم همان کار را می کردم، حاضر بودم به خاطرش بمیرم. همان روز به رییس کارخانه که از درس و مدرسه ام پرسید، گفتم شما خودتان اگر وضعیت پدر من را داشتید شرمنده بچه های تان نمی شدید؟ پدر من شرمنده روی بچه هایش شده که دست به این کار زده، نمی تواند بچه هایش را در تنگی ببیند. توی ...
متن کامل سخنان حضرت آیت الله صانعی در ابتدای درس خارج فقه: مراقب باشید حوزه های علمیه به وابستگی به ...
، تا فردا چه ببینند، تا فرداها چه بر سرشان می آید. آری، بنده نگرفته ام، چون زندگی ام را با منبر رفتن در تهران اداره کردم، هجده سال تمام شب پنجشبه و شب جمعه می رفتم تهران، همین آقای بزرگواری که آمده بود فرمود یک وقت با شما در ماشین بودیم دیدم یک سری ورقه کتاب دستتان است، گفتم این صفحات چیست، گفتید که اینها صفحات مکاسب است، جدا کردم توی راه مطالعه می کنم که وقتی می روم مسجد امام مکاسب را بگویم بدون ...
قصه کوتاه کودکان، حسن کچل و کوتوله مهربان
مردی را دید که در مغازه ای بیکار نشسته بود. جلو رفت و سلام کرد و گفت: آقا مثل این که شما چیزی برای فروش ندارید؟ پیرمرد گفت: نه پسرم سرمایه ای ندارم که با آن چیزی خرید و فروش کنم. خلاصه حسن با مختصر پولی که داشت مغازه را برای مدتی اجاره کرد. شب همانجا خوابید. کیسه را از جیب در آوردو گفت: ازهر نوع میوه صد کیلو می خواهم. انواع میوه ها ازدهانه ی کیسه بیرون آمد و مغازه پر ازمیوه های درجه یک شد. روز بعد ...
اهتمام یک پهلوان به سوره یس
) جبهه غرب در حالیکه می خواست به هم رزمان مجروحش خدمات بدهد، بر اثر اصابت گلوله به فیض شهادت رسید. پدر شهید عباس سلیمی در ادامه با اشاره به فعالیت های قرآنی شهید می گوید: آن زمان در منطقه قیام تهران سکونت داشتیم و جلسات منبر و روضه ای در محل برپا بود و عباس نیز همواره در این جلسات حضور داشت. یک روز که رفته بودم بر سر مزارش، دیدم فردی آمد و فاتحه خواند. از من پرسید شما چه نسبتی با شهید ...
داستان برای کودکان، قسمت دوم خواب شیرین
.... و این تقریبا آخرین حرفی بود که آن شب در آن جلسه زده شد. بهار از نادیا و مادر نادر وقت گرفت تا کمی فکر کند و با مادرش مشورت کند تا ببیند که می تواند این مسئولیت را به عهده بگیرد یا خیر. بهار آن شب تا صبح نخوابید. مگر پذیرفتن چنین مسئولیت بزرگی آسان بود؟ این تا بعد گفتن نادیا و مادر نادر یعنی چه زمانی؟ شیرین دوبار تا صبح از خواب پرید و مادرش را صدا زد ...
مهدی زارع: اول بپذیرند که مساله ای به اسم زلزله وجود دارد | ناطقی: بعد از زلزله باید فاتحه تهران را خواند
احترام قائل شویم ولی چنین قانون یک شبه ای کاری من درآورده است. زارع- من درباره این قانون حرف نمی زنم و درباره حریم گسل حرف می زنم. ببینید فرمایشان آقادی دکتر درست است اینها نقدهای منطقی و درستی است. ولی به نظر من حریم را باید به عنوان دو آیتم درست نگاه کنیم. یک بخش مربوط است به حریم تغییر شکل، برای مثال شما یک لوله ای دارید که امکان دارد هنگام زلزله شکلش تغییر کند، یا مثلا تونل مترویی ...
خودم و زندگی ام را مدیون شهدای مدافع حرم می دانم
پیشنهاد اجرای تلویزیونی داشتم ولی به خاطر معذوریت هایی که گوینده های خبر دارند اغلب شان را مدیرانم نپذیرفتند. برنامه های محدودی بوده است که قبول کرده اند. یکی از این برنامه ها که برایم بیشتر شبیه معجزه است، فصل دوم ملازمان حرم بوده است. خانم حسینی که آنقدر با خبر و دانشگاه سرش شلوغ است چقدر کتاب می خواند؟ کتاب را هم دوست دارم، هم مجبورم که بخوانم. خیلی ناراحتم به خاطر فعالیت هایی زیادی ...
قسمتی از سیاست خارجی ما راهبرد ندارد
من فکر می کنم لازم است کشور مقداری سیاست خارجی منسجمی داشته باشد و از رفتارها و بیانات پراکنده ای که می تواند دست دشمنان بهانه دهد و حتی دوستان ما را در یارگیری تحت فشار قرار دهد، پرهیز کنیم. ما باید بیشتر درباره مسائل امنیت منطقه و مسائلی که احتمال دارد اروپا در حلقه بعدی این وضعیت قرار گیرد کار کنیم. متأسفانه همیشه یک قسمت سیاست خارجی ما متأثر از روزمرگی بوده و راهبردی ندارد، یعنی ما ...
داستان برای کودکان، خواب شیرین
...: پس این برنامه زندگی توئه که ردیفه نه من! پیام دیگر جوابی نداد. دلخور خداحافظی کرد و رفت. *************** بهار باورش نمی شد که پیام این طور بی ملاحظه او را در کافی شاپ رها کرده و رفته باشد. شب شیرین آمد و روی تخت بهار دراز کشید و گفت: صدبار به این آقا فرشید گفتم که برو سرجای خودت بخواب ولی گفت نه. و موهای فرفری عروسکش که پستانکی هم در دهانش بود را ...
سوپراستار بودن در شعر، بد است یا خوب؟
غریبانه ساز کرد آنقدر خواند و خواند که زاغان شامگاه شب را زلا به لای درختان صدا زدند از بیم آن صدا به زمین ریخت برگ ها گویی هزار چلچه را درهوا زدند شب همچو آبی از سر این برگ ها گذشت هر برگ همچو پنجه دستی بریده بود هر چند نقشی از کف این دست ها نخواند کف بین باد، طالع هر برگ دیده بود شعر استعاری-سیاسی و ...
عاشقی که امام زمان را درعرفات ملاقات کرد
پایگاه اطلاع رسانی حج: در یکی از این سالها که عهده دار پذیرایی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنکه حجاج به عرفات بیایند، برای زواری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام ...
ویژگی های آدم های بی استعداد/ سیستم جدید هشدار زلزله/ دانشجویان دوزیست نیستند
... سوار بی آر تی شدم دیدم یه پسر کم سن و سالی بهم نگاه کرد و خواست بلند شه نذاشتم باز خواست بلند شه گفتم بشین عزیز من راحتم اینجوری گفت: داداش ولم کن پیاده شم ------------------------------------------------------------------------ بابا من باید تا 10 صبح بخوابم که باطریم. کامل پر بشه وقتی 8 صبح بیدارم میکنن باطریم کامل شارژ نمیشه، زود خراب میشم ...
گزارشی از کار با سازمان پزشکان بدون مرز در پاریس فرانسه، سرزمین پناهندگی؟
، تاری بود که به پود غربت گره خورده بود. دوستان و همکارانی که مرا می دیدند از یونان می پرسیدند و من با اینکه خوب می دانستم فاصلۀ عظیمی هست بین آنچه برایشان می گویم و آنچه از تجربه و حال و روز من درک می کنند، برایشان جسته و گریخته، قصه هایی از تجربۀ عجیب دو ماهه ام می گفتم. در مصاحبه ای که با مسؤول مأموریت پاریس داشتم متوجه شدم که کار پیشنهادی در ادامۀ همان مسیری قرار می گیرد که در یونان ...
اداره پستی که دوباره زنده شد
پات کاتی، یکی از ساکنان روستا، طرحی داد تا این مکان دوست داشتنی نجات پیدا کند. در آن دوران، آنجلیکا مدرسه قدیمی اش را از دست داده بود، چون مدرسه ای مدرن در جایی دورتر باز شده بود و این مدرسه با تمام خاطراتش به فراموشی سپرده شده بود. در ذهن پات، حفظ اداره پست روستا به مهم ترین دغدغه اش تبدیل شد. او برای نجات این مکان به فرشتگان پناه برد تا به یاری اش بشتابند. او به خبرنگار ریدرز می گوید ...
"کرمانشاه" همچنان در اضطرار
هایشان می شوم، کم سن و سال ترها که مدرسه رفته اند و زبان کتاب می دانند، برایم ترجمه می کنند. می گوید بنویس شهریار معافی، شماره ام هم 0918...بنویس بخدا هیچی نداریم، بنویس آسیه پیری بی سرپرست است، شماره ام 0919... و باز در گوشم تکرار می شود که کانکس نداریم، دستشویی و حمام و .... پیرمردی با سبیل های پرپشت و لباس کُردی پیش می آید، سیگارش را کناری می اندازد و دست های پینه بسته اش را نشان می ...
امکان و وقوع رجعت از منظر قرآن
، یک حشر کلّی برای همه خلایق و یک حشر نیز تنها برای کسانی که مورد خشم و عذاب الهی قرار می گیرند (آلوسی، 1415ق.، ج 20: 23). پس آیه دلالتی بر رجعت ندارد و منظور آیه، حشر در روز قیامت است. علاّمه طباطبائی(ره) در پاسخ به او چنین می نویسد: چنان چه منظور، حشر برای عذاب بود، لازم بود که این غایت ذکر شود؛ یعنی گفته شود نحشر إلی العذاب تا ابهام برطرف شود، کما اینکه در آیه دیگر که در مورد حشر برای عذاب است ...
قسمتی از سیاست خارجی ما راهبرد ندارد
حاکمیت فلسطینی است. بنابراین اگر این مباحث جدید را در کنار این تجربه قرار دهیم فلسطینی ها درمی یابند که برای رسیدن به حقوق حقه خود گزینه ای جز حرکت در مسیر تشکیل یک حاکمیت تمام فلسطینی یعنی همان ایده یک کشور یک دولت نخواهند داشت که از طریق مبارزه به دست می آید نه مذاکره. مذاکره باید از موضع قدرت باشد و نه ذلت، آنگونه که رژیم صهیونیستی و ترامپ می خواهد. این اقدام ترامپ می تواند با پایان ...
تفسیر آیات 102-110 سوره آل عمران
و انتم مسلمون...) بفهمد که منظور از آن این است که انسانها خود را در صراط به دست آوردن حق التقوی قرار بدهند و رسیدن به این مقام و استقرار در آن را هدف همت خویش سازند. پس آیه سوره تغابن، وسیله ای است برای اینکه خطاب در آیه مورد بحث عمومی شود. نظیر مساءله اهتداء به صراط مستقیم، که در عین اینکه مقام بس بلندی است که به جز افرادی انگشت شمار به آن نمی رسند، مع ذلک خدای تعالی عموم بشر را به ...
منتخب اشعار طنز شب یلدا
سحر در گوشی حامد انگار که عاشق شده، شاید امشب چشمش افتاده به یک قرصِ قمر در گوشی عشقِ بی بی صنما، دیدن یک "داب٘س٘مَش” است هیچ جا راحت و خوش نیست مگر در گوشی زهره درجمع چه جوک های بدی می خواند کاش می رفت کمی مثل بشر در گوشی بچه با سر٘ وسط دیگ خورشت افتاده مادرش دست به لپ تاپ و پدر در گوشی عمه، ادمین ...
تاریخسازها و روز باشکوه شهر زلزله زده
زاده به گل رسیدند . گلی که با تشویق شدید تماشاگران همراه بود؛ مشوقینی که تعدادی بانو هم بین آنها حضور داشتند و البته بدون مشکل تا آخر بازی روی سکو بازی را تماشا کردند. *جواد خیابانی به اندازه بازیکنان داخل زمین تشویق شد اگرچه در تهران مشغول گزارش بازی بود. جواد که قرار بود شب از تهران با چند کامیون کمک به سرپل بیاید ، چهره مورد علاقه سرپلی هاست. گزارشگری که تلاش خستگی ناپذیرش برای جمع آوری ...
هیدروپولیتیک و صادرات آب!
وحید حاج سعیدی - آقا این داستان آب هم برای خودش معضلی شده است. تا چند سال قبل اگر کسی راجع به بحران آب و کمبود آن صحبت می کرد خلق الله به مشاعرش شک می کردند و طرف را دست می انداختند و مسخره می کردند. ولی الان باید بپذیریم که اوضاع آب از حالت کشمشی خارج شده و به سمت بحران میل پیدا کرده است. داستان اصلاً هم شوخی بردار نیست و به قول معاون کلانتر همه ساکنان کره زمین را درگیر این معضل کرده است. یعنی ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (472)
بابامو بشمرن مطمئناً به رکورد جدید دست پیدا میکنن! راننده تاکسیا وقتی یه رفیق هم خطیشون رو میبینن 6. نامه های دوران مدرسه فقط اولش ک مینوشتن بنام تک نوازنده گیتار عشق ! انگار برای شادمهر عقیلی نامه میزدن عقب مونده ها! 7. هی میگید شب یلدا سرتون تو گوشی نباشه. بابا همه اونایی که ما دوست داریم شب یلدا کنارشون باشیم تو این گوشی لامصبن" 8. اگه دیدید یکی تو عکس ...
روایت هویدا، محمدرضا شاه و منتظری در سینما حقیقت
هیأت انتخاب عبور کند تا خودشان ببینند چقدر این فیلم ها مورد استقبال مخاطب قرار می گیرد. امسال فیلم بی نظیر پرزیدنت آکتور سینما به جشنواره راه پیدا نکرد. قطعاً دلیلی وجود ندارد برای حذف این فیلم بی نظیر مگر اینکه قربانی نگاه محتوا زده هیأت انتخاب شده باشد.
از ترس داعش از افغانستان مهاجرت کردیم
شهادت حمید چطور به شما رسید؟ یک روز مجبتی پسر بزرگترم به من زنگ زد. اول قرار بود مجتبی و حمید هردو با هم بروند سوریه. اما حمید به مجتبی گفته بود که بگذار اول من بروم، بعد هرموقع من خسته شدم برگشتم تو برو . به خاطر همین مجتبی ایران مانده بود و کار می کرد. خبر شهادت را هم همین پسرم به من داد. یک روز زنگ زد گفت بابا می خواهم یک خبری به شما بدهم. گفتم بگو آقا مجتبی. گفت : پسرت شهید شده مبارکت ...
کسب درآمد از اینترنت، کلیک کنید پول بگیرید
قرار دهید. البته چند نکته باید در نظر بگیرید: – سایت esam.ir درصدی از شما بابت هر فروش دریافت می کند، این درصد بابت حق واسطه گری آنهاست چون آنها تا زمانی که خریدار صحت کالای دریافتی را در سایت تایید نکرده، مبلغ پرداختی خریدار را به حساب فروشنده واریز نمی کنند. – در معامله کالاهای دست دومی که احتمال خرابی یا تقلبی بودن آنها بسیار بیشتر است (مانند گجت ها، عتیقه جات) باید دقت کافی ...
ریچارد فاینمن؛ نابغه ای بدون مرز
اینگونه به یاد می آورد: او هنگام تعطیلات آخر هفته به سختی در حال کار کردن بود. ریجارد در اتاقش کار می کرد و آن روز هم اتاقی اش در اتاق خوابیده بود. برادرم از من خواست که کاغذهای یادداشتش را برایش ببرم. وقتی به داخل اتاق رفتم و روی میز کار او را جست و جو کردم چیزی که مربوط به ریاضیات باشد آنجا وجود نداشت، فقط چند نمودار احمقانه روی میز بود. وقتی این موضوع را به ریچارد گفتم، او با جدیت به من گفت: کار من ...
احمد مرد جنگ و زندگی بود!
اولین فرزند شدم، سال 1335 بود، نام او را احمد گذاشتیم، آنقدر نزد همه ما عزیز بود که باور نمی کردیم اگر روزی حتی ناخنش خون بیفتد بتوانیم تحمل کنیم. از 4 سالگی نماز و قرآن می خواند، تحصیلات ابتدایی را در مدرسه صیرفیان پور و متوسطه را در دبیرستان هاتف به پایان رساند و همزمان با تحصیل به کار بنایی می پرداخت و به دلیل علاقه زیاد به ادامه تحصیل توانست در رشته برق در دانشگاه شهرکرد فوق دیپلم خود را بگیرد ...