سایر منابع:
سایر خبرها
این کتابخانه بعد از چند سال تبدیل به مغازه شد. نام آیت الله فیروز آبادی این روزها برای طلاب مسجد جامع رضوی آشناست. وقتی رضا شاه خیابان سیروس را ساخت، مسجدی که در آن خیابان بود را به بهانه ساخت خیابان خراب کرد. فیروز آبادی به سرعت دست به کار شد و مسجدی که امروز به نام مسجد جامع رضوی است در همان خیابان ساخت. ساخت اولین مدرسه در فیروزآباد ورامین هم یکی دیگر از اقدامات خیرخواهانه این مرد بزرگ است. ...
پیشرفته کمتر است. در جایی می خواندم در ایتالیا هر 150 نفر یک پزشک دارد. 5- رییس سابق نظام پزشکی اعلام کرد که در سال 94 نزدیک به 2 هزار پزشک از ایران مهاجرت کرده اند. اخیراً می گویند سالی 650 پزشک(300 متخصص و 350 عمومی) از کشور خارج می شوند. 6- به نظر می رسد خروج پزشکان در دولت حسن روحانی شتاب گرفته است. اگر چنین است من به عنوان یکی از مدافعان دولت که برای پیروزی او هزاران ...
بداخلاقی وجود ندارد، خودش هست و دوست ندارد تظاهر کند. اگر هر کسی را به داخل غذاخوری اش راه نمی دهد یا روزهایی نمی تواند با همه مشتری هایش خوش و بِش کند، چون دست تنهاست و نمی خواهد سفارش مردم دیر آماده شود. مشتریایی که میان اینجا واسه من مث خونواده ن. بیشتر مشتریامو می شناسم. من دلی کار می کنم. بعد چند سال کار و حرف زدن با مردم دیگه روانشناس شده م و متوجه میشم که نباید به هر آدمی اجازه ...
.... وی ادامه داد: حالا بعد از چند سال در کشوری زندگی می کنم که حرف اول را در پزشکی منطقه می زند و افراد زیادی برای درمان و آموزش از کشورهای خارجی به آن مراجعه می کنند. سیم فروش گفت: هنوز هم هر روز با تعداد زیادی از دانشجویان سر و کار دارم و تلاش می کنم آنچه که باید بدانند را به آنان ارائه کنم؛ دانشجویان جوان باید یاد بگیرند که پزشکی نیاز به نوع خاصیت رفتار، پوشش، کلام و غیره ...
زن دایی ام دقیقاً روز اول مهر مرا در مدرسه ثبت نام کردند. پدرم سواد خواندن داشت اما سواد نوشتن نداشت. او امیرارسلان و قصه های عاشقانه می خواند. مادرم که اصلاً سواد نداشت. اشتیاقی که من برای باسواد شدن داشتم موجب شد به سمت کتاب خواندن بروم. دقیقاً سه ماه بعد از اینکه من درس خواندم، انقلاب شد یعنی من اول مهر 57 ثبت نام کردم، فکر کنم آبان یا آذر بود که آن قدر آتش بالا گرفت که مدارس تعطیل شد، اما من ...
که درباره پدرتان نوشته اند، این که یکی از ملاکین بزرگ بوده اند، درست نیست؟ من هم در جایی این را خوانده ام. پدرم مقداری ملک داشت اما ملاک نبود، شرکت نفتی بود. برادری بزرگ تر از خودم داشتم که متولد 1316 بود و تئاتر هم سرش می شد. او مرا کتاب خوان کرد. سال های 39-40 دو کتاب فروشی در لاله زار بود به نام گوتنبرگ و معرفت که یکی از آن ها کتاب کیلویی می فروخت. یادم می آید زمانی که برای کار آمدم ...