سایر منابع:
سایر خبرها
... دیگر سراغ خانواده ات نرفتی؟ نه بابا خانم، چه جوری برگردم، با چه رویی؟ خودم خودمو چرخوندم تو این سال ها، مصرف کردم که زندگی کنم و زندگی کردم که مصرف کنم. کجا زندگی می کنی؟ تنها یا...؟ 3 سال پیش تو شاه عبدالعظیم نشسته بودم... داشتم گریه می کردم، خیلی دلم گرفته بود... اون موقع هنوز شوهرم ولم نکرده بود... یک زن محجبه و چادری اومد کنارم شروع کرد به صحبت کردن ...
برای خود در گوشه ای کسب و کاری راه انداخت تا دستت جلوی کسی دراز نباشد، انسان شجاع می طلبد. دستفروشی شغل ایده آل هیچ کس نیست! دستفروشی به واسطه کار در فضای آزاد، گرما و سرما، باد و باران و مهم تر از نگاه سنگین مردم تبدیل به یکی از سخت ترین شغل ها شده که تا شخصی محتاج درآمد آن نشود به سمت آن نمی رود. در سال های اخیر شاهد بی احترامی های مکرر و برخورد های غیر انسانی ...
که می خواهند او را در قبر بگذارند، امانت می گذاشت . مادر شهید : محمدهادی در دبیرستان شهدا درس می خواند. درسش خوب بود. تا دیپلم آن جا درس خواند و بعد تصمیم گرفت که به حوزه حاج ابوالفتح برود. مدتی را در حوزه تهران درس خواند. بعد از سفر کربلا، گفت که می خواهد به نجف برود که هم فرصت بیشتری برای زیارت رفتن اهل بیت داشته باشد و هم ادامه تحصیل دهد و در حوزه های آن جا در جوار علی بن ابیطالب ...
چند نفر از همکارانم علیه انقلاب و ملت و رهبری میتینگ برگزار می کردند، برای اینکه اعتراضم را اعلام کنم، بیرون آمدم. عطای کار را به لقایش بخشید، یعنی حاضر نبود برای به دست آوردن پول بیشتر هر نوع کاری با هر شرایطی انجام دهد. بالاخره بعد از مدتی با پسردایی هایش یک کارگاه ام دی اف سازی راه انداختند و آنجا مشغول شد . خدا را شکر در آمدش خیلی خوب بود و یکی 2 سال مانده به رفتن سوریه ما در رفاه کامل ...