سایر منابع:
سایر خبرها
پسر جنجالی بعد از دستگیری: اگه پلیس فتا حواسش به همه چی نبود که من الآن اینجا نبودم +عکس
شبکه های اجتماعی دیدم به اون زنگ زدم و اون گفت: "یا با این کار معروف می شم یا زندگی ام از بین میره...". سمیرا هم که حسابی از این ماجرا عصبی است، می گوید: 7، 8 ماه پیش بود که با روژین برای گرفتن برنامه بدن سازی، خونه مربی ام که دوست وحید بود رفتیم؛ اونها به ما تعارف زدند و ما هم قبول کردیم؛ ما توی اتاق نشسته بودیم و اونا داشتن از ما پذیرایی می کردن؛ من اصلاً حواسم نبود و داشتم یه سمت دیگه رو نگاه می کردم که یه دفعه یکی از اونا منو صدا کرد؛ تا من صورتم رو برگردوندم اون از ما یه عکس سلفی گرفت؛ من اعتراض کردم و اون هم قول داد که عکس رو پاک کنه... . ...
آغاز، ادامه و حاشیه های ماجرای "پسری که با دختران مختلف عکس گرفت و بازداشت شد" (+عکس و فیلم)
، خونه مربی ام که دوست وحید بود رفتیم؛ اونها به ما تعارف زدند و ما هم قبول کردیم؛ ما توی اتاق نشسته بودیم و اونا داشتن از ما پذیرایی می کردن؛ من اصلاً حواسم نبود و داشتم یه سمت دیگه رو نگاه می کردم که یه دفعه یکی از اونا منو صدا کرد؛ تا من صورتم رو برگردوندم اون از ما یه عکس سلفی گرفت؛ من اعتراض کردم و اون هم قول داد که عکس رو پاک کنه... . دانلود فیلم ...
فحش حق است
میشه که به اون بند ه خد ا کمک کنه، ضمن کنکاش د ر نیات شومی که حتما د اره اونقد ر فحش مید یم که طرف به کوهخواری و کارهای خلاف می افته. تو کارهای سیاسی هم که فحش تنها کاریه که از د ستمون برمیاد . مورد زیاد د اریم که همزمان به اصلاح طلب و اصولگرا و بقیه احزاب و گروه های فکری که من الان متاسفانه به طور د اوطلبانه اسم هاشون رو فراموش کرد م فحش مید ن، بعد که ازشون می پرسی خود تون چی فکر می کنین و چه ...
درباره سهراب از زبان جانبازان آسایشگاه ثارالله
فاش نیوز- ... اوایل دهه 60 بود، آسایشگاه جانبازان ثارالله در ولنجک، جایی بود که جانبازان قطع نخاع زیادی رو تو خودش جا داده بود. تا قبل از پایان جنگ هر روز به تعداد این جانبازها افزوده می شد، جوری که دیگه تامین تخت و جا هم واقعا" مشکل شده بود؛ خوب البته هیچ وقت مشکل حادی پیش نیومد، آخر بچه ها مرامی حل می کردند. از در ورودی آسایشگاه ثارالله که وارد می شدی، تعداد زیادی جانباز ویلچرنشین ...
سلامتی چند تن، مدیری و این همه کمدین!+تصاویر
قدیم گفتن انگششتتون خیس کنید بگیرد جلو تون بعد ببینید باد آرام از کدام سمت می وزه ، همون سمت شمال هومن صحرایی: تو اتاق در بسته باد از کجا می وزه کنگر زهتاب: چرا چرا یوخده مور مورم شد هومن صحرایی در حالیکه با دست جهت شمال را نشان می دهد : این شمال است ، الان بگویید جنوب کدام است؟ بهروز : چجوری با یک جهت سه جهت دیگر را نشان دهیم؟! هومن صحرایی عصبانی می شود: اصلا من می رم ...
حمیدرضا آذرنگ: همه در پایتخت ̋هتلی ̋ شده اند / جهان ما، جهان جاماندگی هاست
توجه به فکر فرو می برد. او این روز ها در حال اجرای نمایش "هتلی ها" است، اثری که مخاطبان خود را به واسطه مفاهیم نهفته در آن با فضای نوستالوژیک دهه 60 روبه رو می کند. به این بهانه، در نشست اختصاص هنرآنلاین به گفت و گو با این کارگردان و دو بازیگر این نمایش سام کبودوند و آیه کیان پور پرداخیتم که می خوانید: شما گذشته از حوزه بازیگری و کارگردانی، به عنوان یک درام نویس خوب هم شناخته می شوید، چرا ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (190)
...، الان دو ساله شدم یه آبان ماهیِ با احساس. 20. با دختری که همه جا آرایش غلیظ میکنه نه دوست بشین نه ازدواج کنید اینا با قیافه خودشونم کنار نمیان توقع دارید با شما کنار بیان؟ 21. یه سری پلیس اومد خونه دید من دارم شبکه چهار میبنم، یه دیش گردان با سه تا قیچی و یه رسیور HD آورد برام نصب کرد. 22. هر وقت صدای اقبال واحدی رو میشنوم حس میکنم باید تند تند صبحونمو بخورم ...
قرار آمریکا و اروپا این نبود که داعش تا جایی قدرت بگیرد که غیر قابل کنترل شود/ چرا تعداد زیادی از داعشی ...
بنده اختصاص دادین. همونطور که گفتین شما شخصا شاهد ماجرا نبودین. - خواهش می کنم. بله. من در شهر نانت زندگی می کنم که حدود دو ساعت با مترو با پاریس فاصله داره. اما اون لحظه رو کاملا به خاطر دارم. خونه بودم که خبر رو از طریق تلوزیون شنیدم. واقعا شوک زده بودم. خیلی ناراحت کننده بود. در اون لحظه دو حس متفاوت تمام وجود من رو دربر گرفته بود. یک حس از غم و ناراحتی برای افرادی که کشته شده ...
لبو فروشی دختران در نمایشگاه مطبوعات! + عکس
دادند که بزنن تو این کار و خیلی راضی بودند و حسابی از جنتی و روحانی مچکر بودند که لبو و باقلی رو به شکل حرفه ای و اعتدالی به عرصه رسانه وارد کرده اند و کور شود هر ضدانقلابی که اینهمه دستاورد رو نمیتونه ببینه و دلش قنج بره لینک منبع
منطقی:زمان من قیمت خودرو منطقی تر بود
فرصت داشتند برای ایجاد یک تغییر بزرگ در این صنعت مادر ، اما شاهدیم که فقط همه مدیران فقط بار مشکلات مدیران قبلی را به ارث می برند مطمئن هستم مشکلات الان وارث مدیریت زمان آقای منطقی می باشد . لطفاً شما الان صنعت هواپیمایی را بچسبید که بعد از 4 سال خواهید گفت که اگر من بودم هواپیمایی در حد و استاندارد ایرباس یا بوئینگ می ساختم. برادر الان تلاش کن چون فرصتی به شما داده شده و سعی کن تصمیم شجاعانه ...
در پشت صحنه در حاشیه مهران مدیری چه خبر است؟+تصاویر
...> صدا، دوربین، حرکت، یک دو سه ضبط شروع می شود جواد رضویان (زهتاب): جمع کنید کاسه کوزتون رو خجالت بکشید من دارم زن می گیرم که دیگه از این لوس بازیا در نیارم میخوام با خانم وکیلم ازدواج کنم. سیامک انصاری(هومن): واستا ببینم داری زن می گیری یعنی باهاش صحبت کردی. زهتاب: یه طوری صحبت کردم که نمیتونست بگه نه اومدم رخت دامادیمو خودم بدوزم اون پارچه یاسیه کو؟ ...
4 دلیل برای تعویق خرید خانه
زمستانی نیاز به قیرگونی بام خانه داشته باشید. بنابراین، هزینه های اضطراری و پیش بینی نشده تعمیر و نگهداری خانه را نباید نادیده گرفت. درصورت انجام ندادن این تعمیرات، از ارزش خانه شما هم خواهد افتاد. درصورتیکه می توانید چنین هزینه هایی را تامین کنید خانه دار شدن شما هیچ منعی ندارد درغیر این صورت اصلا آماده خانه دار شدن نیستید. حرف آخر خیلی ها با خود فکر می کنند که خانه دار شدن منتهی ...
وعده دیدار نسرین مقانلو/تیم ملی دهه شصت/گریم پریناز ایزدیار/غزلیات سحر جعفری جوزانی+تصاویر
جون به سر کنن پ.ن دوم: پسر خاله و دختر دایی مورد نظر توی این عکس نیستن ولی اینا هم پسر خاله و دختر خاله و دختر دایی های دیگه من هستن.ماشالله چیزی که تو خانواده ما زیاد بود بچه بود و اگه بن هور هم بازی میکردیم بازیگر کم نمیاوردیم پ.ن سوم: نفر اول سمت چپ پیمان برادرمه که لباسمون رو هم با هم ست کردیم. البته پیمان چون بزرگتر بود توی این بازی های ما شرکت نمیکرد پ.ن چهارم ...
چرا مسکن تابستان امسال گران شد؟
حال خود رها شود. جوجه دلال با این چرندیات مردم گول نمیخورند قیمتها هم اینطور نیست که به دروغ نوشتی قیمتها پایین امده که بالا نرفته اینرا هر آدم بیسوادی مثل خودت میداند وکسی خرید ندارد ////یک نصیحت هم بهت میکنم که بری یک شغل آبرومند برای خودت پیدا کنی که تو این کار دلالی یا به عبارتی دله دزدی هم دست برداری بله آقا این آمارها رو هر روز طبق سفارش یه سازمان می سازند. هفته بعدش یه ...
بی قانون
ماد ربزرگ د وستم حافظه د اغونی د اشت. نه به خاطر سنش! میگن از جوونی همین طوری بود ه. د قیقا هم سر مسائل مهم! اون وقت مثلا چند ماه و حتی چند سال بعد یاد ش می اومد فلان کار رو نکرد ه. مثلا ایشون جزو اولین خانم هایی بود ه که وارد د انشگاه شد ن. منتها نزد یک بود ه د رسش نصفه بمونه؛ چون ترم 5 یاد ش اومد ه که موقع ورود به د انشگاه گفتن د یپلمشو از د بیرستان بگیره بیاره. چند سال بعد سر سفره عقد یهو یاد ...
بی قانون
؟ بارها هم پیش اومد ه، موقعی که از ایستگاه مترو میام بیرون، رانند ه تاکسی ها بهم می گن: د ربست آقا؟ . این یکی رو د یگه نمی د ونم باید کجای د لم بذارم. نه. آخه کجای قیافه من به آد می که د ربست می گیره ، می خوره؟ یعنی کافیه 5ثانیه تو چشم هام نگاه کنی. خود ت متوجه می شی من از اون آد مام که اگر د ر کویر لوت هم رها بشم، پیاد ه میرم تا مید ون آزاد ی. بعد از اونجا با اتوبوس میرم خونه. اینه که از این عزیزان خواهش می کنم که حد اقل من رو به شکل اسکناس نبینن. من اگر اسکناس هم باشم، نهایتش یه پونصد تومنیِ پاره ام. به من نگید د ربست؟ . برید از خد ا بترسید . ...
عکس زیرخاکی سوشا مکانی/سلفی بهنوش بختیاری و مادر و پدرش/دلنوشته علی انصاریان/عکس هنری سیاوش خیرابی
نگاه کردم جاهایی که از خوشی ها حرف زده بودیم دو ردپا بود و جاهایی که از سختی ها حرف زده بودیم جای یک ردپا بود به خدا گفتم در سختی ها کنارم نبودی؟ گفت آن ردپایی که میبینی من هستم؛ تو را در سختی ها به دوش می کشیدم!! خدایاااااااا بی نظیری.. یا علی سیاوش خیرابی اینستاگرام خود را با یک عکس هنری بروز کرده ...
در مورد ویشکا آسایش و عکس های داغ ویشکا آسایش
. برای این که رضا رو بیشتر بشناسم وقت زیادی رو صرف کردم و هر روز علاقه من بیشتر میشد. یک روز با خودم فکر کردم که نباید بیشتر از این وقت رو هدر بدهم و موضوع را با رضا در میون گذاشتم و علاقه ام رو بهش گفتم و گفتم دوست دارم با هم ازدواج کنیم که خوشبختانه پیشنهاد من از طرف رضا با استقبال مواجه شد. بعد از اون هم من قید زندگی در خارج از کشور رو زدمو به ایران اومدم تا با رضا زندگی خوبی رو تجربه کنم و الان هم از زندگیم کاملا راضیم. روزی که مادر شدم بعد از مدتی من و همسرم تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم و مادر شدن برای من یک تجربه کم نظیر بود و من همیشه سعی کردم از ان لدت ببرم. ...
مصاحبه اختصاصی میرملاس با حامدنادی
حامد نادی ورزشکار خوش اخلاق کوهدشتی که درسال86 توانست هشت هزار حرکت دراز و نشست را در زمان سه ساعت به ثبت برساند . این ورزشکار لرستانی به تازگی توانسته است درزیر آب دورکعت نماز بخواند ؛ رکوردی که هنوز درجهان به نام کسی به ثبت نرسیده است. او به تازگی توانسته است با [...] حامد نادی ورزشکار خوش اخلاق کوهدشتی که درسال86 توانست هشت هزار حرکت دراز و نشست را در زمان سه ساعت به ثبت برساند . این ورزشکار لرستانی به تازگی توانسته است درزیر آب دورکعت نماز بخواند ؛ رکوردی که هنوز درجهان به نام کسی به ثبت نرسیده است. او به تازگی توانسته است با دست و پای بسته و به یاد شهدای غواص زیر آب راه برود . میرملاس : لطفا خودتون رو معرفی کنید ؟ به نام خدا حامد نادی هستم متولد سال1361 از شهرستان کوهدشت میرملاس : اولین ورزشی که کار کردید چی بود ؟ اولین ورزشی که کار کردم کشتی بود . حدودا 14 سال کار کردم والان هم دارم به صورت تمرینی در باشگاه تختی زیر نظر آقای پاشا کرمی کار میکنم . میرملاس : از چه زمانی به فکر رکورد زدن در دراز و نشست افتادید ؟ در کنار کشتی حرکات دراز ونشست کار میکردم که رکوردم از 1000 تا 8000 تغییر کرد و تونستم این رکورد رو برای خودم ثبت کنم و بعد ها با همکاری آقای کلهر تونستم رکورد های زیر آب رو هم برای خودم ثبت کنم . میرملاس : چندتا رکورد به نام خودت ثبت کردی؟ 14 تا رکورد که با کار جدیدی که به یاد شهدای غواص داشتم میشه 15 تا . میرملاس : چه رکورد هایی داشتی بنام خودت ؟ رکورد هایی مثل بلند کردن اجسام با دندان ، بلند کردن موتور 125 با دندان ، در برنامه شبکه سه 2 نفر رو با دندان بلند کردم و ... در کنار این تمرین ها که واقعا هیچ شنایی بلد نبودم با مربیگری آقای کلهر که برای اولین بار بهش گفتم شنا نشونم بده مسخرم می کرد و می گفت تو کارت جایی دیگر است و نمیتونی شنا یاد بگیری . برای اولین بار آقای کلهر کنار استخر عمق چهار متری منو هل داد به داخل آب منم چون کشتی گیر بودم تونستم که حدودا 2 دقیقه زیر آب بمونم بعد که آقای کلهر اومد منو نجات بده با یک حرکت کشتی اونو به داخل آب انداختم تا حدی که داشت خفه میشد . برای اولین بار بامربیم مشورت کردم و گفتم که میخوام زیر آب 2 رکعت نماز بخونم واین کارم انجام دادم و بعد از اون تونستم زیر آب قرآن بخونم که صدای قرآن بیاد ، لبیک یا رسول الله گفتن زیر آب ، نوشتن یا محمد(ص) زیر آب باچشم بسته که واقعا کار سختی بود و باید فکر همه جاش رو میکردم فکر نوشتن ، فکر تعادل ، فکر نفس و حتی فکر مردن و ... میرملاس: به پیشنهاد چه کسی به فکر ثبت رکورد دراز و نشست افتادی؟ به پیشنهاد آقای کلهر بود و گفت که اگه بتونی 50 تا دراز و نشست زیر آب بری میتونی رکورد جهان رو بنام خودت ثبت کنی خیلی برام جالب بود و همیشه به فکرش بودم . میرملاس : چه چیز جالبی باعث شد آقای کلهر باهات شنا کار کنه ؟ جالب برای آقای کلهر این بود که من زیر آب بدون هیچ حرکتی ثابت بودم . چون بری زیر آب نمی تونی یک جا ثابت بایستی و معلق میشی و اونجا بود که تونستم زیر آب 50 تا شنای باستانی برم ؛ تونستم به صورت عمودی روی دیواره استخر راه برم . میرملاس : جدید ترین کاری که واسه آینده می خوای انجام بدی چیه ؟ داشتم تمرین قدم زدن روی آب رو میکردم که متاسفانه از منزل همسایمون دزدی شد و من هم به کمک رفتم که 4 تا گلوله شلیک شد که 3 تا از اونا به پام اصابت کرد و بشدت زخمی شدم و حادثه ی بعدی هم سیل چند هفته ی پیش که بازهم بشدت زخمی شدم چون اولین نفری بودم که از سقف وارد خونه شدم و دیر هم رسیدم که متاسفانه تمام اعضا خانواده فوت کرده بودند وخانواده مرحوم هم دیگه اجازه ندادند که جنازه ها رو بالا بیارم میرملاس : بچه هات هم مثل خودت کارهای عجیب انجام میدن ؟ آره اتفاقا ی پسر دارم که شیر رو میریزه داخل بینی و از داخل چشم پرتاب میکنه و یا دخترم زمانی که یک و نیم سال داشت روزانه 4 کیلو یخ میخورد . میرملاس : درخواستت از مسئولین چیه ؟ بیشتر به ما رسیدگی کنن اگر یک دست لباس غواصی به من بدهند چون امکان افتادن این اتفاق ها در شهرستان دوباره هست . مثلا اگر کسی داخل سد هاله غرق بشه باید 5 میلیون بدی که یک غواص از شهری دیگه بیاد و جنازه رو در بیاره . من شغلم خیاطی و نیازی هم به استخدام شدن در هلال احمر یا آتش نشانی ندارم ولی یک دست لباس غواصی به من بدهند تا اگر اتفاقی افتاد بتونم کمکی بکنم چون من همیشه در چنین صحنه هایی حاضرم . میرملاس: از برنامه های آینده ات بگو ؟ برنامه ی آینده بنده این است که وقتی پام خوب شد بتونم راه رفتن روی آب رو تمرین کنم و به عنوان اخرین کارم هم اینکه بتونم در یک جعبه شیشه ای پر از آب چندیدن دقیقه بمونم . تا به حال هم درخواست های زیادی از کشور های ترکیه ، آنتالیا و جاهای دیگه داشتم که برم اونجا ولی دوست دارم این افتخار رو به شهرم بدم که بمونم چون تندیس من در ورزشگاه ، در منزل و ... زده شده واینکه برای شهرم مفید باشم بهتره تا برای جایی دیگه . دوست دارم الگو باشم برای جوانان تایانکه خیلی معروف باشم معروفیت زیاد هم خوب نیست باید یکسان بود . میرملاس: به عنوان کلام آخرت هر حرفی داری بزن ؟ به عنوان کلام اخرم تشکر میکنم از آقای کلهر که تونست با من کار کنه و منو به اینجا برسونه ولی درکنار تمرین با آقای کلهر استعداد های خودم و پشتکار خودم هم خیلی کمکم کرد .واز شما و سایت خبری وزین و پرمخاطب میرملاس به خاطر این گفت و گو تشکر میکنم . مصاحبه : علیرضا میره زاده/میرملاس درج شده توسط : امین آزادبخت (مدیر سایت ) ...
یک روز با یک مسوول ICT
دفتر هی زنگ می زد که فلانی و فلانی و فلانی اومدن، گفتم بگو باشن دارم میام. وسط راه دوباره از دفتر رییس زنگ زدن. گفتن بیا بدرقه رییس می خاد بره فرنگ. رفتیم تا فرودگاه برای بای بای با رییس، یه دستی تکون دادیم و به ساعت که نگاه کردم شده بود پنج بعد از ظهر به راننده گفتم برو سمت خونه، موبایل رو هم دایورت کردم رو دفتر. بدبخت مسوول دفتره فکر کنم بدجوری سرکار مونده باشه چون هر چی زنگ می زنه اشغال می زنم! هه هه. فردا می گم دوباره قرارها رو از اول بذاره! این بود بخشی از خاطرات روزانه یک مسوول ICT. عزت زیاد آق فری (منبع: ...
طوطی در دیار غربت
. باز سرش را بالا گرفت و داد زد که در بازه! ذلیل شده من رو جون به سر کرد. ترس افتاده بود تو جونم. طوطی درست وسط حرف های مامان گفت: در بازه! در بازه! در بازه! مامان گفت: نگفتم؟ می خواد من رو بترسونه. اون روز هم من بهش گفتم مگه کور بودی، جلوت در رو بستم و زنجیرش رو انداختم. بابا گفت: خانم، این بیچاره که چیزی حالی اش نیست. این که می گه در بازه، مثل همین جیغ هاییه که می ...
ابتکار موتوری!/ تقدیر یک بازیگر از یک سردار/ کاریکاتور یک یمنی درباره وقایع پاریس
...> مصطفی مسجدی آرانی در توییترش نوشت: وضعیت مترو تو تهران می تونه این قدر جالب باشه که یه ربع دیرآمدن نسبت به روز قبل، باعث بشه زودتر به کار برسی. 5- قدر بدانیم حمید گودرزی بازیگر در اینستاگرامش نوشت: با نگاه به امروز جهان قدر این مردان را بیشتر بدانیم امنیت در کشوری که نا امنی در اطرافش بیداد میکند مدیون زحمات این مردان است. 6- دست مریزاد ...
داستان جالب گفتن راز به دیگران
داشت و باز هم مثل همیشه با اون درد دل می کرد. سالها گذشت و پیتر ازدواج کرد و رفت سر خونه زندگیش، اما این رابطه همچنان ادامه داشت و روز به روز عمیق تر می شد. یه روز پیتر می خواست برای یه کار خیلی مهم با خانواده اش بره به شهر. به خاطر همین اومد و به جانسون گفت من دارم می رم به طرف شهر، اما اگه امکان داره این کیسه پول رو توی خونت نگهدار تا من از شهر برگردم. جانسون هم پول رو گرفت ...
مشکلاتی که شما مطرح کردید:برای اشتغال معلولان کاری کنید/ویزیت در بیمارستان میلاد درست نیست
، نتایجی که بر اون اساس هیچ فرد شایسته ای قبول نشده و افرادی با شبهه فراوان در این آزمون پذیرفته شدن. برای مثال عرض میکنم، فردی که مادرش مترجم رسمی دادگستری هستند هفته بعد از برگزاری این آزمون به همه اعلام کرد که قبول شده و حتی نمره خودش رو هم میدونست در حالی که مرجع این آزمون سازمان سنجش بود و مثلا قرار نبود کسی مطلع باشه. ازتون عاجزانه تقاضا دارم این موضوع رو پیگیری کنید. حق خیلی ها داره ضایع میشه ...
بیاین تکون ندیم، خودمون رو نشون ندیم!
، اون پذیرایی و آب میوه رو می آره چه حالتی بهمون دست میده؟ یعنی اون لحظه الهی قمشه ای یا پرفسور سمیعی هم باشی، فقط فکرت تو اون آبمیوه هست و بس. همچین خوشحال می شیم که بعد گرفتنش انگار سکه بهار آزادی توشه. حالا همون آب میوه هه و کیکه هر روز تو یخچال خونه هستا اما اگه تو اتوبوس تموم شه و بهمون نرسه زیر پیراهن شاگرد راننده رو پرچم می کنیم. بعد دقت کردید یه نیم نگاه ریزی هم به آبمیوه بغل دستی می کنیم ...
لم داده با کیبورد
ازت خوشم اومد ه... این هد یه من به تو! خیلی تحت تاثیر قسمت و کارما و د ستینی قرارگرفتم، حس کرد م ازاون نشونه هاست... اصلا اشک توی چشمام جمع شد . پولشو د اد م، د راین حد که 400 تومن بود ، 500 تومن د اد م (حتی از لذت گفتن جمله بقیه اش مال خود ت هم گذشتم). فال رو بازکرد م، نوشته بود : حافظ می فرماید امروز د ختری به شما طوری به زور فال می فروشد که خود تان هم نمی فهمید ، او این طرح فروش را به خود ...
کمد ی موقعیت د ر بازد اشتگاه!
خواستم حس لازم رو منتقل کنم!) خلاصه اینکه لبخند ی بر صورتم ظاهر شد و به شوخی گفتم: مرسی، همش می ترسید م جیبامو بگرد ید یهو یه فلش پید ا کنید ، بعد از شانسِ مزخرفم بزنه توی فلش فایل های مورد د ار باشه، برام پروند ه بشه و تا ابد همین جا نگهم د ارید ! پلیس مهربانی که تابه حال با چنین موجود ِ احمقی روبه رو نشد ه بود ، اخمی کرد و جیغ زنان گفت: فلش د اری؟ فایل مورد د ار؟ یعنی چه فایل هایی؟ همه جیباتو ...
مهدی باکری، گمنام ترین شهید جنگ
صمیمی خود مهدی بود . آمد گفت حرف پشت سر مهدی زیادست . تو از آن چیزها اطلاع داری که می خواهی براش حکم بزنی ؟ گفتم بی خبر نیستم . خبر جدید چی داری ؟ یک چیزهایی گفت . گفتم این ها را می دانم . گفت این چیزهای را می دانی و می خواهی حکم بزنی ؟ گفتم بله حتماً . چون من خودم مهدی را بی واسطه شناخته ام و هیچ احتیاج به تأیید کسی ندارم . مطمئن باشید حتماً حکمش را می زنم ...
طنز/قربونت برم قناری، زن میخوای؟
. اما میگه، یه کم با شوخی می گه که دردش کمتر شه اما به هر حال می گه. یا مثلاً قبل انتخابات هرجا می ری دوستان و عزیزان از عدم شرکتشون تو انتخابات می گن و از شناسنامه ای که هیچ وقت هیچ مهری نخورده توش. بعد روز انتخابات که می شه، می بینی طرف تا زیر بغلش آبیه اینقدر که سفت و محکم رو استامپ فشار آورده. شناسنامه اش رو هم که نگاه کنی فقط قسمت ازدواج و طلاقش مهر انتخابات نخورده. یا ثبت نام دریافت یارانه ...
حقش بود!
خاطرات شیرینش،که خدا می داند از او جز محبت وخوبی درخاطرم نبود و نیست! درهمان جلسه به عزیزی که سید رو میشناخت ،خبر را گفتم، لحظاتی مبهوت ماند و ازصحبت ایستاد...بعد گفت: او همین بود..به هرچیز می خواست می رسید،حالا هم به شهادت رسیده!! و من بی اختیار به خودم گفتم:""حقش بود!!" دو. سید، متولد سال پنجاه وهفت بود.سال انقلاب روح الله! برای همین عاشق امام بود،مراسم ساده ی عقدش رو درحرم امام برگزار ...