سایر خبرها
شهادت؛ ثمره رزق حلال/ آرزویی که محقق شد
برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) نروم ؛ جواد علاقه زیادی داشت که همانند بی بی فاطمه(س) از ناحیه پهلو به شهادت برسد و همانطور که می خواست به آرزویش رسید. وی در ادامه گفته های خود به آخرین اعزام پسرش به سوریه اشاره کرد و افزود: بار آخری که می خواست به سوریه برود، از همه اقوام و ما خداحافظی کرد، گویا به جواد الهام شده بود که دیگر بر نمی گردد و بعد از 10 روز خبر شهادتش آمد. دوست داشت ساکش را ...
نفس کشیدن همسرم برای زندگی ما کافیست
به گزارش ایثار واحد خراسان رضوی، محمد چترسیمین همسر صدیقه دشت زن جانباز 70 درصد قطع نخاعی و پدر شهیده آذر چترسیمین در گفتگو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی ایثار رضوی گفت: هنگامی که همسرم مجروح شد بالای سرش ایستادم و به او گفتم نفس تو برای زندگی من و فرزندانم کافی است. محمد چتر سیمین در سفر به مشهد مقدس در حاشیه این اردو به خبرنگار ایثار رضوی گفت: قبل از ازدواج با صدیقه خانم، یک بار او را ...
به محمدحسین گفتم به خیابان پاسداران نرو/ فکر نمی کردم پسرم اینطور بی رحمانه شهید شود
، احساس کردم نوری در کنار همسرم مرا جلب می کند، از اول تا آخر صحبت مان ساکت شدم و دیگر می دانستم که می خواهم با او ازدواج کنم. نام همسرم پرویز طریقی بود، اما تنها چیزی که از من خواست این بود که او را مهدی صدا کنم و می گفت راضی نیستم اسم پرویز صدایم کنید. آقا مهدی پاسدار بود و من از اینکه می خواهم با شخصی که پاسدار است ازدواج کنم خوشحال بودم. ایشان جزو محافظ شخصیت ها بود و آن مقطع از محافظ های ...
حماسه سرخ در 20 سالگی + عکس
شب های جمعه حتما به مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی می رفت و با شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم و شهدای هشت سال دفاع مقدس در بهشت زهرا انس می گرفت. او علاوه بر مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم، در کهف الشهداء و اماکنی که متعلق به شهداء بود هم حضور پررنگی داشت، به عبارت دیگر هر مکانی که بوی شهدا را می داد حسین به آن مکان علاقه ویژه ای نشان می داد. در میان خانواده و اقوام هم علاقه ویژه ای به ...
شیرمرد میدان جنگ کمک حال همسر در خانه بود
کرد و گفت: اگر به من بگویند دربان آن منطقه جنگی باش باید سریع خودم را برسانم. من دوست دارم فقط برای جنگ باشم. باید همسرم با این شرایط من سازگار باشد و دوری خانواده اذیتش نکند. خداوند این لطف را در حق ما کرد که ما هم بتوانیم هم نفس شهید قرار بگیریم. آن موقع من 16 سال داشتم. ما 10 دی ماه 1361 محرم شدیم. خطبه عقد را حضرت امام خواندند. در ظاهر به مدت سه سال زندگی مشترک با شهید داشتم، ولی چون دائم در ...
علت دروغ گویی کودکان، چی میتونه باشه؟
گفتن او است و به دلایل او توجه کنید . علت دروغ گفتن در سن نوجوانی (8 تا 12 سال): بچه ها زودتر بزرگ می شوند و حقیقت را بسط می دهند. وقتی ما یک هالوین پارتی برای دختر بزرگترمان، اورورا ،کلاس سومی برگزار کردیم، همسر من یک داستان ارواح در مورد خانه تعریف کرد. در آخر دخترها گریه کردند که آیا ما هم می توانیم ارواح را ببینیم؟ در ساعت نه شب ایده هایی درباره درست و غلط آن ساختند اما هنوز ...
مادرزن داماد کش دامادش را با سنگ کشت
اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. همسر فقدانی پس از حضور در اداره یازدهم پلیسی در اظهاراتش عنوان کرد: من و همسرم سرای دار یک مجتمع مسکونی در منطقه الهیه هستیم؛ دوم آذرماه برادرم به همراه مادرم برای میهمانی از شهرستان به خانه ما آمدند تا اینکه حدود ساعت 7 بعداز ظهر تصمیم به بازگشت به خانه شان را گرفتند؛ زمانی که برادر و مادرم قصد خارج شدن از خانه را داشتند، یعقوب از آن ها خواهش ...
زندگی، خلاف جریان آب
روزنامه شهروند - محمد باقرزاده : تجربه یک شب استراحت در یک روستای آرام، به ایده ای برای تغییر محل زندگی شان تبدیل شد و ساعتی بعد با گفت و گوی جمعی به یک تصمیم قطعی برای سال های آینده زندگی خود رسیدند؛ مهاجرت از تهران و سکونت در روستای آهکلان استان گیلان. محمدعلی اسماعیل زاده در آستانه 40 سالگی به همراه همسر و 6 فرزندشان از خانه ای کوچک در پایتخت ایران به خانه ای با حیاط10 هزار متری کوچ کردند تا ...
آموزش مفهوم احترام به کودکان، حتما بخوانید
رسیدن به اهداف شغلی بالای خود تلاش و کوشش بسیار می کنند در حالی که برخی از آنها ترجیح می دهند در خانه بمانند و تمام تلاش شان را برای مادر بودن به کار گیرند. از پدرشان بد نگویید اگر با همسرتان زندگی می کنید یا حتی اگر از او جدا شده اید، هرگز درباره پدر فرزندتان در برابر او بدگویی نکنید. پسر شما باید بفهمد که زنان هم به مردان احترام می گذارند. سعی کنید تا آنجا که ممکن است هنگامی که ...
مردی که از خیاطی به فرماندهی رسید + تصویر
حاج محمد دیگر به خانه نیامد. زینب و فاطمه هم متوجه شهادت بابا گردیدند. وقتی برای دیدار با پیکرش به معراج شهدا رفتیم و چهره محمد را دیدم، گریه کردم. زینب به من دلداری می داد و می گفت مادر به چه سبب گریه می کنی؟ بابا رفته پیش خدا، بابا شهید شده رفته پیش فرشته ها. بعد من را در آغوش گرفت و شروع کرد به اشک ریختن. پیکر شهید در گلزار شهدای مدافع حرم بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. وصیت خودش این بود که ...