خط ارتش رفتم. هر چه صدا زدم دیدم فرماندهی در کار نیست. برگشتم و گفتم: برادر کریمی! هرچی صدا زدم، کسی به عنوان فرمانده جواب نداد . گفت: برو هر طور شده فرمانده شون رو پیدا کن. بهشون بگو اگه عراق بیاد و از این فاصله نفوذ کنه، همه رو اسیر و قتل عام می کنه. هر طور شده این کار رو انجام بده دوباره برگشتم. اما هر چه سؤال کردم که فرمانده کیست، جوابی نگرفتم. سرانجام سربازی صدایم زد و گفت: اون نفری که ...
پایگاه خبری گُلوَنی ، مهدیسا صفری خواه : یکی از تفریحات خانوادگی مون بعد از محاسبه درآمد پزشکان به محض خروج از مطب؛ محاسبه درآمد آرایشگرها دم عیده. یعنی شما همین روزها یه توک پا برو تو آرایشگاه یه تحقیقی میدانی کنی نتیجه اون رو در ضربدر ضریب افزایش دویست درصد تو دو سه روز آخر بکنی؛ می بینی درآمد آرایشگرها این روزها از درآمد جراحان پلاستیک هم بالاتره. نکته عجیب اینه که خیلی ...
گسترش بیماریهای ویروسی کاربرد زیادی داره، همچنین دارای خواص ضد التهابی هست که میتونه عوارض آفت دهان رو تسکین بده. به سادگی نوشیدن چند فنجان از چای ریشه شیرین بیان هر روز کمک زیادی برای مقابله با علائم آفت میکنه. اگه بعنوان یک دمنوش دوست ندارید ازش استفاده کنید میتونید ریشه شیرین بیان رو به طور موضعی روی زخم اعمال کنید . روغن نارگیل روغن نارگیل بخاطر خواص ضد میکروبی و ضد ...
صدا کردم و او جواب نداد. حضرت فرمود: ای فاطمه این آیه درباره ی تو و خانواده ات و نسلت نازل نشده، تو از منی و من از تو هستم، تو "یا ابة" بگو. چون برای قلب من محبوب تر و برای پروردگار رضایت بخش تر است. بلکه درباره ی جفاکاران و درشت خویان از قریش و گردنکشان و اهل کبر و غرور نازل شد، شما: ای پدر بگو که قلبم را زنده می کند و خدا را خشنود می نماید. تربیت و رفتار با فرزندان سیره ...
.... در ادامه این مطلب بیشتر در این مورد مینویسیم. استفاده از گرما برای تسکین درد این روش بسیار شناخته شده هست و میتونه باعث از بین رفتن دردها و آروم شدن ماهیچه های منقبض بشه. به همین خاطر روش بسیار مناسبی برای تسکین دردهای زایمانه. یه کیسه آب گرم میتونه کمر، شکم یا کشاله ران شما رو به خوبی گرم کنه. برای استفاده از گرما در تسکین دادن درد زایمان میتونین به صورت های زیر ...
...> صبح یعنی که کسی مثل شما بدمد در تن من نور حیات سیاوش رمضانی ~~~~~✦✦✦~~~~~ ای سحرخیزتر از صبح !بیَفشان مویت که نسیم از دَم ِ گیسوی تو جان می گیرد مریم رضایی ~~~~~✦✦✦~~~~~ صبح یعنی تو بخندی دل من باز شود پلک بگشایی و از نو غزل آغاز شود صبح یعنی که دلم گرم نگاهت باشد آسمان، عشق، زمین با تو هم آواز شود ...
حسام حیدری طنزنویس در این روزهای آخر سال احتیاط بدجوری شرط عقل است، چون در هر گوشه ای، یک مادر با دستمال و سطل آب در کمین نشسته و اگر حواستان جمع نباشد، با کوچکترین اشتباه در دامشان افتاده و مجبور به خانه تکانی می شوید. مادرها برای به تله انداختن شما در اولین قدم از روش های قدیمی و مهربانانه قربون پسر خوشگلم برم چه تیپی به هم زده یا امروز اون غذایی که دوست داری رو برات درست کردم ...
مردهای ایرانی دارن که فکر میکنن اگه با پرستارها و مهماندارهای زن شوخی نکنن قطع نخاع میشن! 27. شما چجوری توو پیاز و آبلیمو مرغ میخوابونین؟ من هر کاری میکنم فرار میکنه /: 28. فوبیای اگر آفلاین بشم یه اتفاق مهم تو شبکه های مجازی ر و از دست می دم دارم! 29. صبح هم تو باشگاه آهنگ بگو ای یار بگو ی ابی رو گذاشته بودن تا ما مثلاً باهاش ورزش کنیم؛ خود ابی وقتی اون و می شنوه ...
إِنِّی کر و کور (73) و کسانی که می گویند: پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرارده، و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان ! (74) (آری) آن ها هستند که درجات عالی بهشت در برابر شکیبایی شان به آنان پاداش داده می شود؛ و در آن، با تحیت و سلام روب رو می شوند. (75) در حالی که جاودانه در آن خواهند ماند؛ چه قرارگاه و محل اقامت خوبی! (76) ...
فلانی مانده، بگو بیاورد بدهد. آقا میرزا رضا جواب گفته بود [34] فلانی همان روزها که تازه طهران آمده بود، به من گفت به شما اطلاع بدهم یک جلد کتاب شما عوضی با کتابهای او بوده و حالا حاضر است. او آدمی نیست که چشم داشتی به کتاب شما داشته باشد؛ ولی اینکه سه جلد می گویید، یقین دارم اینطورها نیست. آقا میرزا رضا آمد تفصیل را به من اطلاع داد. جواب دادم بروید بگویید اولا کتابی جز همین ناسخ التواریخ از شما نزد من ...
خسارت می شود. حالا من در مورد نیروی زمینی و بقیه نمی دانم. گفت: بیا اینجا. رفتم سراغش، نشستم و کاغذ گذاشتم و قرارداد رو توضیح دادم که اگر یک طرفه فسخ شود، کل پولی که داده ایم بدون بازگشت، به آمریکایی ها می رسد. تلفن کرد به یزدی گفت: آقا این چی بوده؟ من ناسلامتی نخست وزیرم، من باید این اعلامیه رو بدانم یا نه؟ خلاصه نمی دانم بین اینها چه گذشت که گوشی را گذاشت زمین. ...
ارزشش رو داشت. دم ظهر توی شرکت، رئیسم صدام کرد و گفت: می خوام بکنمت رئیس بخش. شاید فکر کنید، یاد بابام افتادم و قبول نکردم اما نه، اینا مال این فیلم دوزاریاست. با کله قبول کردم. اصلا خود بابام، با توجه به شناختی که ازش دارم، شب میومد توی خوابم و با چوب دنبالم می کرد که چرا قبول نکردی؟ تازه اون خانم برازنده هم الکی گفتم که قبول نکردم؛ اونم با کله قبول کردم. خلاصه این پیرمردهای دانا هم گاهی با نصیحت هاشون شما رو از راه درست به در می کنند. شما گوش نکنید و کار خودتون رو بکنید... ...
خانه
