سایر منابع:
سایر خبرها
مورد اتهام بود که کشت وکشتار کرده است که من معتقدم نکرده است، این یک طرف قضیه بود و بعد هم یک تعدادی که دشمن ارتش بودند و برای قبضه کردن قدرت فقط ارتش را جلوی روی خودشان می دیدند، گروهک های مختلف مثل منافقین، توده ای ها و.. همه می گفتند که ارتش باید منحل بشود، یک تعدادی میگفتند که ما ارتش بی طبقه توحیدی می خواهیم. امام ارتش را زنده کرد چیزی که برای ما از همه مهمتر بود شعار ...
...، این رفتارش برای برخی از فامیل ها قابل هضم نبود، به طوری که به ما می گفتند: به محمدعلی بگویید با این جور آدم ها رفت و آمد نداشته باشد، این رفتارش درخور و شأن فامیل های ما نیست . قرار شد برادر بزرگ مان در مورد این موضوع با محمدعلی صحبت کند، آن روز وقتی به او گفت چرا دوستانت را از جمع فقرا انتخاب می کنی؟ سعی کن با افرادی نشست و برخاست داشته باشی که هم شأن خانواده و فامیل ما باشند ...
نگران نباشید خبر بد زود می رسد. روز بعد روی دستم تاول زد. در منطقه پاسگاه برزگر کانکسی برای پزشکان وجود داشت. به آنجا رفتم و دستم را نشان دادم .به من پماد سوختی دادند. هیچ تجربه ای از جراحت شیمیایی نداشتم. بارها گفتم بمب شیمیایی خنثی کردم ابتدا تصور کردند که موجی شدم چون برایشان قابل فهم نبود تا این که به اهواز آمدیم در محل کله پو ورزشگاه تختی را برای اسکان مجروحان شیمیایی در نظر گرفته ...
تزریق کردند. حتی دکتر یک ورق قرص آسپرین داد و گفت روزی 2تا به پسرت بده که من دستور او را اجرا کردم و با پسرم به خانه بازگشتم. مادر و پسر به خانه برگشتند به این امید که آمپول ها عفونت را از بین برده و حال مسعود را بهتر کند، اما پسر نوجوان دوباره حالش بد شد. مادرش می گوید: 26فروردین98 تلخ ترین روز زندگی ام شد. مسعود باز حالش بد شد؛ هم پایش درد می کرد و هم پریشان بود. ساعت 12ظهر بود که آژانس ...
.... چند ساعتی حالش خوب بود تا اینکه ساعت حدود 13 روز بعد دوباره حالش بد شد. بلافاصله او را به بیمارستانی در تهران منتقل کردم و کادر پزشکی هم پسرم را بستری کردند. پزشکان اول علت بیماری پسرم را عفونت کلیه و بعد هم عفونت ریه اعلام کردند و به من گفتند که بیماری او تحت کنترل است. مسعود حالش بهتر شده بود و تا ساعت 15 با برادر بزرگش درباره فوتبال حرف می زد که ناگهان حالش بد شد و ما را از اتاق بیرون کردند ...