سایر منابع:
سایر خبرها
عاطفه که درگیر یک پرونده سنگین قضایی بود این حرفها را برایم گفت. با سکوتم متوجه شد که باید ادامه بدهد. - هنوز 7صبح نشده بیدارم کرد. چشمهامو مالیدم و خودمو پیدا کردم.چهارساعتی می شد که توی راه بودیم.پرسیدم اینجا کجاست. جواب نداد اما با دست ، دستگیره ماشین رو نشونم داد. یعنی که پیاده شو. عاطفه روی صندلی جابجا شد. ژست آدمهایی را داشت که برای سرگرم کردن دیگران قصه می گویند. - داخل ویلایی بودم که اگه توی خواب هم می ...
...> پس از اتمام صحبت ها و تقدیم هدایا به خانوادۀشهید مختاربند، نوبت به برگه و خانوادۀبعدی می رسد: - خانوادۀ شهیدان حصونی زاده، فرشاد و فرامرز از اهواز که گویا شهید فرامرز در جنگ تحمیلی شهید شده اند. پدر گرامی شهیدان از دنیا رفته اند و مادر بیمار هستند و نتوانستند بیایند. خانم زینت موالی، همسر شهید فرشاد؛ شما هستید؟ حال شما خوبه خانم؟ شهید چند ساله شان بود؟ همسر شهید پس از گفتن ...
می کند و دیگری را شکارچی دست کم نیم قرن فاصله است. حوالی سال 1350 خورشیدی بود که جهان پی برد دوره شکار به سر آمده است و دیگر شکار کردن نشانه و معیار مردانگی نیست. همان زمان هم اداره شکاربانی در ایران به محیط زیست تغییر نام داد و حفاظت از گونه های حیوانی جای نظارت بر شکار آن ها را گرفت. اما متأسفانه هنوز برخی می پندارند اینکه یک گوشه کمین کنند و با یک تفنگ پیشرفته حیوان بی زبانی را از پا درآورند ...
روزنامه شهروند- الناز محمدی: زن ها برگشتن مردشان را در خواب دیده بودند. یکی خودش را یک گل شقایق دیده بود روی برکه ای آرام که جلو می رفت و خیس نمی شد. دیده بود آن سمت برکه مردش ایستاده با اورکت و شلوار سربازی که سبز و خاکی نبود؛ رنگ خون بود، قرمز مثل گل برگ های شقایق. یکی خواب دیده بود مردش را از خاکریز ها و خط مقدم و تفنگ و جنگ و مرگ برگردانده اند و روی دست های مردان محله می چرخانند و ...
نظامی تهران بود، یک آدم داش مشتی است و اگر برویم و با او صحبت کنیم کوتاه می آید؛ من به ملاقات ایشان رفتم و گفتم که دست از کشتن مردم بردارید، ما در آینده با شما همکاری خواهیم کرد. ایشان کلاهش را برداشت و به چوب رختی آویزان کرد و گفت به ارباب هایت بگو که در رگ های ما خون شاهنشاهی است و اگر شاه رفته است پسر او و اگر پسر او هم برود این کلاه شاهنشاهی را بالای چوب رختی می گذارم و به او سلام می دهم. یعنی ...
حرکت به سمتِ جلو دست می کشد. در حقیقت، از اینجا به بعد دوربین استاتیک می شود و بونگ جون هو از حرکت رو به جلو یا رو به عقبِ دوربین فقط هر از گاهی جهتِ تاکید کردن روی یک سری لحظاتِ به خصوص استفاده می کند. اما یکی دیگر از تکنیک های فیلم برداری ساده (اما درخشان در اجرا) که بونگ جون هو برای تقویتِ فیلمنامه اش استفاده می کند، پَن (حرکت سرِ دوربین به سمت چپ یا راست) است؛ بونگ از این حرکت برای ...
به این معنا نیست که نوجوان 16-17 ساله در جبهه نبوده. در خود جبهه ها فرمانده لشکرهایی داشتیم که با نیروها درگیر می شدند و بر سر این قضیه دعوا می شد که نوجوان می گفت من می خواهم بروم جلو و فرمانده نمی گذاشت. کجا این اتفاق می افتاد؟ شب عملیات! که فرمانده ی لشکر رفته و دارد نیروها را به جلو اعزام می کند می بیند که دونفر مثلا نوجوان 16-17 ساله هم هستند، صدای شان می کند که کجا؟ می گویند می رویم برای جنگ ...
. کسی که اختیار تمام امور و از آن جمله فتح و نصر را به دست خدا می دانست. پاسخ تمام معادلات جنگی را در وعده های الهی پیدا می کردند. اینکه برای دفاع رفته بودند، نه تهاجم و تجاوز؛ انگیزه و اعتماد به نفسشان را بیشتر می کرد. اینکه می دانستند جبهه حقند بر توکلشان به خدا می افزود. نه از پیروزی ها مغرور می شدند و نه از شکست ها دلسرد. جوان هایی که مدام به خودشان تذکر می دادند که همه پیروزی ها از لطف ...