سایر منابع:
سایر خبرها
برهنه توی کوچه می دوید و پیکانی هم پشت سرش پیچید. ماشینم را گذاشتم و با او درگیر شدم. همان جا یک ماشین دیگر نگه داشت و به دروغ گفت آن خانم از ماشین من پیاده شده است. آنجا خلاف سنگینم پهلوان بازی برای بچه های محله بود. با آن ها درگیر شدم و آن فرد چاقو زدم. هنوز آن قدر خام بودم که پیش قاضی گریه می کردم تا مرا زندان نفرستد؛ چون آبرو و آینده ورزشی ام دچار خدشه می شد. به زندان که رفتم تازه فهمیدم که آنجا ...