سایر منابع:
سایر خبرها
حاضر نشدم گوینده رادیو آمریکایی باشم/ در حق کشورم نامردی نمی کنم
نسلان من در رادیو این گلایه را دارند. چند سال پیش روزی به رادیو آمدم و کارت شناسایی ام را هم نشان دادم اما مرا به رادیو راه ندادند. من که سی سال در این رسانه جوانیم را خرج کردم حتی اجازه نداشتم برای دیدن دوستان و همکاران سابق وارد رادیو شوم. حدود یک ساعت بیرون ساختمان رادیو ایستادم و راهم ندادند تا اینکه آشنایی آمد و من داخل شدم. واقعا دلم شکست. می خواستم وارد خانه ام شوم اما نگذاشتند. به همین ...
دختر یتیمی که با کارگری برای 10 زن و مرد اشتغال ایجاد کرد
شود و با یک خواهر و دو برادر به همراه مادرشان تحت حمایت کمیته امداد(ره) استان بوشهر زندگی خودشان را سال ها سپری می کنند. با حمایت هایی که از خانواده اش می شود یک خواهر و برادرش تحصیلات دانشگاهی را گذرانده و معلم می شوند و یکی از برادرانش به کار آزاد مشغول می شود . امینه سال ها با کارگری به مادر پیرش کمک می کند و بالاخره ازدواج . حاصل ازدواجش دو فرزند پسر و دختر است ولی با توجه به این که ...
از فاصله نزدیک اسید را پاشید روی سر و صورتم، سر شب بود و نه عینکی به چشم داشتم نه چیزی
بانوان بودم. همسرم هم می کشید و می خوابید. اوایل تریاک بود بعدها می گفتند شیشه هم می کشد. هرچند من توی خانه دستش شیشه ندیدم. همه می دانستند معتاد است. عادت کرده بودیم به وضعیتش. من کار می کردم و خرج خانه را می دادم و همین طور خرج تحصیل دخترم که دانشجوی معماری بود. می گفتم زشت است جدا شوم توی این سن و سال. می گفتم به خاطر بچه ها باید این وضعیت را تحمل کنم. حالا انگ جدایی و طلاق نخورم بهتر است و برای ...
فارس| روایت قهرمان 51 ساله جهرمی از 35 سال دوچرخه سواری؛ 6 روز در هفته تمرین می کنم
شیراز و جهرم به سمت لار، مسیرهای تمرین من است و کیلومترها رکاب می زنم. این دوچرخه سوار جهرمی می افزاید: بسیار مدیون همسرم هستم زیرا سعه صدر و کمک او در زندگی سبب شده به تمریناتم ادامه دهم. بیشتر کارهای منزل به دوش همسرم است. از او بسیار سپاسگزارم که حامی من در این سال ها بوده و هست. وی می گوید: در سال 74 ازدواج کردم و اکنون دارای سه فرزندم. دو دختر و یک پسر. هر سه اهل ورزش و ...
دختر بوشهری یتیمی که برای 10 زن و مرد اشتغال ایجاد کرد
تحمل رنج و سختی کسب کرده بودم به صاحب کارم پیشنهاد دادم که حاضرم غذافروشی را از او بگیرم. صاحب کارم انسانی خوبی بود و وقتی متوجه شد که چه در سر دارم به من قول داد که تا یک مدت زمان معینی اعلام فروش نمی کند اما در خلوت خودم به دنبال راه کاری برای خرید بودم . همان غذافروشی نقطه عطفی می شود در زندگی آمینه. تلاشش باعث می شود تا روحیه ای دیگر بگیرد. روحیه ای که با توکل به خدا و همت و پشتکارش ...
کار کثیفی که صاحب دکه با من کرد باعث شد تا .... | مرد شیطان صفت مرا به داخل دکه برد و تجاوز وحشتناک کرد!
...> این ماجرا باعث شد بیشتر در منجلاب فساد غرق شوم. بعد از این اتفاق حتی به کمپ ترک اعتیاد رفتم اما یک هفته ای از این اتفاق نگذشته بود که چند نفر از معتادان در کمپ را باز کردند و شبانه از آن جا فرار کردند. تنها مانده بودم که شوهرم به دنبالم آمد و من را به خانه برد اما کاش همان جا می ماندم تا چنین روزهای تحقیر آمیزی را نمی دیدم. بعد از مدتی همسرم به واسطه خانواده اش توسط پلیس دستگیر و روانه ...
از فروتن و رادان تا الناز شاکردوست چه ذائقه ای دارند؟
. همسرم چندین سال است که همراه با من آشپزی می کند. ما در زندگی نقاط مشترک زیادی داریم اما مانند سریال آشپزباشی گاهی به مشکل می خوریم. گاهی من حرف خودم را می زنم و او هم حرف خودش را می زند. سریال آشپزباشی روابط بین دو زن و شوهر آشپز را خیلی خوب نشان می داد. تا به حال دستپخت بازیگران یا عوامل سینما را خوردید؟ از بازیگران تابه حال دستپخت کسی را نخوردم. آنها همیشه دستپخت مرا خوردند، اما ...
مناسب ترین راه تملق بنده برای خداوند
در حد نهایت است. من جوری با همسرم، بچه ام، مردم و با دامادم حرف می زنم که دلش می سوزد، این ظلم است. من به شکلی نگاه می کنم که طرف از نگاه من دلگیر می شود، این ظلم است. من به گونه ای حرف می زنم که طرف رنج می برد؛ به او می گویم اگر این دو گونی برنج، ده کیلو گوشت و هفت-هشت تا مرغ را برای ماه رمضان به درِ خانه ات نمی دادم، ماه رمضان چطوری به تو می گذشت؟ این تحقیر و ظلم است! نظام جهان بر ...
شهید زاهدی می گفت: به هیچ چیز دنیا وابسته نیستم
سوم خانواده در عملیات کربلای 4 شهید شد. دو سال بعد از ایشان با آقا مصطفی ازدواج کردم. 29 سال با هم زندگی کردیم تا اینکه آقا مصطفی 29 بهمن سال گذشته در دفاع از حرم شهید شد. چون آقا مصطفی فرزند آخر خانواده شان بود با مادرایشان کنار هم زندگی می کنیم. مادرشوهرم دو سالی می شود که به علت کهولت سن توانایی حرکت ندارد و احتیاج به پرستاری و مراقبت دارد. پس شما دوبار طعم همسر شهید بودن را چشیده اید ...
آمیزش جامعه شناسی و فلسفه برای رهایی اقلیم!
، چون که استدلال می کند که ابعاد اجتماعی چگونگی فعالیت دانشمندان را نمی توان از صدق ادعاهای آن ها جدا کرد. در نتیجه، لاتور را متهم کردند که ارزش علم را بی پایه کرده هست. منتقدانش وی را با نسبی انگاران پسامدرن در یک گروه جای دادند، برچسبی که خودش آن را انکار می کند. با این وجود، برایش جای سوال هست که آیا کوشش های قبلی اش برای به چالش کشیدنِ ابهت دانشمندان به طور ناخواسته به شکاکیت دربارۀ تغییر اقلیم ...
یادداشت هفتگی النا فرانته در گاردین | ارتباط خواب و بی خوابی با خواندن و نوشتن
دوباره سراغم می آمد، آن هم به گونه ای که وحشتزده می شدم. می خوابیدم اما این تصویر همیشه در ذهنم بود که دارم می نویسم. واژه به واژه. یک پزشک زمانی به من گفته بود حتی برای نوشتن و خواندن به یک بدن مناسب نیاز است و بدن من مناسب این کار نبود. تاب تحمل شرایط را نداشت. پس با دست کشیدن کامل از نوشتن و خواندن، خودم را به شیوه ای نظام مند با کارهای روزانه خسته می کردم. مدتی بعد به این ...
بانوی بسکتبالیست :حسرت دیدن بازی هایم به دل خانواده ام ماند
خداحافظی کردم، نمی گذرد انگار هنوز داغم و متوجه نمی شوم. با خودم فکر می کنم که آیا می توانم دیگر بازیکن نباشم و تحمل کنم؟ اما به هر حال رشدم را در بسکتبال دیدم در این رشته بزرگ شدم و امیدوارم به شکل دیگری در بسکتبال رشد کنم.” ” خیلی خوشحالم از اینکه خدا این مسیر را پیش رویم گذاشت چون خیلی اتفاقی بسکتبال را شروع کردم. ابتدا عشق و علاقه ای نبود اما الان که به این سن رسیدم، از مسیری که طی کردم ...
معجزه فوتبال
فوتبال بود که من را نجات داد. اگر من آن به توپ لعنتی ضربه سر وارد نمی کردم شاید تا سال ها کسی نمی فهمید من دچار چنین بیماری هستم (بیماری ABI) و درمان من هم اینطور پشت سر گذاشته نمی شد. شخصیت عوض شده من اما هم خودم را اذیت می کرد هم تمام اطرافیانم را. خانواده، دوستان، هم مدرسه ای ها، دیگر هیچ کس مثل قبل با من ارتباط نداشت. تنها کسی که هنوز با من بود و همراه همیشگی ام بود، همان دختری است که حالا همسرم ...
آزادسازی خرمشهر نتیجه مقاومت و ایستادگی بود نه حاصل مذاکره!
ای است که چندین ترکش در بدن خود را از جنگ به یادگار داشته و با وجود گذشت سال ها هنوز خاطرات جنگ و دفاع مقدس برای او تازگی دارد. وی با اشاره به چگونگی حضورش در جبهه های جنگ اظهار کرد: سال 1359 همزمان با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم و بعداز گذراندن آموزش های لازم برای حضور در جبهه آماده شدم. عابدینی افزود: اوایل مهرماه همان سال بود که قرار شد گروهی ...
شرح دعای روز دهم ماه رمضان از زبان آیت الله مجتهدی+صوت
؛ چقدر خوب است که انسان توکل داشته باشد و اهل توکل باشد. بخشش امام حسین (ع) شخص عربی بود که خیلی گرفتاری داشت، خدمت امام حسین (علیه السلام) رسید؛ و عرض کرد من بدهکاری دارم و می خواستم به انسان کریمی مراجعه کنم و اینک خدمت شما رسیده ام. حضرت فرمودند: سه مسئله از تو می پرسم اگر یکی از آن ها را جواب دادی، یک سوم قرض تو را می دهم و اگر دو سوال مرا جواب بدهی دو سوم قرض تو را می دهم ...
آرزوی متفاوت یک مدافع حرم
، همسرم را راهی جبهه های مقاومت کردم و برایش بهترین ها را خواستم. حتی بهترین مرگ که شهادت بود. از حاتمی کیا تشکر می کنم/ به وقت شام بخشی از مجاهدت های مدافعان حرم بود سعید در آزادسازی نبل و الزهرا سال 94 به شهادت رسید. همانطور که در صحبت هایم گفتم او دوست داشت همانند حضرت زهرا شهید شود و شهادت خانم را درک کند، ماجرا اینگونه شد که خبر شهادت را پدر شهید به من داد، اولش شوکه شدم اصلا ...
رخت عزا بر تن پرده نقره ای/ ناصر ملک مطیعی از آغاز تا پایان
ایام دوری از سینما در مشاغلی هم چون قنادی و مشاور املاک فعالیت داشته است. او در مصاحبه ای در مورد شروع بازیگریش گفته بود: بعد از فارغ التحصیلی دوست داشتم وارد عرصه سینما شوم زمینه ورزشی و سلامت بدنی هم که داشتم، فیزیک بدنی ام را برای سینما آماده کرد. اولین فیلمم را در سال 1327 بازی کردم. مادر من خیلی آدم با نظمی بود. هیچ کدام از نامه های مرا بدون جواب نگذاشت. به من سر می زد که ...
با ناصر خان از فردین تا تختی
سینما و بسیاری از بزرگان ورزش در حمایت از شما مصاحبه کردند و در فضای مجازی پست گذاشتند. من ممنون لطف و محبت تک تک این عزیزان هستم. دست یکایک آنان را می بوسم و شرمنده بزرگواری شان هستم. خودم را لایق این همه محبت نمی دانم. * و علی آقای پروین؛ شنیدید بیمارستان بودند؟ بله و از خود شما خواستم سلام مرا به ایشان برسانید. متأسفانه در آن دو روز خودم هم حال خوشی نداشتم و ...
وقتی پسر جوان ایرانی عاشق فریحا بازیگر زن ترکیه ای شد + عکس
زندگی خودش برود اما او دست بردار نبود: مرد جوان در هدایای ارسالی بعدی اش یادداشت هایی هم ضمیمه هدایاش می کرد و در نوشته هایش خطاب به من از کلماتی چون عشقم، همسرم، خانمم استفاده می کرد. تمام این قضایا تا جایی قابل تحمل بود که او به سراغ خانواده ام نیامده بود اما وقتی او آدرس منزل شخصی ام را پیدا کرد و پدر و خواهرش را چند بار به منزلم فرستاد، دیگر به ستوه آمدم و تصمیم به شکایت گرفتم. آقای قاضی من ...
اعلام گذشت از 2 قاتل
ای نداشتم و تا حالا با کسی درگیر نشده بودم. این حادثه هم اتفاقی بود و در این مدت خدا خیلی به من رحم کرد و زندگی دوباره به من بخشید. در این پنج سال نامزدم به پایم نشست و مرا شرمنده خودش کرد. از هیئت قضایی تقاضا دارم به حرمت ماه مبارک رمضان در مجازاتم تخفیف قائل شود تا بتوانم به زودی از زندان آزاد شوم و نامزدم را از بلاتکلیفی نجات دهم. در پایان هیئت قضایی متهم را با احتساب روزهای بازداشت به شش سال ...
قرار بود فقط 2سال زنده بمانم/ با مسئولان حرفی ندارم
دارم این فرشته نجات را یک بار دیگر ببینم و مراتب تقدیر و تشکرم را نثارش کنم. در همه این سال ها کسی که همیشه بی منت در کنار ایستاده و زحمت های فراوانی برایش داشته ام مادرم است هرچند که تمامی اعضای خانواده و دوستانم همیشه یاور و همراهم بوده اند اما زحمت های مادرم چیز دیگری است. روزهایی که مخزن اکسیژنم تمام می شد و خانواده ام دربه در به دنبال تهیه اکسیژن بودند هم خودش حکایتی دیگر ...
سردار شهید عبدالله اسکندری: خدایا نور خود را در قلب من رسوخ ده
به گزارش دفاع پرس از شیراز، اول خردادماه سالروز شهادت یکی از شهدای مدافع حرم استان فارس است؛ بزرگ مردی که برخی ها او را به عنوان سردار بی سر و برخی با نام شریفش سردار شهید حاج عبدالله اسکندری می شناسند. مدیرکل سابق بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس را می گوییم، کسی که خانواده های معظم شهدا و ایثارگران استان هنوز به نیکی از او یاد می کنند و از خاطرات خدمتش در بنیاد شهید و امور ایثارگران می گویند ...
چابکی سازمانی چگونه مشکلات بروکراسی را حل می کند؟
علامت خارج از دسترس یا دور شوید هستند. من مهندس نرم افزار نبودم و ترجیح می دادم این مسائل را به گیک های جوان واگذار کنم. اما یک الگوی واضح را مشاهده می کردم: خرده فروشانی که با همراهی دپارتمان های چابک IT، در حال گذار به اومنی چنل بودند (ترکیب فروش فیزیکی و دیجیتال، که رویکرد موفق ترین خرده فروشان امروزی است)، بسیار سریع تر و موفق تر از سایرین پیشرفت می کردند. وقت آن رسیده بود که بفهمم استراتژی ...
شوهرم را با هستی در رختخواب دیدم و...
نوآوران آنلاین - زن 27 ساله درحالی که گواهی پزشکی قانونی برای اثبات شکستگی دستش را به همراه داشت درباره چگونگی وقوع درگیری به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: 22 ساله بودم که به عقد نصرت درآمدم. او کارمند یکی از مراکز درمانی بود و شخصیتی آرام و متین داشت اما برخلاف او من دختری پرهیجان و پرجنب و جوش بودم. دوران نامزدی ما 2 سال به طول انجامید و ما در حالی زندگی زیر یک سقف را آغاز کردیم که من ...
پدرم مرا با گریه راهی خانه ناصر کرد و حالا مرا از یاد برده و...
پدرم گوش می کردم. زن 38 ساله که تمام دنیایش در بند زندان خلاصه می شود افزود: شوهرم عصبی، بد اخلاق و بیکار بود و وقتی از راه می رسید دنبال بهانه ای بود تا با کمربند یا مشت و لگد به جانم بیفتد. گاهی آن قدر مرا می زد که درمانده و خسته می شد و گوشه ای می نشست و گریه می کرد و می گفت که دست خودش نیست. بارها از دستش شکایت کردم و پزشکی قانونی برایم استراحت نوشت و دادگاه دیه در نظر گرفت اما به دلیل ...
تهدیدم کرد که اگر تن به خواسته اش ندهم عکس هایی را که از من گرفته برای شوهرم می فرستد
دادم شاید شوهرم شماره جدیدم را پیدا کرده و قصد دارد مرا امتحان کند. با همین فرضیه ها برای اینکه به دردسر نیفتم تلفنم را چند روز خاموش کردم. تصورم این بود که هر کس باشد بعد از این مدت دست برداشته و می رود اما وقتی گوشی را روشن کردم همان شماره ناشناس، پیام تهدیدآمیزی برایم فرستاد. نوشته بود: خودت خواستی، هر بلایی سرت بیاید حقت است . خیلی ترسیده بودم اما چون شوهرم خانه بود جرأت نکردم با او ...
ماجراهای خواندنی از شوهرداری همسران علما
و ما تحمل نمودیم. وقتی مصمم گردید از عراق بیرون رود، با اینکه مرا آزاد گذاردند که همراهشان بروم یا در عراق باشم، ترجیح دادم در کنار ایشان باشم و با بچه های کوچک، وی را همراهی کردیم. ما چهار ماه در سوریه ماندیم و سپس، به ایران آمدیم که حدود 23 سال طول کشید. [26] در کنار امام همسر مکرمه حضرت امام، در طول زندگی مشترک با ایشان، با درک عمیق از نقش و جایگاه زن و وظایف آن در برابر ...
تعهدی که به ما دادی یادت نرود، نماز اول وقت! +داستان
زیادی بود که اکثر اوقات با ماشین این مسیر را طی می کردم. ضمناً در این بخش، یک اتوبوس بیشتر نبود که مسافران را به شهر می برد و بر می گشت. برای فارغ التحصیل شدنم باید آخرین امتحانم را می دادم، پس از سال ها رنج و سختی و تحمل غربت، خلاصه روز موعود فرا رسید، درس هایم را خوب خوانده بودم، آماده بودم برای آخرین امتحان سوار اتوبوس شدم و پس از چند دقیقه، اتوبوس در حالی که پر از مسافر بود راه ...
دانشجوی مغرور با یک نگاه و یک پک ساده اسیر کیانا شد
بگویم چون این خودم بودم که در بستر غروری ناشایست، اجازه دادم رویاهایم بر فراز ابری از توهم، پرواز کرده و سرنوشت زندگیم را این چنین بازیچه خود کند. نظر کارشناس روانشناسی، مشاوره ومدد کاری اجتماعی: پذیرش و قبولی فرزنددر دانشگاه تجربه ای خوشایندبرای هرپدر و مادری است با این حال، این موفقیت، تغییرات زیادی را در زندگی فرزند و همچنین زندگی کلیه افراد خانواده به وجود می آورد، زیرا که ...
برجی: به مشایی گفتم قول دادی عکس هایم گم نشود
پرورانند و با خود می گویند مسلمانان چه به سر خود می آورند. بنابراین به فردی پول دادم تا درخت ها را از بیخ ببرد و همین طور هم شد. بگذارید این طور بگویم که با وجود آنکه یک عکاس هستم، ولی تعریف من با تعاریف حرفه ای معمول دنیا متفاوت است. مثلا هیچ وقت راضی نشده ام برای برد عکاسی و حرفه ای خودم از شهدا عکاسی کنم. چون دوربین به دلیل مولفه هایی که دارد آدم ها را تغییر می دهد. شهید دارای مقام والایی است چون ...