سایر منابع:
سایر خبرها
فشنگ داشتند. گلوله مسلسل را به طرف مقابل برگرداندم و مشغول تیر اندازی شدم، اما زود دست کشیدم، چون صداش گوشم را کرد می کرد و بعدش هم فشنگ توی لوله گیر کرد، این مسلسل ها را باید میزان کرد که گلوله هاشان را از این ور در نکنند. آن جا خیالم تقریبا راحت بود. از آن بالا چشم انداز خوبی داشتم. از روی دریا دود بلند می شد و آب می پرید بالا. برق شلیک رزمناو ها هم به چشم می خورد و گلوله هاشان از بالای ...