سایر منابع:
سایر خبرها
دانشجوی مغرور با یک نگاه و یک پک ساده اسیر کیانا شد
...! آنقدر از دانشجوی نمونه بودنم باد به غبغبم افتاده بود که دیگر به هیچ کس محل نمی گذاشتم. اگر هرکدام از اعضای گروهمان که همگی دختر خاله و پسر دایی و ... بودند تماس می گرفتند یا می خواستند مرا ببینند با تندی وبی ادبی تمام جوابشان را داده و می گفتم: " من نمی توانم وقت با ارزشم را برای آدم هایی مثل شما هدر بدهم! " من که روزی دختری مهربان و فهمیده بودم حالا تبدیل به یک موجود ...
بهترین راه تملق بنده برای خداوند چیست؟
نهایت است. من جوری با همسرم، بچه ام، مردم و با دامادم حرف می زنم که دلش می سوزد، این ظلم است. من به شکلی نگاه می کنم که طرف از نگاه من دلگیر می شود، این ظلم است. من به گونه ای حرف می زنم که طرف رنج می برد؛ به او می گویم اگر این دو گونی برنج، ده کیلو گوشت و هفت-هشت تا مرغ را برای ماه رمضان به درِ خانه ات نمی دادم، ماه رمضان چطوری به تو می گذشت؟ این تحقیر و ظلم است! نظام جهان بر پایهٔ عدل ...
پسر دو ساله ام را گذاشتم، از او جدا شدم و به عقد امید درآمدم
برایم فراهم می کند. می گفت: تو جوانی و زیبا و حیف است که همسر این مرد معتاد باشی و زندگی ات را با او تباه کنی! من که در یک خانواده فقیر بزرگ شده بودم و از زندگی با همسر بی پولم راضی نبودم به امید رسیدن به زندگی رویایی و پر از آرامش از پیشنهادش استقبال کردم. رفتارهای همسرم را نمی توانستم تحمل کنم. پسر دو ساله ام را گذاشتم و از او جدا شدم و به عقد امید درآمدم اما چیزی از ازدواج ما نگذشت که رفتار او هم ...
دور از آپارتمان های تهران، نقد آپارتاید در بوشهر
یکی از دور نگاه کند ممکن است تصور کند که بوشهری ها سیاه هستند. این همه سال گذشته و بعد از این همه جنبش های ضدآپارتاید که باعث سرنگونی رژیم های این چنینی شده اند، در عمل هنوز می بینیم این ریشه نخشکیده است و چیزهایی از آن باقی مانده و عده ای دل شان نمی خواهد که آنها را به سیاه ها منتسب کنیم، در حالی که سیاه پوست ها برای من زیبایی شناسی خیلی خاصی به لحاظ اندام و ادا و اطوار و فرم و رفتار و سکنات و ...
عواقب روابط مشکوک یک زن با مرد غریبه
کیفری به ریاست قاضی هدایت رنجبر وقاضی یزدانپور منتقل شد تا محاکمه شود. در آغاز جلسه قاضی دهقانی متن کیفر خواست را بیان کرد وخواستار مجازات برای متهم شد.آنگاه اولیای دم نیز خواستار قصاص متهم شدند. سپس متهم در جایگاه قرار گرفت ودرشروع دفاعیاتش گفت: سال 80 بود که با همسرم نامزد و یک سال بعد هم ازدواج کردیم هفت سال از ازدواجمان گذشته بود که بچه دار شدیم وزندگی خوبی داشتیم اما ناگهان سرو کله ...
روایت دردهای یک جانباز شیمیایی از سیرجان تا اتریش
و عملیات لشکر 41 ثارالله در یک ساختمان در شهر فاو مستقر بودند. صبح خیلی زود بود که ناگهان یک راکت شیمیایی با سقف ساختمان برخورد کرد و ساختمان فرو ریخت، خیلی از بچه ها زیر آوار ماندند حدود بیست نفر از بچه ها همان جان شهید شدند عده ای هم در بیمارستان به علت جراحات شدید شیمیایی شهید شدند من هم که به شدت مجروح شده بودم به تهران و بعد از سه روز به کشور اتریش اعزام شدم. زمانی که این اتفاق ...
شکایت نوعروس 13 ساله از شوهر 60 ساله / او باعث شد بچه ام سقط شود!
دختر بیچاره در دادگاه گفت: مادرم خیلی مرا مورد ضرب و شتم قرار می داد و زندانی Prisoner می کرد. این اواخر به زور قصد داشت من را به پاکستان بفرستد تا با پیرمردی که وضعش نسبت به ما بهتر بود ازدواج کنم. من خیلی گریه کردم حتی چند روز غذا هم نخوردم، اما فایده ای نداشت و او به زور و اجبار مرا به عقد پیرمرد در آورد. من اوایل خیلی افسرده بودم و همسرم با این که سن بالایی داشت اما سعی می کرد من ...
وقتی در دفترخانه ازدواج به ناصر بله گفتم صورتم زیر چادر سفید خیس از اشک بود چرا که...
رعایت حال بچه هایم راضی نشدم شوهرم به زندان برود و رضایت دادم. نازنین از گرفتاری خود در دام مواد مخدر نیز گفت. سال ها بود که تریاک مصرف می کردم و قبل از دستگیری رو به شیشه آوردم، با این که به اجبار ازدواج کرده بودم برای آینده مان نقشه ها داشتم ولی اعتیاد هر دوی ما را نابود کرد. شوهرم باعث اعتیادم شد او یک همراه می خواست که پا به پایش مواد بکشد و غر نزند. با بدبختی هم باید شکم بچه هایم ...
این مرد شیطان شیشه ای تهران است + عکس
؟ عقده داشتم از زنان. چرا ؟ من بچه بالای شهرم و وضع مالی پدرم خوب است. چند سال قبل در مهمانی یکی از دوستانم شرکت کردم و با دختر جوانی به نام الهه آشنا شدم. من عاشق او شدم و تصمیم داشتم با او ازدواج کنم. او هم مدعی بود عاشق من است، اما مرا معتاد به شیشه کرد. مدتی بعد به خاطر اعتیاد به شیشه سرقت کردم و به زندان افتادم. وقتی از زندان آزاد شدم، فهمیدم او به من خیانت کرده و ...
فیلیپ راث هم درگذشت!
به گزارش ملیت به نقل از روزنامه اعتماد، با خواندن کتاب زنگار بشر با او آشنا شدم. زنگار بشر ماجرای استاد سیاهپوستی است با رنگ رخسار روشن تر از سیاهان، که در جوانی دل به دختری زیبا می بندد که وقتی دختر را به خانواده سیاه خود معرفی می کند و دختر به ریشه نژادی او پی می برد، او را رها می کند. استاد بعدها به دلیل داشتن نامی همانند یهودیان خود را یهودی جا می زند و در واقع هویت خود را انکار می کند. این بار هنگامی که دو دانشجوی سیاهپوست را به دلیل غیبت مورد عتاب قرار می دهد، ب ...
از عشق انقلابی تا همراهی دکتر چمران
از میهن است. نامه ای که پرده از راز پسر برای مادر برداشت تسنیم: با وجود اینهمه عزیز بودن پسرتان، چطور با رفتن او مخالفت نکردید؟ پروینیان: من مخالف رفتن عباس نبودم اما بسیار سر او می ترسیدم. من قبل از عباس 3 پسر دیگرم را در سنین کودکی 8 ماهه و 9 ماهه و یک ساله از دست داده بودم برای همین نگرانی و استرس و ترس زیادی برای عباس داشتم. برای همین زمان اعزامش گفتم عباس مادر ...
اولین کسی که به خرمشهر پا گذاشت که بود؟
همه دوستان و آشنایان منتظر تولد یک پسر بودند، معصومه 4 ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد. مادر همسرم گفت "نیره سادات خیلی خوشحالم که این هم دختر شد" من گفتم "مادر اما کاش پسر بود که راه پدرش را در پیش می گرفت" او گفت "بله، اگر پسر بود جای پدرش را می گرفت اما سالیان بعد به دست دشمنان کشته می شد و حال اکنون مرا داشتی". وی ادامه داد: از همان ابتدای ازدواجم با مجتبی زندگی پر مخاطره و پر ...
این مرد 11 زن صیغه ای دارد / عروس 7 روزه راز او را فهمید
تفکر احمقانه با آرمان ازدواج کردم اما وقتی سرم به سنگ خورد که دیگر دیر شده بود چرا که سوء ظن های همسرم به کابوس وحشتناکی در زندگی ام تبدیل شده بود حتی اگر در خیابان به سوی مردی نگاه می کردم تا چند روز باید آرمان را قانع می کردم که من او را نمی شناسم این گونه بود که زندگی من تنها یک سال دوام آورد و مجبور شدم از او طلاق بگیرم پس از آن با اصلاح رفتار و نوع پوششم سعی کردم دیگر به دوستی های خیابانی ...
دردسرهای که بلندحرف زدن در تاکسی برای زن جوان ایجاد کرد
آوا زن خوشرویی بود. لحن صمیمانه و آرام و لبخندی شیرین بر لب داشت. اما در پس این لبخند غمی عمیق نهفته بود که هر لحظه حلقه ای از اشک به چشمانش می نشاند. بغضی فرو خفته در صدایش موج می زد: چند ماه قبل، پس از پایان ساعت کاری، شرکت را ترک کردم و برای رفتن به خانه سوار یک خودروی عبوری شدم. از آنجا که روز سختی را گذرانده و حسابی خسته بودم به همین دلیل از راننده خواستم مرا دربستی تا خانه ببرد ...
جولان گدایان سمج در قبرستان
. کنار درخت تنومندی در قطعه 100 می نشینیم و ماجرا را این گونه تعریف می کند: پدرم کارگر ساختمان است. او پیر شده و نمی تواند زیاد کار کند. 2 خواهر دارم و من تنها پسر خانواده هستم. پدرم درآمد زیادی ندارد به همین دلیل تصمیم گرفتم برای کمک به خانواده ام کار کنم . اهل مشهد است و 3 سال است که به تهران آمده اند و در محله دولتخواه زندگی می کنند: چندی پیش سرچهارراه آدامس می فروختم اما باید بخشی از ...
اعترافات متهم به آزار شیطانی 6 زن
قیطریه می رفتم. در 5 سالی که با فرانک دوست بودم او مرا عاشق خودش کرد البته نخستین بار او مرا با شیشه و پایپ آشنا کرد و باعث شد تا به مواد مخدر معتاد شوم. می خواستم با او ازدواج کنم اما به من خیانت کرد و با پسر دیگری دوست شد. کینه بدی از او به دل گرفتم.اما نمی خواستم از او انتقام بگیرم. از همه دخترها متنفر شدم و تصمیم گرفتم تلافی کنم. بعد از آن ماجرا به سراغ فرانک نرفتی؟ هرگز. ...
به نجمه داروی خواب آور دادم، نجمه خوابید و من....
با همسرم سرناسازگاری دارد. من بعد از مرگ مادر بچه هایم با زن دیگری ازدواج کردم. چند روز قبل متوجه شدم دخترم به پسری علاقه مند شده و من با این موضوع بشدت مخالفت کردم. آن روز نجمه حرفی به من نزد اما رفتارش با همیشه فرق کرده بود. دیشب زمانی که خواب بودیم دخترم پنهانی از خانه خارج شده است. نمی دانم او کجا رفته. از شما می خواهم که دخترم را پیدا کنید. سکانس دوم: در جست وجوی نجمه ...
قرار بود فقط 2سال زنده بمانم/ با مسئولان حرفی ندارم
ناگهان شکل گرفت. سال ها با این باور زندگی کردم که بزرگترین همراه من خالقم است چون در روزهایی که همسرم رفت عزیزی به من گفت همسرت که رفت تو بی کس شدی و من رفتم به درگاه معبودم و گفتم خدایا همه کس من تویی و من همه زندگی ام را به دستهای تو می سپرم پس خودت باید کمکم کنی. اما سمانه که مشکلات زیادی همچون عفونت شدید بدن، سوراخ شدن مری و عوارضی همچون محروم شدن از خوردن و آشامیدن و ...
مشهدا ناگفته های رزمنده مشهدی از عملیات بیت المقدس/همه با غسل شهادت به منطقه رفتیم
به خدمت رفتم. پس از پایان دوره آموزشی سربازی بودم که عراق به ایران حمله کرد و من به تیپ 55 هوابرد شیراز منتقل شدم و پس از آن اواخر سال 59 عازم جبهه شدیم و پس از 18 ماه در جریان مرحله دوم عملیات بیت المقدس مجروح شدم. در همان دوران سربازی به خواستگاری رفتم و تا زمان مجروحیتم به اصطلاح شیرینی خورده بودیم. پس از مجروحیت با وجود اینکه وضعیت من تغییر کرده بود اما همسرم باز هم مرا پذیرفتند و ...
قاتل جنجالی ندا بیمار بود وگرنه ...
دادگاه تماس گرفتند و وقت جدید جلسه محاکمه را اعلام کردند. ما هم همان روز راهی دادگاه شدیم و من تا حدود ساعت 10صبح در دادگاه بودم اما چون می ترسیدم با دیدن قاتل نتوانم خودم را کنترل کرده و دردسر درست کنم، همه چیز را به وکیلم سپردم و دادگاه را ترک کردم. وکیلم تا حدود ساعت یک در آنجا بود تا اینکه خبر رسید متهم مدعی شده به دلیل بیماری باز هم قادر به حضور در جلسه محاکمه نیست. او ادامه می دهد ...
دام شیخ نشین میلیاردر برای تصاحب دختر ایرانی در حجله !
باشم از جایم بلند شده و با عصبانیت به اتاقم رفتم و در را محکم پشت سرم بستم... بتول نامادری ام بود. دوازده ساله بودم که مادرم در یک حادثه رانندگی فوت کرد و دو سال بعد پدرم با بتول ازدواج کرد. بتول هر چند زن مهربان و باگذشتی بود و در برابر همه رفتارهای زشت من همیشه صبوری می کرد، اما من دوستش نداشتم وهمیشه دلسوزی هایش حرصم را درمی آورد. اما او بی توجه به بدخلقی های من تلاش می ...
تهران| روایت جانباز 70 درصد عملیات بیت المقدس از آزادسازی خرمشهر ؛ روی دشمن را کم کردیم +فیلم
، خداروشکر که بعد از آن شرایط که در سال 61 مجروح شدم، سال 66 ازدواج کردم که ایثارگری همسرم از من بالاتر است که یک عمر باید ایثارگر باشند و سختی های ما را تحمل کنند. ایثارگر واقعی همسران جانبازان هستند من همواره به بچه های بنیاد می گویم که "از ما تشکر نکنید بلکه از همسران جانبازان باید تشکر کنید که ایثارگر واقعی آن ها هستند، ما با تلاش این هاست که زندگی می کنیم و ادامه حیات می ...
ملأ حسنی امام جمعه ارومیه چهره معتدلی که از نو باید شناخت
موقعیت حساس منطقه و استان، مسلح بودن را بر ایشان تحمیل کرد واین سبب شد که وی در ظاهر خشن جلوه کند و روحیه اعتدالگرایی وافراط ستیزی اش در هاله ای از ابهام به ورطه فراموشی سپرده شود. علاوه در هشت سال حاکمیت دوم خردادی ها، روزنامه های زنجیره ای و افراطی با فضاسازی ها وتحریفاتی که مرتکب شدند، شخصیت او را غیر منطقی وخشن معرفی کردند واین مزید بر علت شد تا شخصیت اعتدالی ایشان کاملاً تحریف شود. در این فرصت، شخصیت واقعی این روحانی مبارز و معتدل را از زبا ...
مرد متاهل ساعت 3 بامداد، دختر 14 ساله همسایه را به خانه اش برد
به گزارش رکنا، پدر و مادری نگران با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران از ماجرای ناپدید شدن دختر 14 ساله شان به نام فریبا خبر دادند و بازپرس دستور داد تا تیمی از ماموران اداره 11 پلیس آگاهی تهران برای ردیابی این دختر نوجوان وارد عمل شوند. کارآگاهان در گام نخست پی بردند چندی پیش پسر جوانی به خواستگاری فریبا رفته و در صورتی که این دختر اصرار به ازدواج با این پسر جوان را داشته است پدرش ...
چند روایت ناگفته درباره امام جمعه فقید ارومیه
روزی با آنها در کوه ها درگیر شدیم. یک روز در منطقه "شیخ الله دره سی" به طور اتفاقی با آن نوکر زروبیگ که آب دهان انداخته بود، روبه رو شدم. ناگهان از دور دیدم یک نفر جلوی اسبی را گرفته و یک زن هم سوار بر اسب است و از جاده می آیند. وقتی نزدیک شدند دیدم این مرد همان نوکر زروبیگ است. آن صحنه ها در ذهنم تداعی شد و مرا عصبانی و تحریک کرد، اما سعی کردم بر خود مسلط باشم. اسلحه را کشیدم و ایست دادم ...
ماجرای دزدیده شدن کودک16ماهه در حرم امام رضا(ع)
به گزارش پایگاه خبری ربیع ، به نقل از همشهری آنلاین، عصر یکشنبه خانواده مرادی زاده که از چند روز قبل از یزد برای زیارت به مشهد رفته بودند راهی حرم امام رضا(ع) شدند. زن و شوهر جوان همراه محمدپرهام- 16ماهه- و محمد پارسا – 6ساله- در صف نمازگزاران قرار گرفتند و منتظر اذان شدند. در این بین محمد پرهام که پیش مادرش بود ناگهان ناپدید شد. زن جوان که تازه متوجه ماجرا شده بود از شوهرش کمک خواست ...
یک دختر به خاطر اعتیاد مرا رها کرد، من هم برای انتقام از او، به چند دختر تجاوز کردم
کار گفت: وضع مالی پدرم خوب بود و من چند سال قبل با دختری در قلهک آشنا شدم و پنج سال با او دوست بودم و در این مدت با اکیپی از دوستان دختر و پسرمان در پارک قیطریه پاتوق داشتیم. در آن مدت به خاطر دختر موردعلاقه ام معتاد شدم و بعد از مدتی او مرا رها کرد، چون ساپورت مالی پدرم به خاطر اعتیاد قطع شده بود. پس از آن بود که من تصمیم به انتقام از زنان و دختران گرفتم، چون یک دختر من را به شیشه معتاد و بعد هم ...
روزگار غمبار کلونی های شادآباد
با یک تبعه می گوید: پدر و مادرم فوت کردند. ندار بودیم. اولین خواستگارم بود و بله را گفتم. او حالا مادر 2 فرزند است که عکس هایشان را روی دیوار خانه نشانمان می دهد: یک پسر 14 ساله دارم و یک دختر 9 ساله. 8سال است اینجا زندگی می کنیم. همسرم کارگر یک کارگاه کوچک تولیدی است و 800 هزار تومان حقوق می گیرد. او و فرزندانمان شناسنامه ندارند. برگه هویت دارند. دفترچه بیمه نداریم و فقط من یارانه می ...
راز قتل در خانه ای با چراغ روشن!
ترتیب با حضور بازپرس کاظم میرزایی در محل وقوع حادثه، تحقیقات در این باره آغاز شد. زن میان سال به قاضی میرزایی گفت: حدود 22 سال قبل از پدر حامد طلاق گرفتم و با مرد دیگری ازدواج کردم اما بنا به دلایل خانوادگی ارتباط زیادی با فرزندان همسر سابقم نداشتم. تا این که بعد از مرگ همسر سابقم، این منزل مسکونی به حامد ارث رسید و او با انجام برخی تعمیرات ساختمانی ، در همین مکان به طور مجردی زندگی می کرد و من گاهی ...
زن و دختر تهرانی قربانی مسافرکش قلابی
داشت در خیابان او را مورد آزار و اذیت قرار دهد اما حضور چند نفر از شهروندان باعث فرار او شد. زن جوان در این باره به مأموران گفت: با تاکسی تلفنی تماس گرفته بوده و منتظر آژانس بودم که پژو405 مقابلم توقف کرد. من هم فکر کردم او آژانس است و سوار شدم اما او در یکی از کوچه های همان اطراف پیچید و با تهدید چاقو می خواست مرا آزار دهد ولی من مقاومت کردم و چند رهگذر با دیدن این صحنه به کمکم آمدند و ...