سایر منابع:
سایر خبرها
صدام از اسیران نوجوان هم پاتک خورد
.... روز چهارم سهمیه آبمان را هم قطع کردند. روز پنجم حال دو سه نفر از بچه ها به هم خورد و کارشان به بیمارستان کشید؛ اما غیرت بچه ها اجازه نداد حتی در بیمارستان هم اعتصاب را بشکنند. خبر به بغداد و حکومت عراق رسید. روز ششم یا هفتم اعتصاب بود که عراقی ها تسلیم ما شدند و عزتمندانه پس ازپذیرش شرایطمان به اردوگاه منتقل شدیم. در ادامه بهزادی از بازگشت به اردوگاه رمادیه پس از اعتصاب غذا می ...
فرازی از زندگینامه و دوران اسارت آزاده شهید فریدون جمالی
جمالی را به اردوگاه موصل نینوا بردند درآنجا به مدت یک ماه در حال مجروحیت شدید در اردوگاه بودند تا اینکه بعد از یک ماه مورد مداوا قرار می گیرد.فرازی از خاطرات شهید آزاده فریدون جمالی..... روزی درب اردوگاه را باز کردند و من با چند نفر دیگر را به ساختمان ی دیگر منتقل کردند در حالی که از شدت جراحت نمی توانستنم راه بروم دو نفر از بعثی ها من را گرفتند و از پله های ساختمان بالا بردند در اتاقی قرار ...
روایت قاصدان از یک خبر برای یک مادر شهید
دیدم که او آمده و به او گفتم همیشه توی خواب می دیدم که تو آمدی اما اینبار دیگر خواب نیستم. ولی باز بیدار می شدم و می دیدم باز هم همان خواب بوده است. سه چهار روز پیش من خواب کربلا را دیدم. و اینبار واقعا بازگشت. دیدار به پایان می رسد. یک نفر در میان حاضرین شربت پخش می کند. طنین صدای اذان ظهر و عصر نشانگر وقت نماز است. کم کم همه آرام می شوند و خود را برای نماز جماعت آماده می کنند... ...
بنیاد در آینه مطبوعات
.... همه ماندیم و تنها یک نفر آن هم به دلیل گرفتاری هایی که داشت، برگشت. اتوبوس های استتارشده با گِل، برای بردن نیروها به خطوط مقدم آمدند.ا بتداب رای فریب دشمن،ن یروها راب ه محورهایی که عملیات نبود، کشاندند تا دشمن نیز در آن محور، بر نیروها متمرکز شود. بعدن یروها راب ه سرعت و درحالی که تمام آن ها را مسلح کردهب ودند، به منطق های دشت مانندب هن ام سای ت 5ب ردند. صبح زود که هنوز هوا روشن نشده بود ...
روایت آزاده اهوازی از تلخ و شیرین روزهای اسارت
آزاده سرافراز جنگ تحمیلی از خاطرات تلخ و شیرین و شکنجه های دوران اسارت می گوید. احمد لندی استاد تمام دانشگاه شهید چمران اهواز که برای انجام سربازی وارد ارتش شده بود در سال های آخر جنگ در منطقه عملیاتی جنوب اسیر شد و بعد از قطعنامه 598 و تبادل اسرا به ایران برگشت. به مناسبت 26 مرداد سالروز بازگشت غرورآفرین و سرافرازانه آزادگان کشور به میهن اسلامی گفت وگویی با این استاد ...
روایتی از نخستین زن اسیر ایرانی
دختران ایرانی در بین اسرا هستند و اگر نزد آن ها بروی، تنها نیستی. کمک های خلبان ایرانی مؤثر واقع شد و بعد از حدود 4 ماه مرا از انفرادی به اردوگاه موصول بردند. حدود 20 زن خرمشهری در بین اسرا بودند مسیر را با قطار طی کردم و بعد که به آن جا رسیدم، باورم نمی شد این تعداد اسیر ایرانی وجود داشته باشند. حدود 1500 نفر آن جا بودند که از تمام جبهه های ایران اسیر شده بودند. از جنوب، غرب ...
فکر همه جایش را کرده بودم جز اسارت
تلنگری برای انسان است؛ نیروهای عراقی از هر حیله ای چه شکنجه، چه وارد کردن جاسوس به جمعمان، قطع غذا و آب و .... برای اینکه از اعتقادتمان دست بکشیم استفاده می کردند. حتی برای کسانی که از میانمان جاسوس می شدند هم امتیازاتی در درنظر می گرفتند وعده های زیادی برای پیوستن به آنها در مقابل مان قرار می دادند. با این حال همه سختی ها و شکنجه ها را تحمل می کردیم چون امید در درونمان زنده بود و خدا را هر لحظه ...
طعم تلخ اسارت
درخشندگی هر چه تمام تر نورافشانی می کند پایمردی و مقاومت و صبر و سکوتی است که سرمایه و ثروت بی پایان مردان خداست. حماسه اسارت، سکوت است و صبر... آری؛ حماسه اصلی در روزگار اسارت، سکوت است. سکوتی که در پسش هزاران حرف نگفته و نهفته دارد و فریاد معرفت و نجوای بزرگی است. به راستی و درستی باید گفت این تاریخ با همه فراز و فرودهایش به بازخوانی نیاز دارد؛ بازخوانی آنچه در پس ...
برخی اسرا در بیابان های بصره زنده به گور شدند!/ قسم حضرت عباس مرا از سیاه چال نجات داد
غلامعباس یزدی از آزاده های سرافراز هشت سال دفاع مقدس گفتگویی ترتیب داده که به صورت زیر منتشر می شود خودتان را معرفی کنید و چه سالی به اسارت در آمدید؟ اول از همه خوشحالم، بالاخره بعد از این همه سال یکی پیدا شد یادی از ما کند. غلامعباس یزدی هستم متولد سال 1339، در آخرین روز تیرماه سال 67 یعنی اواخر جنگ بود که به اسارت در آمدم. تا سه سال به عنوان مفقودالاثر بودم و خانواده ام هیچ ...
آزادمردانی از جنس ایثار و مقاومت/ خاطرات نمایندگان آزاده از دوران اسارت
خبر رحلت امام (ره) به اسرا نگران ایجاد شورش و تجمعات بر علیه صدام بود. دارایی با یادآوری اینکه پس ازانتخاب رهبر انقلاب اسلامی خوشحالی غیرقابل وصفی میان اسرا به وجود آمد، گفت: باید به این نکته اشاره کرد که مقاومت اسرا و چگونه زندگی کردن آنها باید برای جوانان درمقاطع مختلف بازگو شود تا رشادت آزادگان و اسرا هیچ گاه از دفتر تاریخ انقلاب پاک نشود؛ بنابراین پیشنهاد می شود که برای روشنگری ...
تلخ و شیرین اسارت از زبان آزاده اردبیلی
کشیدند و در بین بقیه اسرا همان سوالی را که صدام از او کرده بود، پرسیدند؛ حنیفه این بار هم با آرامش و صلابت کامل پاسخی را داد که به صدام داده بود. در آن لحظه برعکس صدام بدون اینکه با او کاری داشته باشند اردوگاه را ترک کردند؛ بعد از دو روز دستور آمد حنیفه تبعید می شود. حنیفه را به اسم خرابکار به اردوگاه رومادیه تبعید کردند و از آن پس خبری از او نشد، برخی از اسرایی که از اردوگاه رومادیه به آسایشگاه ...
خاطرات زندگی آزاده قاسم سیفی نژاد در روزهای اسارت
اردوگاه را پر می کند. یکی از عراقی ها که شیعه است به قاسم می گوید: خبری به تو می گویم ولی به کسی نگو. امام شما صبح امروز فوت کرده است ، او از شنیدن این خبر یک لحظه سکوت می کند و اصلا باورش نمی شود، یک لحظه با صدای بلند شروع به گریه و زاری می کند؛ اسرا علت را می پرسند ولی او چیزی نمی گوید. در یک لحظه قاسم می بیند که عراقی ها نیروهای خود را آماده باش داده و به محوطه ریخته اند، سپس صدای آقای ...